به حرف کسی توجه نکن خودت ببین چی دوست داری
الان همه اکثرن تک هستن مگه قرار لوس باشن
دختر من انقد سرش از بارداری بگیر تا الان اذیت داشت کسی نبود بزار پیشش امروز هم ازمایش دادم فهمیدم باردارم محکم زدم تو سرم که من دیگه بچه نمی خوام
من وقتی،پسرم ۱۲ سالش بود،ازار و اذیتاش کمرنگ شده بود، خر شدم دومی رو اوردم.
جد و ابادمون رو جلو چشممون اورده😁😆
ما توبه کردیم پسرم کاری باهامون کرده که روزی صدبار واس خودمون آرزوی خفگی میکنیم
وای اصلا به دومی فکر میکنم تنو بدنم میلرزه
من بچه دوم اوردم بچه اول افتضاح بد شد
من حقیقتا پسرم خیلییی آروم بود جدای از غذا نخوردنش که خیلییی زجرم داد برا همین هم گذاشتم دومی اومد .اما خب اصلاااااا قابل مقایسه نیستند باهم دخترم ماشاالله خیلی شیطونه
گاهی بچه دوم از بچه اول آرومتره
حتما با مشاوره مشورت کن
چت جی پی تی هم خیلی راهکار میده
من اون روز در مورد رفتار پسرم راهنمایی خواستم چقدر واقعا کمک کرد ولی من عصبی هستم کمتر میتونم به راهکاراش توجه کنم
شاید مشکل از بچه نیست از شما و پدرش
فقط توجه نکن خودش خسته میشه ساکت میشه اون این راه خوب یاد گرفته فهمیده بلاخره کم میارین ... وقتی داره گریه میکنه بهش بگو من گریه میکنی نمیفهمم چی میگی وقتی آزوم شدی بیا باهم حرف بزنیم گاهی هم لازمه داد بزنی یا خشمتو نشون بدی که بفهمه تو هم میتونی دیونه بشی بچه ها اینا رو خوب میفهمن و خیلی زرنگتر از ماهم
پسر من افتضاح بود یعنی پیر شدیم ب پاش
دومی رو آوردم روزا اول ک از حسادت کردناش ب حدی رسیدیم ک پشیمون بودیم
الان داره کم کم بهتر میشه
اما هنوز کامل خوب نشده
ی سری از رفتاراش بهترشده
به منم بگو
من بچه هام شیره به شیره هستند
پدرم در اومد روزای سخت زیادی گذروندم
به خودکشی فکر کردم 😅
اما الان که یک ساله سه ساله شدن یه کم فقط یه کم راحت تر شدم
اما هر دو بهم حسادت میکنن
مهمونی هم که نگم نرفته برمیگردم تو خونه خودمون ولی خوبن و راحتم
بزار برا من بیادش بهت میگم البته من دخترم آرومه تقریبا خدا گنه بدتر مشه
خیر.خیلی دوست داشتم دوتا داشته باشم ولی متاسفانه دیگه توانشو ندارم،چون کمکی هم ندارم نمیتونم به بچه دوم فکرکنم واقعا سخته برام
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.