۱۴ پاسخ

متاسفانه تو این شرایط درک نمیکنن ک نگرانی مادر بیشتره و هم عذاب وجدان داره انگار از قصد اینکارو کرده
انشاءالله ک چیزی نیست نگران نباش

عزیز هیچی نیس نترس ایشالله اینم بخیر میگذره

عزیزم چیزی نمیشه نترس، بچه ها بدنشون حساسه و طاقت درد ندارن. منم یبار دستم خورد به سر دخترم تازه ۴ ماهش بود تا صبح از ترس خوابم نمیبرد

انشالله که چیزی نشده گلم، شب شهادت بسپار بخودش💚

عزیزم هیچی نیست اگه درد داشت باید اووو کلی تا حالا گریه می‌کرد ، چیزی نیست یه کوفتگی بوده پیش میاد خودتو اذیت نکن

آخی عزیزم خیلی حس بدیه از ی طرف ناراحت بچه باشی از طرف دیگه حرف اطرافیان مگه عمدی بوده آخه ب جایی دلداری دادنشونه

یعنی چی خب پیش میاد از عمدنکردی ک اطرافیان آدم هم داغتراز کاسه آش میشن اینجور مواقع اصلا خودتو ناراحت نکن عزیزم اتفاق دیگه
من اولین بار ک میخواستم ناخن تیامینو کوتاه کنم گوشت انگشتشو هم کشیدم کندم همه دادو بیداد راه انداختن منم گفتم چطور اون ۹تا انگشت ک ناخنشو کوتاه کردم یکی نگفت آفرین چه مادری حالا همه زبون باز کردین برا اون یدونه انگشت
حالا توام ۱۰ماه مادر شدی تشویقت کردن ک امشب همه بگن اه چه کار کردی ولشون کن

از قصد که نکردی نگران نباش هیچی نمیشه

پات خورده بهش ؟
چیزی نی نترس

پیش میاددیگه بخیر گذشته ان شاءالله هیچی نیست واسش صدقه بده

ولشون کن مگه تو مقصری تو خودت از همه ناراحت تری محض احتیاط ببرش رادیولوژی

شب شهادت فاطمه زهراس ...بسپر بهش عزیزم

عزیزم چیزیش نیست وگرنه به این راحتیا آروم نمیشد ونمیتونست‌تکونش بده چرا فحشت دادشوهرت همونقد ک‌بچه توهست بچه اونم‌هست مگه دلت میخواست اینجوری بشه تو

خب گلم پیش میاد نترس ان‌شاءلله چیزی نمیشه خدا بزرگه🩷

سوال های مرتبط

مامان moein🫀 مامان moein🫀 ۱۱ ماهگی
سلام مامانا
ی اتفاق بد افتاد که خدااااروشکر بخیر گذشت🥺
خونه مامانم بودم دوتا از دوستاش و خالم و عروسش هم اونجا بودن میوه بردم یکی از دوستای مامانم گفت معین سیب منو برداشت من گفتم ن نده نمیتونه ک بخوره اومدم بگیرمش گریه افتاد یکی دوبار پوستشو کند من از دهنش درآوردم یلحظه حواسم نبود دیدم ی تیکه بزرگ پوست کنده گیر کرده گلوش انگشتمو بردم دیدم چیزی نیست بچم کبود شده بود لبش کبود نفس نمیتونست بکشه جیغ زدم خالم اومد انگشتشو یهو کرد تو گلوش فشار داد رفت پایین من خییییلی ترسیدم الانم ک دارم اینو مینویسم دستام می‌لرزن عصبانی شدم گفتم بدون اجازه ی من چیزی ب بچم ندین .دیگ بعد اینکه معین آروم شد و اینا دوست مامانم گفت تو میگی بدون اجازه ندین من ندادم خودش برداشت منم گفتم ن شما من ب همه میگم هرکی میاد اینجا یجی میده دست این بچه
انگاری ناراحت شد چیزی نگفتاولی مشخص بود ناراحت شده منم پشیمون شدم اینو گفتم ولی واقعا دست خودم نبود بچم داشت خفه میشد
از طرفی عروس خالم حامله ۸ ماهه اونم خیلی ترسید
اعصابم ریخته بهم حواسم ب اونم هست حالا
توروخدا خیلی مراقب بچه هاتون باشید من نصفه عمر شدم