سلام مامانای عزیز

من شنبه زایمان کردم ،،طبیعی😢😢

از من خیلی خیلی خیلی بد بود
در حین باز شدن دهانه رحم گفتن لگنت کوچیکه و مناسب طبیعی نیست ولی نبردن سز و با زور ب دنیا آوردن

تجربه من:از ۱۴آبان درد و انقباضات خفیف داشتم دیگه پیاده روی رو داشتم و ۳شب نخوابیدم،جمعه رفتم بیمارستان بعد معاینه گفت دهانه رحم کاملا بسته است و برو خونه ،شنبه یهو اندازه ۱لیوان آب خارج شد سریع رفتیم بیمارستان ،بعد معاینه گفتن کیسه آب پاره شده و بستری کردن،ب من آمپول فشار وصل کردن و چند تا قرص داخل گذاشتن،کم کم درد و انقباض شروع شد،تا۳سانت همه چی قابل تحمل بود ولی کم کم شدید و شدیدتر شد،شروع کردم به جیغ کشیدن،خلاصه من فول شدم و درد وحشتناکی امدسراغم،بعدمعانیه گفت رحمم مناسب نیست نبردن سز ،من توانایی زور زدن طولانی نداشتم گ،سر بچه گیر کرده بود،دوتا ماما آمدن بالای تخت و نوبتی فشار میاوردن به شکمم،مرگ رو جلوی چشمم می‌دیدم تقریبا یک ساعت وحشتناکی رو گذروندم و بالاخره ساعت۶عصر پسرم رو گذاشتن رو شکمم،ولی حسابی بخیه خوردم
در حین زایمان و اون همه فشار دادن کتف پسرم ترک خورد
و اینم بگم تا امروز شکم و دنده هام درد وحشتناکی دادن و نفسم بالا نمیاد
همسرم میخواد از دکتر و کادر اون روز شکایت کنه
با نبردن اتاق عمل داشتن با جون دو نفر بازی کردن

۱۴ پاسخ

مبارک باشه عزیزم
ان شاالله روزای شیرینی با پسرت داشته باشی و این تلخیا رو فراموش منی❤️

وزن نی نی چقدبود؟

قدم نورسیده مبارک عزیزم .ان شاءالله حال جفتتون خوب بشه

شکایتم کنه چیزی توش نی
مال من ک پسرم مدفوع کرده بود باید ببردنم سز ۱۴ ساعت بدون ۱ سانت باز رفتم ک بستریم کردن بعد دنیا اومدنم پسرم از بس تو مدفوعش بود رفتن بستریش کردن ۳ روزی منم تا باسنم بخیه داغون شدم

خاک تو سرشون کنن بخاطر اینکه سزارین نکنن همه غلطی میکنن با مادرا وبچه ها

عزیزم کدوم بیمارستان بودی

حتمااا شکایت کنید هرچند ک پیگیری نمیکنن💔

خدا لعنتشون کنه
چقد سخت گذشته بهت اون لحظه
من خودم سزارین انتخاب کردم ولی بی حس نمیشدم اینقدر سوزن بی حسی رو دکتر کرد تو کمرم مردم و زنده شدم
تا دیگ بیهوشم کردن
حتما شکایت کن هم خودتو زجر دادن هم ب نوزاد اسیب رسوندن

خدای نکرده چند نفر آسیب ببینن فقط بخاطر اینکه طبیعی باشه
هیچ جا قانون مند نیستن حالا اینجا قانون مند شدن

آفرین بایدم شکایت کنید چرا گیر دادن به طبیعی آخه به هر قیمتی که نمیشه
مگه سزارین چشه؟
من دکترم از اول گفت اگر تحمل طبیعی نداری سزارین کن

عزیزم به خصوص جایی که فشار دادن برای من از همه اون دردا بیشتر بود تا چند روز درد میکرد ولی گذشت ...
و حتماً شکایت کنون بچه آسیب دیده و از خودت بگذری از بچه نباید بگذری بچه سالم رو اینجوری کردن ...

ای وای خدا لعنتشون کنه چقدر بی عقل حتما شکایت کنید .حالا چون سزارین سخت انجام میشه نباید تو شرایط بحرانی ببرن عمل ،ایشالا اسیب جدی ندیده باشی ولی میخای شکایت کنی قبل خوب شدنت بکن

عزیزم مبارک قدم نورسیده درکت میکنم طبیعی واقعن سخته از کجا فهمیدی کتف نوزاد ترک خورده

عزیزم ورود نی نی و قدمش مبارک باشه ولی تجربه تلخ و وحشتناک داشتی خداروشکر به خیر گذشت

بیمارستان دولتی بودی یا خصوصی ؟
مگه دکتر خودت نبود؟

سوال های مرتبط

مامان مامان اوا مامان مامان اوا ۳ ماهگی
تجربه زایمان دوم
سلام خانوما من طبق آخرین سنو ک رفتم ۴۰ هفته گف آب دورجنین کم شده و منم تاشب کارامو کردم حمام رفتم راهی بیمارستان ۱۷شهریور شدم اونجا هم منو بستری کردن ۱۰ شب بستری شدم اول قرص زیرزبونی دادن بعد ساعت ۳ شب آمپول فشار زدن من دردام کم کم شروع شد ولی دهانه رحمم همچنان ۱ فینگر بود تا ساعت ۷ صبح ک شدم ۴ سانت و ماماهمراهم اومد خانم عادله حسینی بود برخورد خوبی داشت و مهربون بود خلاصه اومدن بهم بی دردی تو رگی زدن ک دردام واقعا از ۱۰۰ شد ۲۰ و شروع کردم ب ورزش ک یهو ضربان قلب دخترم پایین اومد و دیگه دوز دوم بی دردی نزدن گفتن خطرناکه.خلاصه ساعت ۹نیم بود ک دردام اوج گرفته بود و کم کم زور بهم میومد و معاینه ک کردن دیدن سر بچه دیده میشه خیییلی زورای وحشتناکی بود البته ک خدا کمک میکنه سریع اومدم پایین از تخت جوری بود ک دستم جلوم گرفته بودم و میگفتم نمیرم الان میفته بزور بردنم رو تخت زایمان و اونجا زور زدنام شروع شد با دوتا زور ساعت ۱۰ هدیه آسمونی خدا رو گزاشتن بغلم و من اون لحظه فقط خداروشکر میکردم.بعدم ک بخیه و فشار دادن های شکم شروع شد ولی می ارزید ب داشتنش.
مامان 🌙ماهی مامان 🌙ماهی روزهای ابتدایی تولد
خوب خانوما برسیم به پروسه زایمان من .
من سه شنبه وقت دکتر داشتم معاینه بشم و تاریخ بستری بده رفتم معاینه شدم یه خورده دردناک بود دکتر تشخیص داد یه سانتم ولی نشتی کیسه داشتم نامه بستری داد برم بیمارستان با امپول فشار پروسه رو سری جلو ببریم دوستان رفتم و بستری شدم و از ده شب شروع کردن دوز دوز امپول زدن درد ها کم کم شروع میشد این روند تا ده و نیم صبح ادامه دار ساعت ده ان اس تی افت ضربان و نشون میداد اورژانسی دادن اتاق عمل سز رفتم اتاق عمل تز اونجایی که افت قند عصبی دارم تا رو تخت دراز کشیدم قند و فشار افت کرد داشتم از هوش میرفتم دکترها همه نگران شدن و با سرم یکم حالم بهتر شد بعد سر کردن و درازم کردن و عمل و شروع کردن وقتی پسرم و از شکمم بیرون کشیدن قشنگ حس کردم حال عجیبی بود وقتی صداشو شنیدم بعدم که بخیه و اینا دکتر میگف خدت رحم کرده چهاردور بند ناف دور گردنش بوده و دلیل افت ان اس تی همون بود و خدا پسرم و دوباره بهم بخشید و بخوام بگم واقعا مادرهایی که رفتید طبیعی دم تون گرم واقعا دل و جرات داشتید با این که سز دردناکه واقعا ولی خوب من بارم سز و ترجیح میدم
مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم
مامان آریان مامان آریان ۴ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان ❤رز❤راحیل😍 مامان ❤رز❤راحیل😍 ۳ ماهگی
پارت چهارم ❤
خلاصه صبح شده من هنو درد نداشتم دوروز تو بیمارستان برام خیلی سخت بود ولی چاره نداشتم نزدیکا ظهرکه شد من دیدم خانمی اومد بهم گفت من هواتو دارم میام بهت سرمیزنم دوسه تا دانش جو آورد گذاشت بالا سرم با یه ماما بعد شروع کردن امپول فشار زدن اول دردام کم بودن تا دوساعتی بعد اومدن امپول فشار قوی زدن اونطوری کم کم دردام زیاد زیاد قابل تحمل نبودن بلندمیشدم ورزش میکردم
ولی نمیذاشتن همش. رو تخت دراز کشیدمو درد کشیدم
البته من چون کیست بارتولن داشتم موقع زور زدن برا زایمان سر بچه گیر میکرد تو دهانه رحمم یا واژنم هرچی سعی میکردم نمیومد... اخرش دکتر همون بیمارستان اومد بالا سرم گقت رو تخت دارید میکوشیدش ببریتش اتاق زایمان بردنم اونجا دوسه نفر افتادن رو شکمم که بچه سرش درومد و اومد دنیا این کیست لعنتی خیلی عذاب آور بود جلویی که من زایمان کنم شوهرم پول داده بود دکتر که بعد زایمان کیستمم تخلیه کنه حدود یه ساعت تو اتاق زایمان بودم رو دستگاه تا کیستمم تخلیه کردن و بخیه کردن خیلی بخیه نخوردم چون بچم ریز بود ولی تخلیه این کیست خیلی اذیتم کرد... به یاری خداوند دختر نازمو دیدم بردنم بخش و دراز کشیدنم رو تخت ولی مثل بقیه نمیتونستم تکون بخورم چون من هم کیست بود هم زایمان اینم داستان زایمان من
❤❤😘
مامان نورِ دیده☀️ مامان نورِ دیده☀️ روزهای ابتدایی تولد
رفتیم سمت زایشگاه ،ساعت ۳ونیم پذیرش شدم ،معاینه کرد
من تو معاینه مطب ۱ سانت بودم و تو زایشگاه ۲ سانت با دهانه رحم نرم ،ک ب لطف شیاف گل مغربی این اتفاق افتاد
حدود نیم ساعت ان اس تی بهم وصل بود بعد بردنم تو اتاقی ک قرار بود زایمان کنم دوتا سرم معمولی بهم زدن و تا ساعت ۶ دردای خودم نامنظم و کم بود
ساعت ۶معاینه شدم ۴سانت بودم و امپول فشار رو شروع کردن ،این وسط چند باری ان اس تی گرفتن ،من بخاطر صدای جیع اتاق بغلی اصطراب شدید گرفتم ک ضربان قلب خودم و بچم نامنظم شد و دستگاه مدام هشدار میداد...
کم کم اوضاع بهتر شد ،ساعت ۷ دردای زایمانم شروع شد
انقباض کل شکم ب همراه درد زیر دل ک هنوز قابل تحمل بود
اومدم پایین،راه رفتم
گفتن درد نداری دستات بگیر ب تخت و قر کمر بده ،درد ک شروع شد حالت چمباتمه بشین و فقط نفس بکش
برای من خیلی موثر بود ،دردارو کاهش میداد و بچه ب سمت لگن میومد
نیم ساعتی ورزش کردم ،گفتن بریم رو تخت ،معاینه شدم فعلا ۵سانت بود ولی زور زیادی روم بود با حس دفع
میرفتم دسشویی خبری نبود ،میومدم رو تخت مجدد اون حس رو داشتم🫠