۵ پاسخ

هر دفعه تو میایی همینجوری میگی یا دهنتو باز کن سرتا پاشو گوه بگیر یا نزار بچت بره خونه مادر شوهرت تمام این خیلی کار سختیه ک انجام نمیدی به نظر من مقصر خودتی و تمام نمیتونی بچتو نگه داری الان مطمئنم بهت بر میخوره ولی اشکال نداره شاید به خودت بیای

عزیزم نذار دخترت بره خونه مادرشوهرت ب همین راحتی🙂

خوبه که
الان سر همین یه دعوا راه بنداز دیگه نذار دخترت تنها بره

ایشالا بمیرن این مادرشوهرا راحت شیم

عزیزم شما چرا میذاری دخترت تنها بمونه اونجا
به کارات نرسی بهتر از این هست که یه عمر پشیمون بشی
هیچ وقت دخترتو پیش کسی نذار حالا ایناکه سابقشون هم خرابه

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۴ سالگی
سلام خانمها دختر جاریم تحت تاثیر مامانش که باهم قهریم بادخترم لج هست مدام اذیت میکنه ازاونجایی که دخترم میره پایین خونه مادرشوهرم ونمیدونم جلوش رو بگیرم اون دخترهم میره پایین یه دخترهمسایه داریم همسن دختر جاریم نمیدونم چرا اونم بادخترم لج شده همش میزنه دخترم رو باوجودی که هیچ بدی درحقشون نکردیم حتی دخترم هیچ کاری نکرده
اینم بگم یه گوشگیر عروسکی برای دخت م گرفتم دوبار با مادرشوهرم رفت دم در بقیه بچه ها هم بودن ازاون موقع کلا یه جور دیگه شدن یعنی از حسادت دیروز عصر دیدم دخترم داد میزنه مامان بیاپایین باگریه
رفتم میگه دختر عمو باهمین دختره اذیتم می‌کنند حرف بد می‌زنند هولم دادند که برو خونتون نیا دم در واینکه زهرا همون دخترهمسایه سنگ بزرگ برداشته بزنه تو سرم .میگه میکشم خفت میکنم بعدهولم داده زدنم.
بامادرشوهرم رفته بود خودم باشم نمیزارم نزدیکشون بشه حتی نمیزارم تو کوچه بره مادرشوهرم برده بود هرچی هم من بگم نبرید تو کوچه بچه رو حرف خودشونن انگارخودشون همه کاره میدونند.

چیکار کنم میترسم یه موقع نباشم بلا سربچم بیاره دختره .دختره خیلی پرخاشگر هست دیدم که همه رو میزنه نه فقط دخترمنو .
براش یه هدیه بگیرم بدم دخترم بهش بده؟؟؟دست ازسر دخترم برداره؟؟
اگر آره چی بگیرم اینم بگم شوهرم به خانواده اش گفت دیگه دخترم نبرید توکوچه ولی بلز میترسم یه موقع بالا باشم دخترم پایین باهاشون بره تو کوچه.
اگر نظرتون مثبت هست برای هدیه چی بگیرم دختره کلاس سوم هست همسن دختر جاریم.
برادختر جاریم هم بگیرم ینه البته با مامان وباباش قهرم.
مامان کوثرجون مامان کوثرجون ۵ سالگی
سلام مادر های عزیز میخواموشما قضاوت کنیددببین کارمن بد بوده یانه۳روزه دختره خونه مادرشوهرم بود هرروز میبرده خوراکی میخره من امروز رفتم خونه نادرشوهرم دنبالش خاله شوهرم اونجابود من نگهداشت تاپیراشکی باهم بپزیم خولستیم پیرلشکی بمزین دیدن فلفل قارچ نداریم من رفتم بخرم دخترمنم امد باهام عصری یه بحث کوچکی بین من مادرسد گفتم مادز شما کوثر بدباراوردی هرچی میخواد زود میخرین گفت ازپس جیق گریه میکنه دلم میسوزه منم براش خریدم میکنم تا گریه نکنه منم دیگه کل کل حوطله نداشتم تا شب شد رفتم فلفل قارچ بگیرم دخترم بردم وسیلمو گرفتم هیجی برای دخترنخریدم بهش گفتم مامان جون باید یاد بگیر هروقت میریم سوپرمارکت هیچی نخواهی طبق معمول گریه کرد منم اوردم خونه مادرشوهرم دیدم تو راه حیش کرد با لباس بیرون خودم دخترم یک راست رفتیم تو حمام حمام کردیم امدیم بیرون. دخترم ساکت شد گوشی بازی کرد خوابید به مادرشوهرم گفتم دیدی گریه کرد هیچی نشد مادرشوهرم بهم گفت داشت دلم میترکید گریه میکرد نگاه کن توی خواب دل میزنه منم گفتم اشکالی نداره ازاین بهتره که همش بریم تو سوپر مارکت دنبال خوراکی برای کوثر الان من کاربدی کردم براش چیزی نخریدم