خانوما خیلی خستم دست تنها یه پسر شیطون یه دختر تو سن بلوغ با یه شوهری که همش باید راه وچاهو نشونش بدی همش زندگیم ریختو پاشه از قبل وسواس تمیزی داشتم حالا خودمو عذاب میدم تا مثله قبل باشم همش سردرد دارم از خونه نمیتونم برم بیرون دارم دیونه میشم پسرم شیطونه به صدا حساسه بخوابه همه باید ساکت بشن من وقت برا انجام کارام ندارم چه کنم شما بگید

من الان یک ماه میخام میز تی وی تمیز کنم وقت ندارم اصلا حوصله تمیزکاری ندارم

مام همینیم. ولی باز میریزه
باید اشپزخونه رو فاکتور بگیری ولی برای بقیه جاها از دخترت کمک بگیر
مثلا اتاقش یا پهن کردن لباس و .... چیزای ساده
یا تذکر بده باید تمیزنگه داره.
محیط های دیگه تمیز باشه ظاهرش مرتب باشه ادم اعصابش بجا تره.
وگرنه اشپرخونه همون همونه .یسزه میریزه هرچقد تمیز کنی.
منم شوهرم میبینه حساس شدم میگه ول کن خودتو اذیت نکن
گسی که نمیاد خونمون
ولی ذهنم انگار میگه تمیز کن

وای منم مثل توام پسر من تا نخوابه شیر نمیخوره بلید هر دو ساعت بزارم رو پاهام بخوابع شیر بدم یعنی داغونم درکت میکنم عزیزم

همه همدردیم بقران من هفته ای ی بار میرم بیرون اونم پنجشنبه یعنی صبح تا شب تو شهر غریب با ی بچه تنهام گاهی میخوام بمیرم اما چ کنم دیگه مجبورم صبوری کنم نگران نباش این روزام میگذرن سعی کن ب اعصابت مسلط شی دخترتو مواظب باش

عزیزم منم وسواس تمیزی دارم ی جورایی هم ارثیه مادرم مادربزرگم همه به تمیزی شهرت داشتن ولی واقعا با بچه کوچیک سخته برای خودت برنامه بزار مثلا تو هفته دو بار اساسی تمیز کن بقیه روزا خودتو بچهاتو راحت بزارر

دختر سن بلوغه تو کار ازش مشارکت بگیر بزار کمک کنه اینجوری بهتره