تا حالا شده یه اتفاق خیلی بد از سرتون رفع بشه؟
امشب اومدیم خونه ( تو تاپیک قبلم نوشتم از کجا) حالم خیلی بهتر بود بالاخره دخترم خوابید رفتم مسواک بزنم یه کمربند کمری دارم که وقتی به برق وصل میشه توش گرم میشه زدمش به برق گفتم تا برم مسواک برگردم گرم شه بگذارم کمرم بخوابم.. اقا نگو از دسشویی اومدم بیرون یادم رفته بود... حدود یک ساعتی تو گهواره گشتم و فکز و خیال میکردم که خوابم گرفت که یهو به ذهنم رسید نکنه غذا بیرون مونده باشه گفتم برم چک کنم اومدم بیرون دیدم ای وای این کمربنده تو برقه و روی مبل پلاستیک روی مبل داشت آب میشد و بویی هم بلند شده بود معلوم نبود که چی بشه ممکن بوو پلاستیک بسوزه و مبلم بسوزه و اتش سوزی بشه💔
مثل همیشه خدا نجاتم داد... واقعا خدابا شکرت
چون چندین بار اومد خوابم ببره هی یه صدایی تو ذهنم. میگفت بلندشو بلندشو قیمه رو بگذا یخچال! نگو قرار بوده متوجه این کمربند بشم... واقعا من این طور چیزارو امداد غیبی میدونم

تصویر
۳ پاسخ

خدارو شکر که متوجه شدی
پسر منم چن وقت پیش یه لیوان شیشه ای از دست من کشید برد فرار کرد شوهرم خواست بره ازش بگیره بچه با لیوان خورد زمین یعنی لیوان ذره ذره شد یه تیکه فقط تو دست بچه بود اونم دسته لیوان بود زیر شکم و سینه همه جاش شیشه بود وای اون صحنه همش جلو چشممه بخدا رو فرش خورد زمین خدا بهش رحم کرد مثل شما

خدا رو شکر

خدا واقعا هر لحظه و هر ثانیه ب فکر بنده هاش خدایا شکرت خدایا سپاسگذارم

سوال های مرتبط

مامان آرسام مامان آرسام ۱۴ ماهگی