سلام میخواستم یه تجربه مهم باهاشون به اشتراک بذارم که بیشتر از مامانت به بدرد اونایی میخوره که اقدام به بارداری هستند


من در این روزای گذشته با پسرا بویژه امیرعلی دچار یه سری چالش ها شدیم امیرعلی بشدت عصبانی شده بوده سر همه داد میزنم همش غر غر گریه میکرد

دیگه رفتم پیش مشاور باهاش صحبت کردم مشاور خواست که امیرعلی بره جلسات بازی درمانی و منم برم برای مشاوره برای یادگیری روابط فرزند پروری بهتر

جلسه اول که باهاش داشتم فهمید که من یه سری مشکلات حل نشده در گذشته و حال دارم که باعث حال بد من و انتقال اون به بچه ها میشه و باید درمان بشه

می‌خوام بگم قبل از بچه دار شدن ای کاش یه سری از مشکلات مثل خشم و استرس و اضطراب و مشکلات که با همسرمون داریم حل کنیم به کمک یه مشاور بعد بریم سراغ بچه دار شدن چونکه بزرگ کردن یه بچه خیلی مهمه پر از چالشه

رفتن پیش مشاوره اگه احتمالأ یه مشکل کوچولو هست بهتون پیشنهاد میکنم

من بعد از گذشت چهار جلسه که حدودا یک ماه شده حال خودم خیلی بهتره و این حس به امیر علی و آریا هم دادم


گرچه هنوز جلسات تموم نشده راه دور و درازی دارم ازتون می‌خوام برای اینکه بتونم این مشکلات حل کنم برام دعا کنید چون راه خیلی سختی اما خوبی انتخاب کردم من باید عوض بشم چونکه دیگه یه مامانم

تصویر
۷ پاسخ

درخواست میدی

عزیزم پیش کدوم مشاور میری منم سیرجانم

آدرس بازی درمانی کجا هست

عزیزمممم من دنبالت میگشتم

منم حالم خوب نیس ولی مشاوره های شهرمون رو قبول ندارم پول الکیه

من برم پولشو کی بده ؟؟؟
شدییید بهش نیاز دارم 😭😭😭
اخه جلسه ای نزدیک ۱ تومن کی داره یده

عزیز ویزیتش چنده

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی و آریا مامان امیرعلی و آریا ۲ سالگی
سلام و یک خسته نباشید برای همه مانایی که از صبح تاالان با یک یا دوتا کوچولو کلی چالش پشت سر گذاشتن خسته نباشید دلاور خسته نباشید قهرمان

خواستم راجع به تاپیک قبلی چندتا نکته بگم البته ببخشید دیگه من تاخیر زیادی دارم توی تاپیک گذاشتن

من رفتم پیش مشاور دیدم تاپیک قبلی بعضی بخاطر هزینه یا نبود مشاور خوب نمیتونم بایه مشاور ارتباط بگیرن

خواستم هر نکته ای که بدرد همه مامانا میخوره رو اینجا بگم هر چند که درست نیست یه نسخه رو برای همه پیچید در کل چیزای کلی رو میگم

مثلا اینکه باید هرروز نیم تا چهل و پنج دقیقه هرروز برای هر کدوم از بچه ها جداگانه بصورت اختصاصی وقت بذارید بازی کنید بازی که اونا کارگردان باشن شما فقط بازیگر هرکاری که میگه انجام بدی هر بازی که میخواد بدو بدو توپ بازی هرجور که اونا می‌خوان


من واقعا تاثیر اینو خیلی زیاد دیدم و امیرعلی و اریا هر کدوم وقت بازی جداگانه دارن و اینجوری خیلی خوشحال حس بهتری دارن کمتر اذیت میکنن چونکه توجه کافی رو دریافت کردن
مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 ۲ سالگی
وقتی اینجا میپرسم یعنی همه ی راه ها رو رفتم به تجربه ی شما نیاز دارم
خیلی های که من از نوزادی شاهان دنبال میکنید میدونید که بچه ی سختی بوده و دائم در حال گریه و بهونه گیری بوده و البته هست😔

شاهان مدت زیادی که در طول روز بهونه گیری های الکی میکنه و شروع میکنه به گریه با جیغ زدن های زیاد 😭 و هیچ راهی نیست که فقط تایم نیم ساعت چهل و پتج دقیقه بگذره که آروم بشه ( نه حواسش و میشه پرت کرد نه چیزی آرامش میکنه)
واقعا موندم 😭
الان دیگه شبا ساعت 3تا 4 صبح بیدار میشه مثلا میگه گرسنمه با گریه و جیغ البته نه آروم هر غذایی تو یخچال هست و میگم اون فقط جیع میزنه و گریه میکنه که غذا میخوام منم میدونم فقط بهونه است و باید بزارم اون تایم بگذره
اما مگه میشه همسایه ها، خواهرش همه عاصی شدن خودم دیگه این وسط که میگرنم عود کرده مهم نیستم بقیه 😭
مثل الان 4بیدار شد با گریه و بدبختی الان با داروی خوابی که دکتر داده خوابید
ساعت 7 هم بیدار میشه 😒
من با میترا احمدی مشاور کودک هم چند جلسه صحبت کردم راهکارهاش چیزایی که خودم میدونم و کارایی نداره چیدر اخه بزارم گریه کنه وفتی بعد مدت ها هنوز براش عادی نشده با گریه پاداشی بدست نمیاره
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
غروب پسرم رو بردم‌بیرون این موضوع واس یه بار دوبار نیست برنامه هر سری. بیرون رفتن پسرم بالغ بر۵۰تا توپ داره هر بارم برم بیرون یه توپ میبرم ولی دست هر کسی توپ ببینه همونو میخاد به حدی پایکوبی میکنه که من برم رو بزنم توپ اونا رو بگیرم در صورتیکه توپ خودش تو کالسکه هست یه ماشین جیپ سبز داره دقیقا عین همونو یعنی من تعجب کردم فک کردم مال خودشه یه بچه به اون ماشین یه بند بسته بود و می‌کشید بعد قرض گرفتن توپ اونو دید خابید کف زمین در صورتی‌که‌ من همون کارو تو خونه میکنم مثلا بند میبندم به ماشینش میکشه وبازی میکنه خابید و شروع کرد به گریه و منو می‌کشید که اینو میخام کلافه اونم قرض گرفتیم اون بچه هم همش غر میزد ماشینشو میخاد دیگ با کلی وعده وعید گرفتیم یه بچه دیگه دید ماشین مجیک داشت بعد اونو خواست باورتون نمیشه اونم گرفتیم کمی هم اونو سوار شد یه خانمه اونجا بود گفت من دوتا بچه بزرگ کردم اصلا اینطور نبود خلاصه بگذریم با آک اومدم خونه الان کف خونه پر ماشین هست سمتشون نمیره واقعا دارم دیونه میشم از بیرون. رفتم میترسم چرا مادرای دیگه بچه هاشون رو میبرن بیرون اصلا به مادراشون کار ندارن فقط میرن بازی اونا هم میشینن
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده