نمیدونم من اینجوری میشم یا همه همین طوری هستن
گاهی وقتا مثل همین امشب از اینکه تصمیم گرفتم و بچه دار شدم عین خر پشیمونم و فوش خودم میدم
از صبح بردم بیرون کلی با اتوبوس که دوست داره گشته بعدشم بهداشت بعدشم رفتیم مهدکودک خواهرم با بچه ها بازی کرده در آخرم اومدیم خونه دوباره عصر رفتیم پارک ظهر نخوابید من داشتم از خستگی بی هوش میشدم ولی نمی‌داشت بخوابم و آخرم نخوابیدم بردمش پارک موقعی اومدیم با خواست خودش رفتیم حمام و آب بازی و در آخر از خستگی ساعت نه بی هوش شدولی ساعت ده با گریه شدید بیدار شده هرچی هم بغل کردیم و گردوندیم خوب نشد تا چند دقیقه پیش اروم گرفت با برنامه کودک و طی این ساعت ها که ماهان با من بوده باباش که صبح سر کار بوده ولی عصر که رفتیم پارک برا خودش خلوت کرده بوده خونه و من نابود بودم از خستگی
ولی دریغ از یه تشکر فقط موقعی که خواب بود بالشت گذاشته که بیا استراحت کن تا خوابه و موقعی که ماهان با گریه و جیغ بیدار شده اول بغل کرد بعد دیده اروم نشده اخمش درهم و انگار ماتم گرفته ها نشسته و در آخر برج زهرمار
آخه منم مادرم خسته و نابودم با این حالت بازم دارم میگم مامان نترس و بچه رو آروم میکنم ولی انگار بچه فقط مال منه و دلیل این کج خلقیاش منم
بخدا ما مادرا هم آدمیم کم میاریم مرداد حداقل سرکار میزنم چهارتا آدم میبینن حرف میزنن و بدون بچه هستن ولی ما تا تو دستشویی هم باید این بچه دنبالمون باشه
ببخشید خیلی دلم پر بود شرمنده 😭😭

۷ پاسخ

هووووماشالله چه همه کارهمه جارفتیدمن امروزعصرتاارایشگاه چندتاکوچه اونورتربابچه رفتم ب غلط کردن افتادم ک..🤦😂😂

حق داری عزیزم و فقط ما مادرا خودمونو درک میکنیم نگران نباش شرایط هممون ی روزایی همینه فقط دلمون میخاد زمین دهن باز کنه بریم توش و غیب شیم

☹️☹️☹️
منم عین تو
بعضی وقتا انقدر همه چی فشار میاره رو میخوام بترکم شوهرمو جر بدم
تنبله بیتربیته بیشعور درک نداره اصلا😠

باز خوبه تو از بچه داری پشیمون میشی من از ازدواجم پشیمون میشم

یروز در میون ببری کافیه و اینم بگم حق داری منم بارها شده لگه خدایا غلط کردن بچه دار شدم همیشه تنهام با بچه شهر غریب کمک ندارم از پا در اومدم امروز از صبح سر پا بودم کارت خونه بچه کردم هر کار کردم این بچه از دستم کشیده جیغ شده حالا شوهرم ک بیاد دنبال ایراد از منه همیشه میگم کاش ی دوربین وصل کنیم تا ببینه ی مادر چقدددددررررر زحمت میکشه و در آخر من حالا حالا هاااا بچه نمیخام دعا کم زودتر پریود شم

خدا قوت

عزیزم حق داری خیلی ولی سعی کن به قول معروف مادر کافی باشی نه مادر فداکار که جانی دیگه نداره. بچه هم بالاخره طبیعیه حوصله ش سرمیره. چند تا هم بودن بازم سر میرفت. خودتو فدا نکن. کسی نمیبینه و چون توقع داری اذیت میشی. خودتم از پا میفتی. یه اعتدالی رعایت کن. اگر هم روزی انقد تلاش کردی بهش خوش بگذرونی پس بیخیال شوهرت شو. که چرا ندید من اینهمه دوندگی کردم. چه تو دوندگی کنی چه نکنی مردا نمیفهمن نمیبینن متاسفانه. خودتم انقد داغون نکن که همیشه به بچت خوش بگذره. کم کم از پا درمیای. اشکال نداره گاهیم حوصله ش سر بره و تو خونه باشه

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۲ سالگی
مامان ایلیا و حلما🐣 مامان ایلیا و حلما🐣 ۲ سالگی
سلام عشقا
داشتم به این فک میکردم
همیشه موقه خرید و کارای شخصی ما بزرگترا اگه بخوایم بچه هارو با خودمون همراه کنیم اخرش به گریه و بهونه گیریای بچه ها تموم میشه و در این صورت ما هم از ترس اینکه بچه بیشتر غر نزنه کارمونو سمبل کردیم و اومدیم اخرم اونی که میخواستیم نشده یا تو پاچمون رفته 😅
درسته بودن با بچه ها و وقت گذروندن خیلی سفارش شده و خوبه
ولی بچه ها طاقت ماها رو ندارن بنظرم جای بچه گشتن تو بازار نیست
من اکثرا بچه ها رو میزارم پیش کسایی که دوسشون دارن هم خیالم راحته که جاشون امنه هم من بدون درگیری فکر میکنم و خرید میکنم
باغ کتاب همیشه با بچه ها بودیم خب مضایا و معایبی هم داش قطعا
ولی دیروز تنها رفتیم به قصد خرید کتاب کار و کمک اموزشی برای ایلیا
همسرم این پیشنهادو داد ک خودم تو خونه بهش اموزش پیش ۱ و ۲ رو بدم منم استقبال کردم درنتیجه جمعا شد ۳۰ تا کتاب اموزشی🤧😵‍💫
از لحاظ توی اجتماع بودن هم ایلیا باشگاهشو سر تایم میره و خدابخواد و خودش قبول کنه یه کلاس نقاشی هم بره
تجربه شما از خرید با بچه و بدون بچه چیه؟❣️
مامان نیل مامان نیل ۲ سالگی
تاپیک مامانایی که از خودشون راضی هستن رو دیدم افسردگی گرفتم😂🥲
من کل وقتم برای دخترمه ولی واقعا راضی نیستم از خودم دخترمم از من راضی نیست😁
مثلا میبرمش پارک بازی میکنم و کلی بیرون وقت میگذرونیم بعد برگشتنی چنان با جیغ و داد و قشقرق برش میگردونم که کلا حس خوبی برام نمیمونه
داروهاشو از اول نمیخورد و بعدش انقدر گریه میکرد و تف میکرد که پشیمون میشدم حتی مریض شدنی من نمیتونم بهش شربت بدم هرجورشم امتحان کردم الان فقط زینکشو میخوره اونم تو لیوان با رشوه و جایزه
علاقه خاصی به تمیز کردن خونه و غذا پختن اینا دارم ولی اجازه نمیده همش غر میزنه و گریه میکنه یا میره سراغ کاری که میدونه ناراحت میشم مثلا کمدو خالی میکنه زمین
وقتایی که هفته ای یکی دو ساعت با باباش بره بیرون میتونم به خونه برسم و تا میاد یکم استراحت کنم ولی اکثر وقتا بیحوصله و عصبی ام
کلی اسباب بازی و کتاب خریدم تا باهاش وقت بگذرونم و تا جایی که علاقه نشون بده بازی میکنم ولی حوصلش سر بره به بازی راضی نشه یسره میگه بریم بیرون و میرم تو گوشی خودمو مشغول میکنم و تنها تفریحم همین شده
مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
بچم هر وقت اسمشو صدا میکنم زیاد به اسمش واکنش نمیده
به دکتر که گفتم دکتر گفت ایرادی نداره ولی الان که دو سالشه من یا باباش پنج بار که صداش کنیم یه بار جواب میده ولی افراد فامیل یا غریبه رو خیلی کم پیش میاد من که از یه هیجده ماهگی سر این موضوع حساس شدم باهاش بیشتر وقت میگذرونم بهتر شده ولی نه به دلخواه من قبلا توی چشمام نگاهم نمی‌کرد ولی الان موقع حرف زدن کاملا نگاه میکنه
ولی این تا الان کامل به جز یه تعداد کلمه حرف نمیزنه و به اسمش کم واکنش میده شده برام عذاب
بهداشت گفت ببر شنوایی سنجی ولی این با خواب آور هم بیدار شد و تا الان موفق نشدم
بلده مامان بگه ولی همیشه منو با جیغ صدا میکنه هر چی هم بهش میگم بگو مامان نمیگه خیلی که تکرار کنم میگه بابا
خودم توی خونه از هر لحاظی که میشه چک میکنم خدا رو شکر مشکل دیگه ایی نداره
کاربرد وسایل ها رو هم میدونه با اسباب بازی ها بازی میکنه چیزی بخواد منو با خودش میبره بهم نشون میده
مامان آرمان مامان آرمان ۲ سالگی
سلام مامانا یه سوال
من و پسرم همیشه تو خونه تنهاییم چون تو این شهر کسی از فامیلای خودم و شوهرم نیس ،کسی به خونه مون رفت آمد زیاد نداره خودم گاهی اوقات پسرمو میبرم بیرون به قول خودش در در ، تا دلش میگیره اما خب نهایت تا کوچه و اینا باش پارک و مهد یا خانه بازی هم نزدیکم نیس که با بچه های دیگه آشنا بشه و معاشرت داشته باشه و خودش تو خونه با اسباب بازیاش بازی می‌کنه و عادت کرده به تنها بازی کردن
راستش چند وقت پیش خونه دوستم مهمون بودیم که اونم بچه کوچیک داره که همسن پسرمه هر چقدر طفلی بچه میخواست با پسرم بازی کنه ،این محلش نمی‌داد یا هر اسباب بازی بچه دوستم برمیداشت می‌رفت همونو از دستش می‌گرفت طفلک بچه هم گریه میکرد یا یه عادت جدید پیدا کرده آدمو میزنه
بنظرتون این رفتارش عادیه؟
هر اسباب بازی بچه دوستم برمیداشت گیر میداد همونو از دستش میکشید
مامانایی که این تجربه دارین تو رو خدا راهنمایی کنید چیکار کنم این کارشو ترک کنه ،دیگه هیچ جا مهمونی تو رپستامون نمیتونم برم
مامان هانا گلی 👩🏵❤ مامان هانا گلی 👩🏵❤ ۲ سالگی
سلام مامانا خوب بچه ای که ساعت دوازده اینا میخایه قاعدتا دیگه ساعت ۴ اینا که نباید بیدار شه
صبحی ساعت چهار پسرم بیدار شد از کی قول جغور بغور داده بود که بریم بخوریم خوب منم بیدار شدم و دخترم و همسرم خواب همینکه آماده شدم رفتیم پایین همینکه پسرم میخاست حرکت کنه همسرم زنگ زد البته همسرم بیدار بود و میدونست میخایم بریم بهش گفتیم ولی خسته بود گفت نه خوابم میاد خلاصه پسرم که میخاست حرکت کنه دخترم نگو بیدار شد همسرم زنگ زد گفت بیدار شده میگه مامان مامان😫اومدم بالا دخترمم آماده کردم بردم رفتیم و برگشتیم اومدنی گفتم سنگک بخریم تا پسرم ماشین پارک کنه پریدم پایین رفتم صف خلوت بود پرسیدم آقا آخرین نفرشمایید گفت بله گفتم چقد صداش آشناست دیدم عمومه نمیدونم چرا اینقد ذوق کردم 😁😁😁
دیگه اومدیم خونه یه کم دخترم نق زد و خلاصه خوابید همچنان خانم خانوما خوابه 😴😴دوبار بیدارش کردم بردم دستشویی گریه گریه که ندالَم🥴
فقط ببینید چه بی‌حال نشسته 🤭
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۲ سالگی
ما مادرا چه موجودات عجیبی هستیم...
وقتایی که بچه ها کنارمون هستن همش می‌نالیم از اذیتاشون وقتایی که نیستن پیشمون انگار چیزی گم کردیم سریع دلمون تنگ میشه واسشون
فردا صبح قراره مامانم اینا بیان بچه هارو ببرن خونشون تا شب من نیستم کنارشون
از همین الان انگار دلم براشون تنگ شده،بغض دارم
حالا میدونم که بهشون کلی خوش میگذره ها...ولی تحمل خونه بدون وجود بچه ها و سروصداشون خیلی سخته،امشب اتفاقی تاپیکهای مامان عماد رو خوندم که متاسفانه بچشون یه بیماری داره که دکترا میگن فعلا درمانی واسش وجود نداره،خیلی گریه کردم هم بخاطر حال اون بچه و مادر پدرش،هم واسه خودم که چرا یوقتایی با بچه ها بدرفتاری میکنم
احساس شرمندگی کردم واقعا... خدا دوتا بچه ی سالم داده بهمون بی منت، قدر نمیدونیم...
امیدوارم خدا به همه ی مامانها توانایی و صبر و تحمل زیاد بده در مقابل شیطنت های بچه هاشون صبور باشن
و همچنین انشالله همه ی بچه های بیمار هم به زودی سلامتیشونو بدست بیارن🤲🙏