۷ پاسخ

متنفرم از بچه های اینجوری شلوغ

وای پسرا خیلی شیطونن

آخ آخ اون شلوغی آخرش فردا ۳ ساعت کار جمع میشه خواهر او فرشت که روغنی شد اون بده اصلا داستان اونجاست 😮‍💨😮‍💨فرش منم رنگ روشن پسر خواهرشوهرم امشب روش انار ریخت قرمزززز و بند الان در حال ترکیدن ولی لبخند رو لبم و حفظ کردم فعلا که بعدش یه دل سیر گریه کنم برا فرشم

منم دیشب مهمون داشتم تا میرفتن توی اتاق الکی میگفتم ببخشید عمو خوشش نمیاد بیاید توی اتاق در میومدن

اه اه منم جاریا عادت کردن هر شب میان خونم.من خوشحال میشم بیانا ولی بچه عاشون اذیت میکنن سروصدا میکنن
سعی کن هر وقت میان در اتاقا قفل کنی .

سلام میشه به من درخواست دوستی بدین دوست شیم🤝😍

بچه بود دیگ
ناراحت نباش تمیز شده

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو