الان ک دخترم همسن زمانی شده ک من نامزد کردم خیلی خودمو با دخترم مقایسه میکنم نمیخوام اون چیزایی ک سره من اومد سره دخترم بیاد. بعضی وقتا فکر میکنم چرا چطوری تونستن آنقدر زود منو شوهر بدن حتی چیزی بهم یاد ندن بدتر منو مسخره کننو بترسونن . حسرت خیلی چیزا ب دلم موند . اون موقع خودم میدونستم باید قبول کنم باید ازین خونه برم چاره دیگه ای ندارم نمیخواستم مادر پدرم ناراحت بشن فکر کنن من نمیخوام . خب اشکالی نداره حالا زود شوهر کردیم چرا خیلی چیزارو یادمون ندادین چرا نگفتین با شوهرت چطور رفتار کن چه کارایی باهاش بکن . حتی شب ازدواجم مامانم فردا ش یهو اومد گفت پارچرو بده من هنگ کرده بودم ک چ پارچه ای . وقتی تو مدرسه چیزی میخواستن یا اردو میشد من ب خونه چیزی نمیگفتم چون میدونستم نمیشه . حتی بابام نتونست بهم دعای خیر بگه حتی تو عروسیم نرقصی حتی وقتی اومده بودن خاستگاری چیزی نمی‌گفت. مامانم بعضی وقتا بهم کلیپ می‌فرسته. با خودم میگم چرا من این چیزارو تجربه نکردم. چرا من جشن نداشتم بلع برون قند شکوندن هیچ رسمی برای من اجرا نشد چرا . یه بار تو بیهوشی از درد زایمانم شنیدم ک مامانم گفت از تغذیه بده زمان بچگیته ک آنقدر زایمانات بده اینقدر پریود شدنت بده درد کشیدی .
و من هیچ وقت نمیزارم ک دخترام هیچ کدوم از این چیزارو ک من تجربه کردمو تجربه کنن 🥹❤️‍🩹

تصویر
۱۳ پاسخ

عزیزم خودتو اذیت نکن بعضی وقتا از عدم آگاهی درست رفتار کردن بعضی وقتا یهو ی اتفاقی میشه منم خودم تو خانواده ای بزرگ شدم کلا جوری بودم همه چی طبق میرم با اینکه بین سه تا پسر بودم آزاد راحت
ولی موقعه ازدواجم نه بله برون نه عروسی نه خرید
فقط عقدم بابام تو بهترین تالار گرفت من خر عاشق بودم خانواده شوهرم میگفتن نداریم فلان منم قبول میکردم مادر پدرم حرف نزدن
بعدها گله کردم مامانم میگف چی باید می‌گفتیم تا این این اواخر ی بار شوهرم گف خانوادت ازت سیر شدن همینجوری دادن رف فک کن من خودم هم زیبا از بهترین خانواده تحصیل کرده گرون تمرین جهاز سرعقد فقط مامانم دوتا تیکه زمین کادرو داد بهم بعد همچین حرفی بزنی
عدم آگاهی خانواده ها ی وقتایی نفهم میشن باید حمایتگر باشم نزارن معلوم نیست عقلشون کجاست
حالا من مجبورم خونه اجاره ای شوهر بیکار هر سال جابه جایی بی پولی تحمل کنم منی که نوعمرم نمی‌دونستم مستأجری چیه یا کمبود پول
ول ش کن تو زنجیرو قطع تو مراقب باش تو نزار آسیب ببینه دختر از ی جایی این نفهمی نگاهی باید قطع بشه

تنها نیستی منم همه اینایی که میگی کشیدم درک میکنم چی میگی همیشه باخودم میگم اگه دختر داشتم نمیذاشتم اینایی که من تجربه کردم اونم کنه

الهی سارا چقدر تو گناه داشتی آخه

نمیدونم چرا ولی من تمام سختی هات عقده هات رو باعثش مادرت میدونم نمیدونم چرا حس خوبی ازش نگرفتم داستانت هم خوندم متوجه شدم مادرت اصلا مجال نداده به پدرت فقط میخواسته رو ازگردنش بازکنه ببخشین رک گفتم ولی من اززنانی که پدر خانواده رو بد وبی ارزش کنن حس خوبی نمیگیرم من معتقدم مرد هرچقدر بد باشه واسه زن نباید واسه بچش بی ارزش کنی وباید تمام مراسم ها پدرت بود من مادرشوهرم میگفت پدربزرگت هست عموت بزرگتره چرا اونا نیومدن دعای خیربدن گفتم هیچ کس واسه ادم مثل پدر دعای خیرنمیکنه من به شخصه اصلا دوست نداشتم وندارم بقیه دخالت کنن تا وقتی پدر دارم ومادر هرکدوم وظیفه خودشون انجام بدن هروقت مادرت فرستاد بگو میدونی کارت اشتباه بوده بدتر بافزستادن اینا خاطرات تلخ من یاداوری نکن ،من مراسم بله برونم بود مادر بزرگ پدریم خودش زد مریضی توجهات به خودش جلب کنه عمه وعمودورخودشون جمع کردن که چی مادربزرگم میگفت مهریه اش کم باشه جای اینکه بگه زیاد باشه خواهرم کوچیک بود ولی رفت بهشون گفت این بساطتون جمع کنید میاین بیاین مثل ادم نمیاین خواهرم ناراحت نکنیدالان میبینم چقدر خوب کاری کرد اونا هم اومدن مثل ادم بعد فکرکن مراسم جهازبرون من بود عموم نیومد گذاشت رفت مسافرت که چی چرا من بزرگ نکردین ازم نظر بخواین که چی بخریم چی نخریم ولی خداروشکر اجازه دخالت ندادم به هیچ کس توهم واسه دخترات چیزی باش که خودت نبودی وحسرتش بوده

پریود ی که هیچی مامانم یه دور کتکم زد
هنوز بعد سال ها تو ذهنمه🥲🥲🥲
نمیدونم چرا زده
قبلا میگفتم شاید من اونجوری شدم
بعدا فهمیدم همه اینجوری میشیم ـ😔😔😔

بمیرم 😭😭😭
واقعا به ذره ذره اش گریم گرفت 😔😔😔
من م همه اینا کشیدم
فقط میگم خدایا زنده باشم
دخترم اینای کشیدم ونکشه و نزارم🥲🥲🥲
من 17 بودم ولی واقعا هیچی نمیدونستم از ازدواج و....

متاسفم انقدر سختی کشیدی
ولی خیلی از این اخلاق خانواده‌ها متنفرم انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده و خیلی خوب دختر عروس کردن رفتار میکنن
ازشون بپرسی حتی میگن بهترین بودیم

منم مثل شما توسن پایین ازدواج کردم الان هم دخترم هم سن همون موقعی هست که من ازدواج کردم
تازه خانواده من مذهبی بودن ونمیشد ازشون چیزی بپرسم منم از دوران عقدم اوایل خانه داریم هیچی نفهمیدم
منم نمی‌ذارم تاریخ دوباره تکرار بشه و دخترم اون درد هارو بکشه

کنجکاو شدم تو کیلیپه چی گفته؟

و آفرین ب تو

دقیقا منم

چقدر مادر توی این کلیپ حرفای قشنگی زد
بخدا که اگ ی بچه فرقی نداره دخترو پسرش خانوادش پشتش باشن اموزش بدن زندگی کردن رو اون بچه خیلی اسیبارو تجربه نمیکن اعتماد به نفسش بالا میره دلش قرص میشه کم تر فشار میکش

متاسفم بابت اتفاق‌های گذشته و خوشحالم از این تصمیم شما. قوی بمونید🌱

سوال های مرتبط

مامان سارا مامان سارا ۴ سالگی
دخترم الان ۸ سالشه جندین سال قبل وقتی تقریبا ۴ سالش بود و سارا نوزاد بود
من خیلی میرفتم خونه بابام داداشم که الان ازدواج کرده خیلی بیشهور بود
عمدا با خنده حرفای الکی یاد دخترم میداد یکبار ج ن د ه گفت
دخترم یاد گرفت
دخترم بجه ای بود که سریع همه چیز یاد می‌گرفت ج خوب چ بد
و تکرار میکرد
اوایل بی محلی میکردم به دختزم بازم میگفت جوری شد که اون کلمه ی بد شد کلمه دهن دخترم و البته ففط تو خونه بیرون تا حالا یکبار هم‌نگفته
اینقود گفت که سازا خواهرش هم یاد گرفته
من خیلی تلاش گرفتم از یادش بره ولی نشده
دخترم یکبار هم‌بیرون فحش نداده حتی تو مدرسه هم مثبته مثلا دوستاش فحش های بد بدن میاد با تعجب میکنه وای فلانی اینو گفت و دیگه حتی تکرار نمیکنه
نمیدونم این کلمه تو دهنش مونده اینقدر باهاش صحبت کردم و قبول دازه اشتباهه
و میگه نمیگم باز میگه مشکل اینجاست خواهرش یاد گرفته
قبلا مشاوره هم رفتم فایده نداشت توروخدا بگید چیکار کنم
اون ک بیرون نمیگه ک بگم‌بجه مزدم یاد می‌گیرن ولی با هز باز گقتن این کلمه اش مغزم سوت میکشه
حالم بد میشه میخوام بمیرم ازش بدم‌میاد وقتی میگه
راهکاری ندارید