دیگه قسم خوردم ۱۸ ماهگی از شیر بگیرمش دیگه روانمو ب هم ریخته وحشتناک وابستس دیشب تاصبح نخوابیدیم تو‌دهنش بود اگه میکشیدم بیرون بیدار میشد جرات ندارم تکون بخورم میگه ممه.یعنی عجیب روانم ب هم ریخته دیسب چقد داد زدم چقد زدم تو سر خودم سر درد دست درد پا درد.کلسیمم باور کنید زیر صفر سده از بس مک میزنخ روز ب روز بدتر میسه اینجور نه غذا خوب میخوره نه میخوابه تاحالا بدون ممه نخوابیده تاصبح هزاربار بیدار میشه الانم فگرکنم دندون داره چند ذوزه وحشتناک خوابس سبک تر شده ومک میزنه تز ممه از مک زدن وحشت دارم فوبیا گرفتم میترسم تا میببنم ممه..الانم ناراحتم ک داد زدم روش ازخودم متنفرم ولی خستم یکساله نخوابیدم یکساله زیر ممه میخوابه اگه درش بیارم بیدار میسه.الانم ترس دارم چطور از شیر بگیرمش اینکه اینهمه وابستس چطوذ بعدش میخوابه چون تاحالا بدون سینه نخوابیده. 😭😭😭😭😭خیلی ناراحتم خیلی خشک شدم خیلی ب هم ریختم ار ممه فراریم خستم.الانم ازساعت ۱۲ تو‌دهنشه تاهرثقت ک خوابش سنگین بشه ک با بدبختی واسترس از دهنش بکشمش بیرون.گاهی تا دو ساعتم تو‌دهنشه.جا من بودین روانی نمیشدین؟لطفا نیاین بگین تو مادر بدب هستی و فلان..روانم ریخته ب هم

۱۸ پاسخ

وای حرف دل منه من ۱۵ماهگی از شیر میگیرمش بخدا نابودم شدم اول غذا می‌خورد حالا فقط شیر شبا تا صبح نمیزاره بخوابم

عزیزم بخاطر دندون لثه هاشون درد میکنه مک میزنن اروم میشه ..پسر منم بیشتر از یه هفتس اینطور شده ببین تاپیکم زدم پیروزا از ساعت ۱۲شب تا ۶صبح شاید یه ساعت نخورد دیکه ۶ انگار روح از بدنم داشت جدا مبشد میزدم تو سر خودم…ولی روز ک مشغول باشه خیلی می می نمیخوره…منم بهش میدم اکه بچم اینجور اروم میشه چون پروسه دندون خیلی عذاب اور براشون

من گفتم واکسن بزنم دیگه از شیر خبری نیست بسکه درحال مک زدن شب تا صبح 😏

بعدواکسن از یکی ازسینه هات بگیر بعد یه هفته اون سینه ت به دکتر بگو یه شربت خواب آور بده اون موقع خواهرم اینکارو کرد منم الان ازیکی ازسینه هام گرفتمش بعد از واکسن ازون سینه ....هممون این حال تو رو زندگی می‌کنیم یکی میگه یکی نمیگه😃

دقیقا شرایط من هم همینه عزیزم،مجبورم به خودم برسم تا کمبود نداشته باشم،و سیزده کیلو اضافه وزن دارم و از هیکل خودم متنفرم، از شیر دادن،شب بیداری حتی از اتاق خوابمون بیزار شدم،کاملا درکت میکنم، منم دارم تلاش می‌کنم به مرور از شیر بگیرم

چقد منی
ولی چیکار میشه کرد.
از اون طرف هم اطرافیان رو اعصابم که نظر الکی میدن. هی میگن سیرش نمیکنی وگرنه بیدار نمیشد. از اون طرف هم میگن چی به سرت اومده چرت اینقد لاغر شدی

منم مثل شما خواهر روح روانم ریخت بهم اتفاق هر چی بچه از شیر بگیر بیشتر ب غذا میاد خوابش بهتر میشه بگیرش از شیر اخرش ک میخواد بگیریش فرقی نمیکن الان بگیرش

وای عین ما هستین خیلی سخته با تموم پوست و گوشتم درکت میکنم
منم از لحاظ روحی بهم میریزم و دیگه قوتم‌ از بین میره
شبا هم که نه خودش میتونه بخوابه نه من

من شیر شبشو قطع کردم ولی قصد دارم تا دو ماه دیگه کلا از شیر بگیرمش

هیچ کس اندازه کسی که شیر خودشو میده و بچه‌اش وابسته‌س تورو درک نمیکنه حرف کسی رو هم الکی گوش نکن هرکس خودش بهتر می‌دونه چجوری مادری کنه منم می‌خوام پسرمو 18ماهگی بگیرم ب امید خدا چون دیگ واقعاً توانی ندارم الان کم کم دارم کم میکنم بیشتر بهش غذا میدم هر موقع میاد سمتم یا با گوشی براش کلیپ می‌زارم یا میگم بیا بریم پسته بدم و اینا سرشو گرم میکنم ولی یکم کلافه میشه ولی باید تلاشمو بکنم پسر من تابم داره تو تاب میخوابونمش واسه شیر که بیدار میشه بعدازظهر همونجا تابش میدم دیگ شیر نمیدم

وای منم دقیقا همین مشکلو دارم تازه دوتا سینه هام نوکشون قاچ خورده بس ک مک میزنه چنبار دکتر رفتم ولی خوب نشد منم الان ب سرم زده از شیر بگیرمش دوباره میگم گناه داره و عذاب وجدان میگیرم نمیدونم چیکارکنم🥲

عزیزم اگه انقد اذیتی پستونک بده بهش دیگه سینه تو ول میکنه هر وقت گرسنه شد میاد سمتت خیلی خوبه پستونک

منم همین مشکل رو دارم ، به نظرم کم کم از شیر شب بگیرش . اولش خیلی خیلی سخته ولی بعد از یک ماه عادت میکنه و راحت میشی ، ۳ماه دیگم کامل از شیر میگیریش !

حق داری عزیزم هروقت صلاح دونستی بگیر خودت داغون میشی اینجوری نمیتونی مادر خوبی باشی براش اتفاقا چون عصبی همیشه

حرف بقیه رو ول کن
هرکار خودت صلاح میدونی و به آرامشت کمک میکنه انجام بده
حرف مردم خیلی زیاده

دختر منم بدترهههه🥲گاهی اوقات حالت تهوع میگیرم انقد مک میزنه😪منم عید از شیر میگیرمش

عزیزم من درکت میکنم دقیقا مثله منی منم داغونم ولی چیکارکنیم چاره ای نیست

درکت میکنم عزیزم منم همینطورم بعد اینکه دندوناش کامل شد از شیر بگیرش منم بعد واکسن میخوام بگیرم

سوال های مرتبط

مامان پارمیس🩷🌱 مامان پارمیس🩷🌱 ۱۵ ماهگی
😭دخترم دیشب نمیخوابید هی شیر میخاست وقتیم بهش میدادم گاز میگرفت میکشید بعد ک درمیوردم زجهههه زجه ک چرا دراوردی با هیچیییی ساکت نمیشد مجبور میشدم دوباره بهش بدم اونم دوباره گاز میگرفت نیم ساعت دور خونه راهش بردم از کتف و کمر افتادم اخرشم تا صب کلا سینه دهنش بود درمیوردم بیدار میشد کل شب تا صب رو پهلوی راست بودم هم بدنم خشک شد هم چشم رو هم نزاشتم الان انگار نمک ریختن تو چشام با اینکه کل شب تا صب شیر خورده بود و صبونه ام یه کاسه پررررر فرنی خورد بازم شیر میخاست دوباره کلی گازم گرفت ینی قشنگ جرم داد بعدم گریه کرد کل صورتش و موهاش و داخل گوشاش از شدت اشک کامل خیس شد از یه طرفم جیغ و زجه منم واقعا از دیشب تاحالا کم اوردم هم از خستگی هم از بدن کوفتگی هم از بیخوابی هم از درد و سوزش سینه انقد دعواش کردم سرش داد زدم ک گلوم درد گرفته اونم از اونور داد میزد صورتش عین لبو شده بود چیکار کنم چرا انقد ب سینه وابستس با هیچی حواسش پرت نمیشه و سرش گرم نمیشه دلم میخاد سینه هامو ببرم بندازم دور حالم از خودم بهم میخوره چندشم میشه ب حدی وابستس ک حتی تو خواب ظهرشم اگه مثلا نیم ساعت بخوابه دوبار وسطش شیر میخوره😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭