بیاید بگید شما بودید چیکار میکردید
دیروز رفته بودم مطب دکتر برای دخترم اونجا چند تا صندلی و کلبه و اینا داشتن یه دختر بچه 6ساله بود یه صدای تو مخی داشت زیغ
هی سر و صدا دخترمم افتاده بود با اون سر و صدا تو مطب
هی صندلی های کوچیک رو میکشیدن اینور میکشیدن اونور
هی به دخترم میگفتم آروم تر مامان
عزیزم آروم تر اون دختره ام لوووووس هی مامان اینجوری مامان اونجوری بلند
مامان و باباشم مثل ماست نشسته بودن اونجا یه بیا بشینی جای عمومیه
دختر منم هی دنبال اون هی می‌گفت برو اونور و اینا
من دخترمو برداشتم بردم بدم شوهرم تو ماشین گریه میکرد
تنها حرف مادره دنیز دنیز بیا بشین
همین
نمی‌دونم من حساسم یا بقیه خیلی بیخیال
من خیلی رو اینجور چیزا حساسم سریع هم عصبانی میشم اگر بچه خودمو نمیبردم تو ماشین از اون حجم لوس بازی و سر و صدا و بی‌خیالی ننه باباش داد میزدم دیگه

۲ پاسخ

وااای منم مثل توام بعد بعضیارو میبینم ب قول تو انگار ماست حرصم‌میگیره بعد دقیقا میگم یعنی من حساسم یا اونا خیلی بیخیالن

نه عزیزم اونا بی خیالن

این نشد تربیت که

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
انواع صندلی ماشین کودک
انواع صندلی ماشین کودک + راهنمای خرید آن
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان سیده حسنا مامان سیده حسنا ۲ سالگی
مامانیی که بچه همسن دختر من دارین بچه های شما هم یه چیزی میخان اونو هی تکرار میکنن تا بدین دستشون ؟؟مثلا دختر من هراز گاهی مسواک بخاد میگه مامان مسواک مسواک مسواک تا بدم دستش؟؟؟؟
مشاهده ۵ پاسخ
مامان نخودچی❤ مامان نخودچی❤ ۲ سالگی
بعضی روزا مثل امروز اصلا حوصله دخترمو ندارم😩 فقط میخام تنها باشم...هی نگه مامان مامان ....بیا بازی کن بیا اونو بده اینو بده اینو باز کن ...بیا پیشم بشین😭مغزم نمیکشه..خداروشکر برای بودنش‌... واقعا بعضی روزا نمیکشم🥺
مشاهده ۱۰ پاسخ
مامان پسرم قند عسلم مامان پسرم قند عسلم ۲ سالگی
پسر مامان هنوز در حداقله. خانما بچه هاتون خوابشون چجوریه؟ پسر من خیلی بد میخوابه. هی بیدارم میکنه گریه میکنه نق میزنه اینور اون ور میشه. منو بد خواب میکنه خواب از کلم میپره.
مشاهده ۳ پاسخ
مامان نور چشمام مامان نور چشمام ۵ سالگی
امروز از عملکرد خودم خیلی راضیم. مامان خوبی بودم سر بچه ها زیاد داد نزدم چند تا کار عقب افتاده داشتم که خیلی رو مخم بود و نمیتونستم انجامشون بدم اونارو تموم کردم، دخترمو به آرزوش رسوندم و بردمش کلاس نقاشی😍 تو راه همش میگفت مامان خییییلیییی خوشحالم ممنون که منو میبری کلاس نقاشی تو خیلی مامان خوبی هستی🤩 و من چشمام قلبی میشد.
خدایا شکرت بابت روز خوبی که بهم هدیه دادی
مشاهده ۳ پاسخ
مامان آیسان مامان آیسان ۲ سالگی
بعضی مادرا واقعا عجیبن.بچه همسایمون سرما دارم فس فس میکنه سرفه های بدجور میزنه بعد هی میاد دحتر من و صدا میکنه .خب من چطور جلوی این بچه رو بگیرم نره.هرروز میبرمش بیرون بیخیال اون بشه.چه بساطیه بخدا .
مشاهده ۴ پاسخ
مامان رها مامان رها ۲ سالگی
ینی من موندم رها رو چه جور از شیر بگیرم سه تا شیر داشت گفتم بدم بخوره تموم بشه دیگه نمیدم الان هی گفت مامان شیر مامان شیر
مشاهده ۳ پاسخ
مامان دختر گلم مامان دختر گلم ۲ سالگی
سلام مامانای گل دخترم یه هفته پیش یکم چیپس وپفک خورده از اون ب بعد هی میخواد بالا بیاره نمیتونه دکتر هم بردم یه قطره داد خوب نمیشه چیکار کنم
مشاهده ۳ پاسخ
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
وای پسرم یه مدت بود فقط میگفت کیک و شیر یسره ها الان چند روزه فقط بستنی نمیدونم چیکار کنم از سرش بیافته ندم ابنقدر گریه میکنه و هی میگه مامان بستنی میخاااام
مشاهده ۳ پاسخ
مامان آیسان و آرمان مامان آیسان و آرمان ۲ سالگی
دیشب شوهرم رفته بود تهران دخترمم یهو تب کرد تبش ۳۹ بود دارو میدادم کنترل نمیشد چون سابقه تشنج یبار داشته دکتر کف نباید بزاری از ۳۸ بالاتر بره منم دیگه هول کردم نه میتونستم برم دکتر میگفتم پسرن چیکار کنم دگه اومدم زنگ زدم آجیم زود بیا پیش آرمان تا من آیسان ببرم دکتر اونم تا اومد که بیاد من تو دلم آشوب شد دیگه اومد دخترم بردم دکتر سرم زدیم براشو است گرفتم اومدم خونه دیگه امروز همش رسیدگی به دخترم میکردم پیش خودم گفتم خدا سایه هیچ مردی رو از سر زن وبچش کم نکنه اگه شوهرم بود دیگه اینقد من استرس نمیکردم سریع میبردیمش امشب شوهرم اومده میگه اومدی من تو راه میمردم تو نباید لباس زیرایه منو بشوری فقط یه شورت بود و یه رکابی گفتم از اونموقع که اومدی هم داری غر میزنی هی نمیخام هیچی بگم درک اینو داشته باش که با یه بچه مریض ویه بچه کوچیک نرسیدم بشورم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان دلارام😍 مامان دلارام😍 ۲ سالگی
بچم از وقتی خوابیده هی تو خواب بیدار میشه گریه گریه گریه بینیش کیپ شده خداکنه تو این تعطیلات دکتر باشه ببرمش چیکار کنم اروم بشه یکم دیفن هیدرامین دادم بهش
دیروز نوشمک خوزد از اون میتونه باشه؟
مشاهده ۳ پاسخ
مامان گلی🌸🩷 مامان گلی🌸🩷 ۲ سالگی
خانما دخترمو بردم پارک یکی دودیقه تو سرسره بازی میکرد یه بچه هم هی همراه هم میرفتن و میومدن بعد دیدم سرفه خلطییی میکنه ینیییی لعنت ب این ادمها ک من یه روز خوش ندارم
میترسم نکنه مریض بود😭😭😭😭😭😭
مشاهده ۳ پاسخ
مامان آقا کایان💓 مامان آقا کایان💓 ۲ سالگی
سلام مامانا به نظرتون یه دختر بچه ۶ ساله نیاید کمی عقل پیدا کرده باشه دیگه، به پسر دوساله من حسودیش میشه همش تو فکره که اذیتش کنه یا بزنتش ،دختر خواهر شوهرمه همش خودش رو با بچه من مقایسه میکنه پسرم توپ برداشت تو حیاط بازی کنه ، اومد توپش برداشت به تنهایی بازی کردن هر چی بهش میگفتم توپش بده نمیداد آخر سر رفتم یه توپ دیگه آوردم برا پسرم همینجور که بازی میکردن محکم زد خورو تو صورت دختره بعدشم دختره توپ برداشت محکم زد تو صورت پسر من دوباره هی عمدا با دستاش میزد تو پای بچه ام ،کم مونده بود بزنمش،اعصابم خورد شد اومدم خونه بساطی دارم باهاشون بخدا 🫢
مشاهده ۴ پاسخ
مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
من همیشه لباسامو انلاین میخرم راضی هم هستم امروز میخاستم برا پسرم برم لباس خونگی بخرم گفتم بذار اینبار برم بیرون ببینم چی هست یکمم هوا بخوریم رفتم تو مغازه یه دختر از پسر خودم کوچیکتر بود شاید یکسال و پنج ماه اینا بود پسرم عاشق بچه هاس رفت پیشش گفت نینی خوشکله. و میخاست دستش بگیره رفت جلو دختره پسرمو چنگ زد پسرم ترسید اومد عقب اخه یه دختر عموهم دارم از شاهان کوچیکتره خیلی شاهان میزنه شاهان دیگه ترسید ازش اومد کنار من اما هی دلش میخاست بره پیشش و هی میگفت نینی خوشکله بعد اینم مامانش و خاله اش و مادربزرگش ک یه ۲۰۰ کیلو وزن داشت اومدن یدونه شلوار فقط برا این بخرن دسته جمعی😂این مادربزرگ گامبو ب پسر من گفت بیا پیش نینی حالا با لبخند پسر منم بمن نگاه کرد گفتم برو مامان باش بازی کن اخه پسرم عاشق اینه با بچه ها بازی کنه همین رفت سمتش مادربزرگ بیشعورش ب دختره گفت دلسا بزنش منو ببینی اینقدر عصبی شدم گفتم خانم از سن و سالت خجالت نمیکشی از هیکلت بکش یعنی چی ک بهش میگی بزنش واقعا نمیدونم مریض بود روانی خر
مشاهده ۱۴ پاسخ
مامان فندق وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
سلام ظهرتون بخیر .از صبح تا حالا ثانیه ای مامان مامان گفتن از زبون پسرم نیفتاده حالا اون به جهنم یه قدم میخاد برداره باید دست منم بکشه ببره اینور اونور حتی میخاد بره تو اتاق یه چیزی بیاره میاد دست منم میکشه میبره چن بارم بش گفت ایشالله مامانت بمیره قشنگ دارم دیونه میشم یعنی ثانیه ای تنها نمیره بشینه بازی کنه واقعا شاید من مردم میخاد چکار کنه
مشاهده ۵ پاسخ