۱۷ پاسخ

منم همین بودم شبا گریه میکردم ...انگار خودمون وابسته تر هستیم بهشون.. درست میشه

چیکار کردی؟
دیشب و دادی شیر بهش

چقدر قشنگ گفتی🥺منم از الان ناراحتم بابت این قضیه از یه طرف یه موقع هایی واقعا خسته میشم میگم بگیرم بازم دلم نمیاد🥺حس میکنم برا منم قراره سخت باشع😭

دل منم تیکه تیکه شدم تاپیکتو خوندم
این مادر شدن خیلی چیز عجیبیه
منم میخوام از شیر بگیرم و در عین حال که از خدامه دلمم تنگ میشه

🥺🥺🥺🥺

وای نگو من که هنوز نگرفتم دخترمو کم مونده به تولدش دارم از غصه دققققق میکنم فقط ما مادرا از خال هم خبر داریم و درک می‌کنیم دخترم بیشتر جنبه آرامش. داره با سینه ی خودم شیر خشک هم میدم بهش

منم مثل توهم

زودازشیرنکرفتی؟؟بچه تادوسالگی بایدشربخوره

وااای نگو توروخدا‌ چشمام‌ پر اشک‌ شد من‌ هنوز نگرفتم‌ دلم‌ تنگ‌ شد🥹🥺😭

منم امروز فقط موقع خواب دادمش،چن بارم اومدپیرهنم بزنه بالا ولی سرگرمش کردم آخه دکترش گف دیگه باید روزی یباربدی ک دیگه ۲سالگی قطع کنی

خیلی سخته من اون روزا یادم میاد ک از شیر گرفتم الان چشام اشک می‌کنه انگار یه تیکه از قلبم تا همیشه ازم جدا کرد

عزیزم چقدر قشنگ نوشتی🥹
منم باید کم کم از شیر بگیرم ولی خیلی استرس دارم و دلم نمیاد اخه خوابش هم با شیره
شما تدریجی گرفتی یا یهویی؟میشه از تجربت بگی

خیلی قشنگ توصیف کردی ، منم وقتی پسرمو از شیر گرفتم چند شبه اول بعد خوابیدنش کلی گریه میکردم ، حس و حال عجیبیه
ان شاءالله راحت جدا بشه و اذیت نشید و به سلامتی سپری بشه عزیزم

من ک هنوز ازشیرنگرفتم
پسرم شیرخشکی هس
وعاشق شیر....

سخت نگیر عزیزم این روزا هم میگذره
انشاالله ک اذیت نمیشه راحت میگذره براش

خدا کمک کنه

نمی‌دونم چجوری شما ناراحتید پس چرا من از شیر گرفتم توی باسنم عروسی بود🥲😂

سوال های مرتبط

مامان رادوین مامان رادوین ۲ سالگی
سلام فاطمه جان، آفرین بهت که تصمیم گرفتی با برنامه جلو بری. از شیر گرفتن یه مرحله حساسه، مخصوصاً برای رادوین که حدود ۲۰ ماهشه. اینجا یه برنامه‌ی ملایم و تدریجی برات نوشتم که هم برای رادوین آسون‌تر باشه و هم برای خودت کمتر سختی داشته باشه:


---

برنامه‌ی از شیر گرفتن رادوین (شروع از فردا)

مرحله ۱: حذف شیر روز (۳ تا ۵ روز)

از فردا، شیر خوردن در طول روز (غیر از خواب شب و چرت روز) رو به‌تدریج کم کن.

هر وقت شیر می‌خواد، حواسش رو پرت کن (بازی، خوراکی سالم، بیرون رفتن).

بین وعده‌های شیر، بهش آب، شیر گاو (اگر پزشکش تأیید کرده)، میوه، یا اسنک سالم بده.


مرحله ۲: جایگزینی شیر قبل از خواب چرت (۳ تا ۵ روز بعد)

قبل از چرت ظهر، به‌جای شیر، یه روتین جدید بذار: قصه گفتن، نوازش، لالایی، یا آغوش گرفتن.

اگر خیلی اصرار کرد، یه بار دیگه شیر بده ولی شب دیگه نه.


مرحله ۳: شیر شب و قبل خواب (آخرین مرحله – حدود یک هفته)

این سخت‌ترین مرحله‌ست. چند نکته برای راحت‌تر شدنش:

باهاش صحبت کن: "رادوین دیگه بزرگ شده، شیر مامان فقط برای شب‌های خاصه."

یه عروسک یا پتوی خاص براش بگیر که فقط شب‌ها موقع خواب باشه.

همزمان نوازش و لالایی جای شیر شب رو بگیره.

اگر نیمه شب بیدار شد و شیر خواست، بغلش کن، آب بده یا فقط نوازشش کن.




---

نکات مهم

صبور باش: ممکنه چند روز اول سخت باشه، ولی بچه‌ها خیلی زود عادت می‌کنن.

شب اول ممکنه گریه کنه: اما اگر با اطمینان رفتار کنی، زودتر می‌پذیره.

به بدنت هم توجه کن: اگه سینه‌هات پر می‌شن و درد می‌گیرن، کمی بدوش تا تخلیه بشن، اما نه کامل.

بوس و محبت زیاد جای خالی شیر رو براش پر می‌کنه.
مامان سبحان و 👶🩷 مامان سبحان و 👶🩷 هفته بیست‌وچهارم بارداری
من واقعا آمادگی روانی از شیر گرفتن سبحان رو نداشتم. نمیدونم این چه کاری بود کردم 🫠
از یه طرف از بعد مریضیش مدام آویزون سینه بود و غذا نمیخورد، از یه طرف هم هردفعه ناراحت بود میخواست با سینه خودشو آروم کنه.
الان ولی دو هفته تقریبا میگذره از وقتی از شیر گرفتمش، به شدت غرغروتر شده و از یه طرف عذاب وجدان دارم و دلم میسوزه براش میگم کاش از شیر نمی‌گرفتم. این عذاب وجدانه یقه منو ول نمیکنه.
بعضی وقتا با خودم میگم بدم دوباره بخوره تا آخر تابستون، ولی باز با خودم میگم خودت میدونی این کار اشتباهه و بچه بیشتر زجر میکشه از اینکه بخوای دوباره از اول از شیر بگیریش.
مایعات و میوه و غذا و اینا خوب میخوره و از اون بابت نگرانی ندارم ولی اصلا از لحاظ ذهنی نتونستم هنوز به پذیرش این برسم که دیگه شیر نمی‌خوره 🥲
امروز بعد دو هفته یهو وسط گریه گفت می می و گفتم می می تموم شده دیگه مامان. ولی یهو دادم دو تا میک بزنه که مطمئن بشه تموم شده 🫠 دارم دیوونه میشم فکر کنم 😶