پسربزرگم ۳سال ونیمش،بود.عروسی دختر خواهرم بود پس خواهرم که ۵ سالی زودتر از من ازدواج کرده بود ...شرایط پسرمو دید بهم گفت من جای تو باشم سرشو میزاشتم کنار لبه جدول میبرم،وبعدش گله شو ميندازم کنار این چه بچ های که داری ..
اون موقع نمیدونستم بچم اتیسمه فقط این واون میگفتن پسربچه شیطونه،و دیرتر به حرف میاد....خلاصه گدشت خدا به عروس خواهرم همون پسرش سه قلو بچه داست دوتا پسر یه دختر ...دخترش فوت کرد به خاطر عارضه قلبی ....الان یدونه پسرش سالمه ..ویکی قول دیگه اتیسم شدید...
به خدا وندی خدا به روح مادرم اون لحطه خواهر زادم این حرف ها رو بهم زد هیچ نگفتم ...شاید اون خدا شنیده....میتونست دلداریم بده با یه جمله خاله خداکمکت کنه همیشه خودش وباباش،پسرمو مسخره میکردن....فقط من میدونم مادر اون بچه چه غمی تو دلشه ....عروسی که رفته بودیم سه هفته پیش یکی از اشناهمون، به شوهرم گفته بود برو خداروشکر کن پسرت حرف میزنه غذاشو میخوره....وکاراشو،،لچه ی فامیلای زنت نمیتونه کاری انجام بده.......خدایا خودت عاقبت همه ی بند هاتو،ختم بخیر کن🤲
گاهی وقت ها با یه جمله آدم زیر ورو میشه...گاش یکی که قلبش پردرده،اگه نمیتونیم التیامش،بدیم لااقل با زبونمون، نسوزنیمش

تصویر
۷ پاسخ

دقیقا همینه عزیزم شاید اون‌لحظه تو چیزی نگی ولی یه جایی خدا خودش جواب میده نمیزاره حق هیچ کس ضایع بشه

چقدر آدم بی ادبی بوده اینطوری گفته
این دنیا هرکس با یه چیزی آزمایش میشه
یکی با شوهر بد یکی با بچه یکی با نداری نباید کسی رو منع کرد

چقدر ناراحت شدم من هرچقدر هم از یکی بدم بیاد به رو نمیارم
دورازجون بگو گوسفند که نیست😒😒😒😒

زمین گرده عزیزم 👌

امان از زبون... برای همه انگار عادی شده دل بشکونن...نمیدونم....شاید من حساس شدم اینطور فکر میکنم...‌
خدا صدای دل شکستت رو شنیده 🥹

قربون حکمت خدا بشم واقعا چجوری بعضیا دلشون میاد همچین حرفایی بزنن از خدا نمیترسن؟

ادم حرف بشنوه خیلی سخته... اما اگه از هم خونت بشنوی از گلوت نمیره پایین..‌

سوال های مرتبط

مامان boys مامان boys ۵ سالگی
خدایا شکرت به قرآن نمی‌خوام ناشکری کنم فقط دارم روانی میشم خدایا کم آوردم خدایا خودت کمکم کن مردم به قرآن
این بچه از صبح که بیدار میشه یک ثانیه نمیخوابه یه ثانیه بلند شم گریه میکنم یه جوری که انگار مردم یک ساعتم نیام جوری گریه میکنه و قطع نمیکنه که از استرس میمیری اون از صبح نشستن در کنارش و تو بغلت بودن که کمرت دولا شدن به کنار نمیتونی هیچی کوفت کنی به کنار با این حالت باید شیر بدی به کنار کارای اون یکی بچه هست به کنار
مثلا عصر همسرم گفت میام میبرمت پیش بابا دوماهه بهشت زهرا نرفته بودم اوم حاضر شدنم با بدختی که مدام گریه واسه هر یه تکونم بعد نمیتونم اون یکی و حاضر کنم آخرشم به اون بدبخت میگم بیا شلوار یا جوراب ببر بابات یا خودت پات کن گریه میکنه میگه میخوام تو حاضرم کنی رفتیم اونجا برگشتیم شوهرم رفت سرکار گذاشتمش رو تخت لباسم در آرم خودش کشت هول هولی در اوردم دستشویی رفتم لباس اون یکی در اوردم اونو دستشویی بردم این همچنان هوار میزنه بغلش کردم شیرم نمیخورد ۹۰ سییشیرخشک قاشق قاشق بهش دادم بازی کرده ریخته شکمش کار کرد شستم عوضش کردم لباساشو عوض کردم گذاشتم باز رو تخت گریه گریه دو سه تا لباسشو باید بادست میشستم هول هولکی شستم بعد برنج و بذارم هوار میزد گریه قطع نمیکنه پسرم کلی ادا در میاره میپره بالا پایین یه لحظه قطع نمیکنه فقط گریههههه بد و بدو رفتم بغلش کردم شیر دادم خدایا حتی نمیرسم این وسطا یه لقمه یه چیزی کوفت کنم جون داشته باشم اعصابم داغون بار روانی که روته همه کارات بدوبدو با استرس اولش بچه رو بغل میکنی میگی به بغلت احتیاج داره باید اینکا و کنی چرا باید بعدش اینجوری بشی بخدا دارم میمیرم جون ندارم اعصاب ندارم سه ماه و ۲۴ روزه منتظرم یه روز راحت بیاد 😭🥺
مامان ❤جوجه کوچولو❤ مامان ❤جوجه کوچولو❤ ۵ سالگی
خیلی دلم گرفته ،هر کاری میکنم آروم نمیشم‌ 🥺
پسرم خیلی مهربونه و تنها شلوغیش اینه شاید ی موقع با باباش کشتی یا نشت بازی کنه و کلا با کسی کاری نداره و زود کنار میاد . به زور از کسی چیزی نمیگیره . بنظر من و شوهرم نمی تونه از خودش دفاع کنه . اگر بخواد بزنه دستش ماشاالله محکمه اما نمیزنه حتی اگر هولش بدن یا اذیت کنن . 🥺 ایراد بزرگی که داره اینه فکر می‌کنه باید همیشه ی چیزی بخره حتی اگر به دردش نخوره . دلم خیلی می سوزه اصلا سیاست نداره . بچه های فامیل یا همکلاسی‌اش رو میبینیم غصه بسرمو می خوریم . ما مقصریم همیشه گفتیم. لوس نباش ، نزن ، با دیگران با احترام رفتار کن ،تو کلاس اذیت نکن ،مهمونی شلوغ نکن و..... . کلا خودم و همسرم خیلی عاطفی هستیم و بنظرم پسرم رو خیلی عاطفی بار آوردیم . دختر خواهرم یا پسر برادر شوهرم و بقیه آنقدر مغرور و با سیاست هستن که اصلا غصه رفتار بد دیگران یا بازی نکردن و حرف نزدن و.. بقیه رو نمی خورن . اصلا به قول خواهر زادم میگه اهمیتی نداره کسی منو دوست داره یا نداره ،اینو می خره یا نمی خره و.. خیلی همشون زبون دارن اما پسر من اینجوری نیست . احساس خوبی ندارم به این که این همه با محبته و سعی می‌کنه سریع کنار بیاد و به دیگران احترام می‌ذاره ، جالبه اونا اتفاقا خیلی بیشتر دیده میشن از بس ماشاالله زبون درازن🥴 دروغ نگم تنها کسایی که عاشقانه پسرمو دوست دارن و اول پسرم براشون مهمه ، پدر و مادر شوهرم و یکی از عموهاشه که مجرده وگرنه مثلا خودم دیدم پدر و مادر خودم برای این که خواهر زادم ناراحت نشه هر کاری میکنن اما ممکنه سامیار ناراحت بشه بگن تو که لوس نیستی تو پسر خوبی هستی😔
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۵ سالگی
سلام، مامانای شهرکردی میخام یه دندانپزشک اطفال خوب بهتون معرفی کنم چون چن وقتی بود خودم دنبالش بودم و پسرمو پیش چن تا دکتر برده بودم و موفق نشده بودم دندونشو درست کنم، تقریبا دوسال پیش با بیهوشی هشت تا دندوناشو درست کردیم ولی الان بازم دوتا دندون خراب داشت که یکیش به عصب رسیده بود و یکیش ترمیمی بود، من خیلی نگران اون دندونش بودم که به عصب رسیده، دنبال یه دکتر خوش اخلاق و باحوصله بودم که ارتباط خوبی با پسرم برقرار کنه چون خیلی استرس میگیره، بعد از اینکه سه چهارتا دکتر بردم که یکیش از نظر اخلاق و رفتار با بچه صفر بود و نمیدونم چرا اینطور افراد پزشک اطفال میشن و یکیشونم گفت ریسک نمیکنم بیار با بیهوشی درست کنم و یکی دیگشونم گفت ببر پیش کسی دیگه چون فکر نکنم بذاره براش درست کنم، خلاصه که سه چهار ماهی گذشت تا اینکه دکتر صادقی که دندونپزشک خودمه، دکتر ناهید مقصودیو معرفی کردن، دو روز پیش بردم پیشش، معاینه کرد و گفت بذارید همین امروز امتحان کنم ببینم میذاره واسش درست کنم یا نه، انقققد این دکتر با حوصله و خوش اخلاق بود که حتی آمپول بیحسی رو که زد اصلا پسرم گریه نکرد و در حین کار جوری با بچه رفتار میکرد و حرف میزد که پسر منکه خیلی حساسه و خیلی استرس داشت گریه نکرد، پزشک اطفال باید اینطوری باشه، خلاصه گفتم بهتون بگم اگه مشکل منو دارید بچتونو ببرید پیش ایشون❤️
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
سلام مامانا بچه من دیروز دوماهه شد شیر خودمو میدم من هیچی نمیخورم از صبح فقط یه کم صبونه یه کم ناهار یه کم شام هرچیزی هم نمیخورم حبوبات و اینا هیچی بینش ۳تا خرما یه چایی، دو سه لقمه ارده شیره و همش عرق نعنا، حالا نمیدونم خدا خواهی یا بخاطر خرما و ارده شیره شیرم خوبه خداروشکر ولی خودم شدم پوست استخون سر اون یکی پسرمم همین بودم صورتم که پیر شده لاغر هر روز بدتر میشم جمعه ها میزم خونه مامانم همه بهم میگن چقدر لاغر شدی مخصوصا صورتم مامانم میگه بابا بخور ما اون موقع خونه مادرشوهر زندکی میکردیم هر غذایی درست میکردن می‌خوردیم مگه سوا چیزی واسه خودمون درست میکردیم بچه هامونم عادت میکردن شیرمونو میخوردن میگه بخور عادت میکنه ولی من وقتایی که بچم بیشتر میپیچه به خودش و همش گریه میکنم خودمو مقصر میدونم میگم یه کوچولو فلان چیزو خوردم اینجوری شد نمیخوام هم خودم هم پدر بچه اون روز در میاد واقعا پسر اولمم همینجور بودم شده بود بعد دو سال عین مرده متحرک و رفتم بعد دوسال و بیست روز تو صورتم ژل زدم ولی الان به شدت پسرم بدغذاست واقعا چی درسته طرز فکر من یا بقیه؟ شماها که شیر خودتون میدید واقعا چیکار میکنید ؟