۱۷ پاسخ

منم نمیرم جونم به جونش بستس

وقتی پسرت بدون تو نمیمونه و عادت نداره اصلااااا نباید بزاری پیش کسی مگه اینکه به موندن با مامان بزرگش یا دیگران عادت داشته باشه این اشتباه رو نکن بچه رو دچار مشکلات نکن دستی دستی

چ جاهای باکلاسی میرید 😁😁بچت ماشالا چ خوشکله

منم پسرم ۸ماهش بود رفتیم وان از دماغمون اورد

وای منم اصلا نمتونم جدا بمونم ازش 🥲🥲منم همیشه میگم کاش میتونستم منم جدا بمونم یکم برا خودم بگردم ولی نمتونم مثلا خواهرشوهر من از نوزادی بچه اش میذاشت پیش مادرشوهرم راحت میگشت

بله ۴ روز رفتم مسافرت
و پیش هم اومده ک جایی باشم و کنارم‌نباشه

بچه ها تغییر میکنن. یه سفر کوتاه امتحان کن. احتمالا خوب شده. اگه اوکی بود ۳نفری برین

من تا مجبور نشم دخترمو تنها نمیذارم‌. کار واجبی باشه واسه یکی دوساعت میذارم پیش مامانم یا جاریم. تو اون تایم بازم دلم پیش دخترمه. اگه پسرت وابسته ست اصلا ارزش نداره تنهاش بذاری چون هم بچه ت اذیت میشه و هم به خودت خوش نمیگذره

من بودم بدون بچه نمیرفتم،یکساعت بدون دخترم نمیتونم،میدونی اون چندروز که نباشی چقدر تو روحیه اش تاثیر میزاره

نه واقعا نمیرفتم طاقت دوری شو ندارم

منم نمیرم و تا حالا نرفتم
چون شلیلین عوق میزنه ماشین

نه من اصلا تا الان بیشتر از یک ساعت دور نبودم ازش نمیتونم اصن

ببرش بنظرم بزرگ شده دیگه

بازشمادوساعت میزارین پیش کسی میرین اراشگاه من همونم نزاشتم چون پیش هیشکی نمیمونه جز منوباباش

نه من اصلا نمیتونم دورباشم حاضرم اذیت بشم ولی دورازبچم نباشم

من تا حالا جدا نشدم ازشون
در حد یه ساعت آرایشگاه یا دکتر رفتن پیش مامان بابام میمونن بیشتر نه
خودمم دلم نمیاد

سرقبلی اذیت شدولی این سری خیلی خوب بود ببرش خیلی بهترمیشن

سوال های مرتبط

مامان قلب مامان مامان قلب مامان ۲ سالگی
نمیدونم من اینجوری میشم یا همه همین طوری هستن
گاهی وقتا مثل همین امشب از اینکه تصمیم گرفتم و بچه دار شدم عین خر پشیمونم و فوش خودم میدم
از صبح بردم بیرون کلی با اتوبوس که دوست داره گشته بعدشم بهداشت بعدشم رفتیم مهدکودک خواهرم با بچه ها بازی کرده در آخرم اومدیم خونه دوباره عصر رفتیم پارک ظهر نخوابید من داشتم از خستگی بی هوش میشدم ولی نمی‌داشت بخوابم و آخرم نخوابیدم بردمش پارک موقعی اومدیم با خواست خودش رفتیم حمام و آب بازی و در آخر از خستگی ساعت نه بی هوش شدولی ساعت ده با گریه شدید بیدار شده هرچی هم بغل کردیم و گردوندیم خوب نشد تا چند دقیقه پیش اروم گرفت با برنامه کودک و طی این ساعت ها که ماهان با من بوده باباش که صبح سر کار بوده ولی عصر که رفتیم پارک برا خودش خلوت کرده بوده خونه و من نابود بودم از خستگی
ولی دریغ از یه تشکر فقط موقعی که خواب بود بالشت گذاشته که بیا استراحت کن تا خوابه و موقعی که ماهان با گریه و جیغ بیدار شده اول بغل کرد بعد دیده اروم نشده اخمش درهم و انگار ماتم گرفته ها نشسته و در آخر برج زهرمار
آخه منم مادرم خسته و نابودم با این حالت بازم دارم میگم مامان نترس و بچه رو آروم میکنم ولی انگار بچه فقط مال منه و دلیل این کج خلقیاش منم
بخدا ما مادرا هم آدمیم کم میاریم مرداد حداقل سرکار میزنم چهارتا آدم میبینن حرف میزنن و بدون بچه هستن ولی ما تا تو دستشویی هم باید این بچه دنبالمون باشه
ببخشید خیلی دلم پر بود شرمنده 😭😭
مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
بچه های شمام برای خواب مقاومت میکنن؟🤔😬
دخترمن اینجوریه که برای خواب قشنگ تلوتلو میخوره چشماش بالا نمیره ولی میگم بریم بخوابیم میگه نه یا میریم بخوابیم صدبار میایم دور میزنیم میریم البته که وقتی پستونکشو بهش میدم سریع اروم میشه میره رو تختش دراز میکشه درکمتر از ۵ دیقه خودش میخوابه ( استثنا هم وجود داره ولی درکل وقتی پستونکشو میخوره راحت میخوابه) بخاطر همین موضوع امشب داشتم فکر میکردم برم یه پستونک جدید براش بخرم تا سه سالگی بخوره
تحقیقاتم نشون داده بعضی بچه ها تا دوسالونیم سه سالگی راحتتر میتونن پستونکو کنار بذارن کمتر اذیت میشن
والا درطول روز مغزم درگیر چالشای دوسالگیه یکسره گریه جیغو کلافگی به زوووور خودمو کنترل میکنم فقط یه خواب شب برام مونده که نمیخوام فعلا از دستش بدم تا بریم از این غول این مرحله دوسالگی بگذریم ببینیم دیگه چی در ارنتظارمونه😑
میگم نکنه بریم جلوتر اوضاع بدتر بشه؟ 😑😢
بعضی وقتا میگم کاش از اولم بهش پستونک نمیدادم ولی وقتی یادش میفتم چقدددددر جلو غرغراشو صداهای اضافه رو گرفته میگم چه خوب دادم وگرنه تا الان تیمارستان بستری بودم😁
مامان امیرعلی و آریا مامان امیرعلی و آریا ۲ سالگی
سلام میخواستم یه تجربه مهم باهاشون به اشتراک بذارم که بیشتر از مامانت به بدرد اونایی میخوره که اقدام به بارداری هستند


من در این روزای گذشته با پسرا بویژه امیرعلی دچار یه سری چالش ها شدیم امیرعلی بشدت عصبانی شده بوده سر همه داد میزنم همش غر غر گریه میکرد

دیگه رفتم پیش مشاور باهاش صحبت کردم مشاور خواست که امیرعلی بره جلسات بازی درمانی و منم برم برای مشاوره برای یادگیری روابط فرزند پروری بهتر

جلسه اول که باهاش داشتم فهمید که من یه سری مشکلات حل نشده در گذشته و حال دارم که باعث حال بد من و انتقال اون به بچه ها میشه و باید درمان بشه

می‌خوام بگم قبل از بچه دار شدن ای کاش یه سری از مشکلات مثل خشم و استرس و اضطراب و مشکلات که با همسرمون داریم حل کنیم به کمک یه مشاور بعد بریم سراغ بچه دار شدن چونکه بزرگ کردن یه بچه خیلی مهمه پر از چالشه

رفتن پیش مشاوره اگه احتمالأ یه مشکل کوچولو هست بهتون پیشنهاد میکنم

من بعد از گذشت چهار جلسه که حدودا یک ماه شده حال خودم خیلی بهتره و این حس به امیر علی و آریا هم دادم


گرچه هنوز جلسات تموم نشده راه دور و درازی دارم ازتون می‌خوام برای اینکه بتونم این مشکلات حل کنم برام دعا کنید چون راه خیلی سختی اما خوبی انتخاب کردم من باید عوض بشم چونکه دیگه یه مامانم