۷ پاسخ

سلام منم مثل شمام واکسنوک زدم بهونه گیریاش شروع شد،فقط لجبازی میکرددیشب بچم خوردب بخاری دست وپاش سوخت مردم وزنده شدم میگم کاش لجبازیاشوداشت ولی نمیسوخت باورکن میبینمش انگارمن جیگرم اتیش گرفته

سلام از ی مامان پاره وپوره دیگه به تو 🤣
خسته نباشی عزیزم 😍

هر سنیییی بچه سخته چرا😭

خسته نباشی
و نوش جان سوپ بروکلی

دوروزه یلحظه فکرم راحت نیست طفلی دخترم اسهاله و نه دارو میخوره نه جیزاب دیگه که بهتر بشه حالم خیلی بده هیچکاری نمیتونم بکنم برای دخترکم

به به نوش جانتون

سلام 😂عزیزم واقعا خیلی سخته
انشاالله

سوال های مرتبط

مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید
مامان همتا مامان همتا ۱ سالگی
سلام منم گفتم از تجربه خودم در مورد از شیر گرفتن بگم الان تقریبا یک ماهی میشه از شیر گرفتمش ولی واقعا دلتنگ شیر خوردنش شدم خیلی شیرین بود از دخترم بخوام بگم من صبر زردم خریدم از عطاری اما استفاده نکردم چسب برق زدم ب سینم و دخترم گفت زخم شده و سمتشم نیومد اما خیلی اذیت شد مخصوصا چون عادت داشت با شیر خوردن بخوابه دختر من از نوزادی خیلی بد قلق بود نه شیشه نه پستونک نه رو پا نه تو بغل هیچ جوره نمیخوابید شیر خشک و سرلاکم نخورد الانم شیر پاستوریزه نمیخورهمن تدریجی دخترمو گرفتم یه یک ماهی وعده های شیرشو کم کردم بعد سه روز از صبح تا اخر شب ندادم بهش بعدم سه روز شیر قبل خوابشو ک ب شدت اذیت شد ندادم و بعدم شیر حین خوابشو قطع کردم روزای اول حتی مجبور بودیم ساعت ۴ صبح تا ۶ ۷ ببریمش بیرون دور بزنه تا بخوابه چندباری تو ماشین خوابوندیمش انقدر نمیخوابید ک بردمش دکتر و گفت بهش استا بده و اونم تاثیر خاصی نداشت در نهایت مجبور شدم با گوشی بخوابونمش قبل خواب چندتا کلیپ کودکانه میبینه و میخوابه برای من و دخترم سخت گذشت اما گذشت راستی خوراکیهای مورد علاقشم بهش میدادم هربار بهونه میگرفت سعی میکردم مضر نباشن اما گاهی مجبور بودم برای اینکه یادش بره خوراکی مضر بدم بهش
مامان جذابم👀❤️ مامان جذابم👀❤️ ۱ سالگی
سلام تجربه من از شیر گرفتن پسرم

پسرم کامل شیرخشکی بود تا یک سالگی مرتب میدادم یک سال و یک ماه بهش شیر پاستوریزه دادم اینم بگم شیر شبشو از ۸ ماهگی کم کم کامل قطع کردم اون یک سال ‌و یک ماهگی که شیر پاستوریزه رو شروع کردم فقط روزا بود تا یک سال ‌و دو ماه بهش پاستوریزه دادم بعد یه قوطی شیر خشک گرفتم نان دیدم بدجور بچه یبوست شد دیگه دوباره پاستوریزه رو شروع کردم بهش ماست و پنیرم میدادم تا یک سال و ۵ ماه دیدم بچه بدجور به شیشه وابسته شده مدادم روزا در حال مکیدن بود غذا نمیخورد فق شیشه دیگه تصمیم گرفتم ازش بگیرم دیگه موقعی که شیر میخواست سرگرمش میکردم نخود و کشمش میدادم یا خوراکی‌های مجاز فقط بگم تا یه هفته موقع خواب اذیت میکرد ولی صبر میخواد شیشه شیر هاشو هم قائم کردم گفتم سگ کوچولو چو چو اومده برده😂
دیگه کم کم خودش نخواست الان بچه من راحت چندین ماه از شیر گرفتمش واقعا آدم راحت میشه بچه بهترم غذا میخوره بازی میکنه قبلش فق شیشه به دست بود
مامان 🫶آقا علی🫀 مامان 🫶آقا علی🫀 ۲ سالگی
پارت اول :تجربه من در گرفتن شیر از پسرکم
علی شیر خودمو خورده و حالا میخوام بگم چجوری پسرم از شیر گرفتم واسه مامانا که ایده بگیرن
من از یکسالگی به بعد شیر رو بردم روی روزی سه بار قبل خواب شب و ظهر و صبح زود توی خواب یعنی بعد که از خواب بیدار میشد دیگه شیر نمیدادم صبحانه میدادم تا ۱۸ ماهگی
از ۱۸ ماهگی به بعد اول فقط قبل خواب شب و ظهر شیر میدادم بعد وقتی که دیگه میخواست خوابش ببره سیر شده بود ازش سینه رو میگیرفتم میذاشتم روی پام گاهی بیدار میشد دوباره شیر میخورد گاهی هم راضی میشد بخوابه
گاهی هم توی خواب اب یا در حد ۲۰ سیسی اب قند میدادم که دلش اروم بشه یا تشنگیش رفع بشه
بعد که عادت کرد به روی پا خوابیدن اومدم موقع خواب ظهر شیر ندادم ، باهاش حرف میزدم بازی میکردم گاهی بهونه میگیرفت میذاشتم کمی شیر بخوره اما بازم توی هوشیاری ازش میگیرفتم و رو‌پا میخوابوندم بعد که کلا به نخوردن شیر برای خواب ظهر عادت کرد اومدم برای خواب شب هم همین کار رو کردم و همین پروسه رو طی کردم
مامان حسین مامان حسین ۲ سالگی
خانوما میخوام یک روش از خوابوندن مستقل بچه رو یادتون بدم
ولی این روش وقتی مهمونی و... هستین یکم سخته تو خونه خودش آدم راحت تره
اول از همه وقتی می‌خواست بچه مستقل بخوابه حواستون باشه تو دوره دندون در آوردن نباشه یعنی اون موقع تو پیله نباشه، مریض نباشه و حتی خودتون هم مریض نباشید، واکسن نزده باشه
کلا از نظر جسمی اوکی باشه
اونایی که بچه هاتون ۶ ماه به بالا هستن شروع کن به انجام این کار هرچی سن بچه کمتر راحت تر
اینا که میگم مربوط به خواب مستقل هست نه اتاق جدا کردن
۱)خوب اول از همه اگر بچه هنوز شیر میخوره بهش شیر بدین
۲) برق های خونه رو یه مقدار کم کنید
۳) شروع کنید به بازی کردن بازی های که انرژی بچه تخلیه بشه
۴) برید جایی که قرار بچه بخوابه و نور هم در حد یک چراغ خواب کم نور باشه
۵) کنار بچه دراز بکشید
۶) اگر عادت به غصه یا لالایی داره براش بخونید
۷) اگر نوازش دوست داره نوازشش کنید
۸) خودتون رو بزنید به خواب و سکوت کنید
۹) بچه علت میزنه یا با خودش بازی می‌کنه ولی در آخر خوابش می‌بره
این کار ها نیاز به حوصله و صبوری داره زمان می‌بره ولی در آخر از نتیجه لذت میبرید
مامان آروین👼🏻😍 مامان آروین👼🏻😍 ۲ سالگی
۲دیگه بعد از این شیری که وقتی از خواب بیدار میشد رو حذف کردم و تا از خواب بیدار میشد بلند میشدیم و حواس پرتی و صبحانه و بازی، دیگه خودش انگار متوجه شده بود که شیر نیست و اروین همیشه عادت داشت تا صبحانه اشو میخورد میومد شیر میخورد و این عادت از سرش افتاد و کلا یادش رفت، و بعد رسیدیم به غول یکی مونده به اخر یعنی شیر قبل از خوابیدن که یبار امتحان کردم و اروین رو ۳ ساااعت چرخوندم و اون فقط گریه میکرد و نتونستم اخر و هلاک شد بچم و بهش شیر دادم و خوابید، هنوز نه خودش واسه این قسمت اماده بود و نه من، فهمیدم که من باید خواب عصر رو اول یاد بگیرم بخوابونمش بعد برسم به اون قسمت شب، پس عصرا اهنگ لالایی گذاشتم و تکون و لالایی نمیخوابید و بعدش دیگه فهمیدم اروین اینجوری با تکون دوست نداره بخوابه و میذاشتمش تو بغلم و بدون هیچ تکونی اینقدررر حرف میزنم و از ثانیه ای که از خواب بیدار میشد رو براش تعریف میکردم تا همون لحظه و فهمیدم اروین حرف زدنم رو دوست داره و روز اول ۲ ساعت حرف زدم یه چیزی رو هزاربار تعریف میکردم-