مردی که. تو لذتش وخوشیش کنارش بودم. اما اون تو درد وسختی هام تنهام گذاشت.
امروز. به شوهرم گفتم. این بچه. با داروی که دکتر داد. داروی آنتی اسید. خوب نشد ودکتر گفته بود بعد دوهفته بیارید ببینمش. یک ماه گذشت اما همینه. شیر نخوردن وتهوع واستفراغش تمام علائمش همینه گفتم برا بچه نوبتم گرفتم گفت. من نمیربمش دکتر بچه. هیچیش نیست. تویی که دکتر میخوای خلاصه گفتم حدلقل منو برسون. خودم پول وزیزت میدم. نیا داخل مطب یا اینکه برام اسنپ بگیر خلاصه گفت اسنپ هم نمیگیرم. منم مجبورم دست تنها با اسنپ بچه رو بردم نیم ساعت تو ماشین راه بود. تا دکتر. اینقد مطب شلوغ بود. یک ساعت ونیم تو پله ها نشستم تا نوبتم شد. تا رفتم پیش دکتر فهمید. چقد خسته ورشکسته ام شب بود اما هنوز. بدون نهار. بودم گفت. باید. خودت. آروم باشی. عصبی نباشی که بچه. آروم بگیره. من گریه کردم پیش دکتر ضعیف شدم هر چی. بهاش. حرف. بزنم گریم میگیره. چقد. سختن. این روزا.

۷ پاسخ

بیا بغلم🫂 تو ازین روزا رد میشی همونطور که از قبلیاش رد بشی ولی هیچوقت دلت با این مرد صاف نخواهد شد. هیچوقت یادت نمیره

عزیزم خدا بهت توان بده. میدونم سختته حق داری هر چی گله کنی هر چی بگی حق داری
ولی همسرت باید حرفای دلت رو آروم بهش بگی
مردا واقعاً بعضی جاها مثل بچه میمونن نمی‌فهمن یا شاید بعضی چیزا غیر قابل درکه براشون باید باهاشون حرف زد فقط

حیف کلمه مرد ،،،،فقط نر هستن ،و شکل ادم ....
خدا ازشون نگذره و ان شاالله ب دردی گرفتار بشه و بسوزه و همه بگن هیچی نیست دکتر نمیخاد ....
ب سرش میاد صبر کن
روزای سخت تموم میشه و بعد اون روز تو خیلی قوی و بزرگ تر شدی،جوری ک ب تنهایی از پس خودت و بچه ها بربیای بدون کمک اون

الهییی بگردم ...منم از صبح پرستار شدم همخ شوون مریضن ..شوهر و دوتا بچه ..خونه هم کلی کثیف ....پریود شدم دیگه نیم ساعت پیش عصبی شدم کلی داد و هوار کردم خسته ام هیشکی کمکی ندارم با دوتا بچع شید ب شیر یکی غذاا نمیخوره دومیه شیر

الهی بگردم برای تمام درد های درک نشدت تمام خستگی‌های تمام بغض هات .... الهی هرچه زودتر بچه ت خوب بشه و تمام خوشی هاتو بااون بگذرونی

عزیزممممممم تو چقدر مهربون و قوی هستی خدا برا بچه هات حفظت کنه، بعضی وقتا مردا کم میارن و بلد نیستن چیکار کنن با زبون نیش میزنن، ولی نمیدونن زخم عمیقی به دل زنشون زدن تو نیاز به درک شدن داشتی خیلی سخته به جای درک شدن بیشتر دلتو بشکنن کاملا درکت میکنم عزیزم

الهی بگردم برات
با هر خط پیامت چنان خشمی بهم چیره شد که فقط از حرص دندونامو بهم فشار دادم
چقدر همسرت بی مسئولیته
قربون خدا برم با اینهمه مشکلاتی که داری بچه ی رفلاکسی هم داده بهت
یه پیشنهاد برات دارم عزیزم
بزار شیرت خشک بشه شیرخشک مخصوص بهش بده و خودتو راحت کن
بزار مجبور بشه شیرخشک بخره
اینجوری جسمت برای جنگیدن با اینهمه مشکل قوی تر می مونه

سوال های مرتبط

مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
امروز پسرمو دکتر برده بودم برا دلدردش موقعی که نوبت میگرفتم یه خانوم با بچه اش اومدبچه اش حدود 4یا 5ماه بودگفت دکتر بهش نمیدونم چه دارویی نوشته بود به جای 3قطره ده قطره داده بوداز وقتی که دارو خورد بی حرکت چشاش سمت بالا سر بی حرکت و بی حس فقط مردمک چشاش حالت دور از جون فلج روبه سقف بود از منشی پرسید منشی رفت به دکترش گفت دکتر هم کلی دعواش کرد که چرا این دارو رو که 3قطره بود بهش 10 قطره دادی صورتشو فلج کرده بود عوارض دارو واقعا وحشتناک بود طفلی بچه هیچ حرکتی نداشت دکتر براش یه آمپول نوشت که نصفشو براش زدباید یکساعت تو مطب مینشست تا آمپول اثر کنه گفت دکتر گفته اگه خوب نشد نصف دیگهآمپولو باید بزنه اونجا که نشسته بود بچه تو بغل مامانش خوابید بیدار که شد حال بچه خوب شده بود و اینور اونورو نگاه میکرد مامانش. فت پیش دکتر گفت ببریدش خونه اگه باز اینجوری شد باید ببرید بیمارستان یعنی تو این حدود یکی دوساعت همه ی کسایی که منتطر بودیم نوبتمون بشه نه تنها استرس مریضیه بچمونو داشتیم همه چهره ها نگرتن اون بچه بودیم هی از مامانش سوال میکردن که حالش چطوره خدارو شکر خوب بود رفتن خونه .. واقعا مادر بودن چقد سخته وقتی بچه مریض میشه چه بچه ی خودمون چه هر بچه ی دیگه چقدر نگران میشیم چقد برا مادر سخته استرسا همش رو مادره و مخصوصا این اتفاقای ناخواسته چقد مادر سرزنش میشه در کنار استرسی که داره باید حرف دیگران هم بخوره و بدوش بکشه خدا اول به مامانا بعدهمه ی بچه ها سلامتی بده 🙏🏼❤💚🌹❤❤❤💚💚💚
مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
مادرا تو رو امام رضا قسم بیاین
دقیق بخونین بعد بهم بگین چکار کنم
پسرم حدود ۳ هفته با این ویروس در گیر شده بود یعنی سری اول که فقط اسهال و استفراغ که بردم دکتر و فقط ضد تهوع داد و پلارژین
بعد چند روز دیدم تب کرد دوباره بردم دکتر و گفتم تب اضافه شده آموکسی نوشت گفت م الرژی داره گفت اگر دیدی کهیر زد و زیاد نبود بهش سیتریزین بده دو ساعت بعد آموکسی
کلا ۳ روز بود می‌خورد و اسهال شدید شد و استفراغ کرد و خونی بود
که رفتم اورژانس و گفت بچت باید بستری بشه
به خدا پریروز مرخص شد دکتر گفت شربت براش نوشتم تا ده روز بعد فهمیدم آموکسی نوشته دوباره از پریروز که دادم اسهال شدید شده و استفراغ کرد و دوباره تب کرده
الان چکار کنم این اسهال و استفراغ و تب. مال آموکسی هست
چه خاکی تو سرم بریزم اخه به خدا خودمم ریه هام درگیره از بس سرفه کردم تو این چند روز که بستری بوده و الانم که هیج جا متخصص برا خودم نیست که دارم داغن میشم
چه کار کنم آنتی شو عوض کنم ازیترو بدنش اخه ازیترو می‌سازه بهش
مامان آیدا کوچولوو🤱 مامان آیدا کوچولوو🤱 ۳ سالگی
مامان ائل آی مامان ائل آی ۳ سالگی
مامانایی که چشم بچشون خدایی نکرده مشکل داره بیان کمک.
من سه ماه پیش دخترمو بردم چشم پزشک بینایی سنجی گفت هر چشم یک نمره آستیگمات هست . بعدش گفت گوشی زیاد دادین ببرید کلا گوشی ندین بهش و دوباره بعد سه ماه دوباره بیارید. دیروز بردمش معاینه کرد و گفت هم آستیگمات و هم دوربینی گفت استیگمات یکیش شده یک و نیم یکیش هم یک و بیست وپنج هر . و عینک تجویز کرد . ما هم امروز مجدد پیش یه دکتر دیگه بردیم که مشهور تر از اولیه و معاینه کرد با دستگاه گفت آستیگمات چشم ها یکی یک و یکی هفتادو پنج صدم هست و دوربینی هم داره. اما گفت هر دوتا اینا مربوط به رشد چشم هست و بزرگتر بشه حل میشه و اصلا عینک لازم نیست و بچه ها با دوربینی و آستیگمات به دنیا میان و با رشد چشمشون تکامل پیدا میکنه و گفت اصلا هم به گوشی ربطی نداره گوشی باعث نزدیک بینی میشه نه دوربینی و خشکی و خستگی چشم میاره . حالا موندم چیکار کنم واقعا. دکتر دومی گفت ۶ ماه دیگه مجدد بیارید اما من گفتم نگرانم سه ماه دیگه میارم. گفت والا جای هیچ نگرانی نیست بچه چشماش چیزیش نیست حتی برگشت با دستش جلو چشمای دخترم حرکتهایی انجام داد و گفت سالمه. گفت آستیگمات بالای یک در سن مدرسه اهمیت داره . نه الان