امروز من و دخترم مردیم و زنده شدیم. سر ظهر داشتم به بچه شیر میدادم دیدم بی تابه گفتم آروغ داره گرفتم سر شونم یهویی یه عالمه شیر یه جا بالا آورد. برش گردوندم دیدم از دماغ و دهنش زدن بیرون یه تیکه های زردی هم هست یادم اومد بهش صبح ا د دادم. بعد دیدم توی دهن و حلق بچم پر از ترشحات لزج شده که نمیتونه نه قورتش بده نه تفش کنه . همینجوری گذاشته بودم رو دستم میزدم پشتش زار میزدم. گوشیم کنارم بود زنگ زدم ۱۱۵ گفت داره گریه می‌کنه یعنی خوبه آدرس گرفتن که بیان. یکم بچه خوب شد و نفس کشید خواستم زنگ بزنم بگم نیان که الکی معطل نشن دیدم بچم حالت خواب چشاش رفت. هر چی جیغ زدم صداش کردم به کف پاش زدم اصلا انگار نه انگار. حالت نیمه خواب بود.دوباره زنگ زدم اورژانس.گفت بخوابون به پهلوی چپ وراه هواییش باز باشه تا بیایم. زنگ زدم شوهرمم داشت میومد. تا اینا برسن دیدم دخترم یه کم داره هوشیار میشه که رسیدن.شوهرمم همزمان باهاشون رسید. دیگه بچه رو دادم بهش و فقط خودم زار میزدم. اورژانس گفت بچه خوبه ولی فشار خودم و گرفت و رفتن. از. ظهر تا الان یه بند اشکام می‌ریزه. مسکن خوردم دوش گرفتم ولی انگار توی هاون لهم کردن.

۱۸ پاسخ

بچه رفلاکس داره بخاطر اونه احتمالا. بعد شیر دادن حتما یه ربع بیست دیقه بچه رو رو شونه ات برار اروم پشتشو بزن

ای وای خداروشکر به خیر گذشت
نکران نباش

ببین شاید خلط داشته اتفاقا خیلی خوبه که بالا اوردتش همون بالا اورده اروم شده ولی در اینجور مواقع جیغ نزن یا یهو برش ندار یا یهو برعکسش نکن خیلی اروم به پهلو بخوابون بزار بالا بیاره معدش اروم بشه

وای منم با قطره آ د پسرم اینطور شد. امشبم حواست بهش باشه. ته موندش تو گلو و ریه اش نباشه پسر مو بعد چند ساعت باز بردیم بینارستان ساکشن کردیم کامل بیرون نیومده بود

و حتما ی صدقه بنداز

وای میفهمم چی میگم منم دخترم یه بار پرتابی بالا آورد خیلی ترسیدم دست و پام میلرزید همین الان دخترم دائما بالا میاره دیگه نمیدونم چیکار کنم😪

اخی عزیز دلم چ سخت و وحشتناک .الان خوبع؟ نگفتن چشه چرا اینجوری شد

اخی عزیزمم درکت میکنم چی کشیدی یه سب بچه منم اینحوری شد من و شوهرم مردیم و زنده شدیم اونشب تا صبح فقط اشک میریختم و خداروشکر میکردم ک بچم سالمه
الانم خداروشکر به خیر گذشته عزیزم حتما صدقه واسه دفع بلا واسش بده یا یه خروس قربونی کن انشاالله که دگ پیش نیاد

خیلی حسه بدیه😭😭😭

الهییی بمیرمممم بیشتر مراقب باش عزیزم
شیر سر معدش سنگینی میکرده زیاد پشت سر هم شیر نده جانم هر شیر خشتی ت میدی یا شیر خودتو ۳ ساعت فاصله بنداز ک هضم بکنه
این جور مواقع خیلی باید خون سردی خودتو حفظ کنی جانم و اروم باشی تا بتونی مشکل رو حل کنی

شاید رفلاکس داره قبلا شیر بالامیاورد ؟

خداروشکر که حالش خوبه خداحفظشون کنه

چرا اینطوری شد ؟

الهی عزیزم😢😢😢
خداروشکر که چیزی نبوده

الهی
چرا اینجوری بشه
خدایا هیچ بچه ای مریض نشه خیلی بده

وای خدا رحم کنه. الحمدلله بخیر گذشت 🥺

خدا رو شکر به خیر گذشت دیگه بهش فکر نکن

ای بابا 😞

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام خانوما امشب مردم زنده شدم هنوز تو شوک هستم از استرس فقط میخندیم به پسرم شربت گریپ واتر دادم تو زمین بود بعدش بهش خاستم شیر بدم نخورد جیغ گریه میکرد هر چی کردم تو سینم جیغ داد میزد بعدش یکم گذاشتم تو شانه ام حدود سه دقیقه خوابش برد بعد حس کردم گرمش هست اومدم تا من اندازه کنم تبشو شوهرم هم داشت شیر خشک درس میکرد من موقع که تب شو گرفتم یهو سرش یه جوری شد ترسید تکون خورد تبش هم ۳۶/۴بود بعد شوهرم همون لحظه شیر خشک دادیم هر چکار کردیم دهنشو نتونستیم باز کنیم دیدم دیگ واقعاً دهنش باز نمیشه پسرمو برگردوندم به پشتش ضربه زدم سه تا اصلا تکون نخورد انگار بیهوش بود دیدم کلن نفسش نمیاد دیگ رو به کبودی میشد بدنش همون جوری هیچی نپوشیدم رفتم طبقه بالا. خونه مادرشوهر م اونجا مثل من یه چند تا پشتش زدن بچه یه نفسی کشید گریه کرد یه ۹۰تا هم شیر خشک خورد باز خوابید خیلی نگرانم نمیتونم بخوابم از چی می‌تونه باشه تشنج نیست ؟ گزینه هم بود ولی نه تا اون حد که از حال بره گریه هم یکم زیاد کرد بخدا الان یه جوری هستم دلم انگار هنوز جاش نیومده پسرم با هربار نفس کشیدنی خوشحال میشم هی نگا میکنم ببینم نفس می‌کشه 😭😭😭😭😭😭
مامان معین رضا مامان معین رضا ۴ ماهگی
سلام مامانا، امروز توی آرایشگاه یه اتفاقی افتاد، من بچمو گذاشتم روی صندلی که مانتومو تنم کنم، یه دختر جوون کنارم بود کلی ذوق بچم کرد گفت بدید من بغل کنم، گفتم نه ممنون نیازی نیست زحمت میشه گفت نه و با اصرار برای چند دقیقه بغل کرد دودو سه چهار دقیقه، و من یه لحظه به فاصله شاید ۵ قدم رفتم پستونک معین رو توی روشویی همون اتاق آب گرفتم اومدم، بچمم خواب بود، بعد بچه رو گرفتم رفتم خونه و همینطور که خواب بود گذاشتمش توی جاش البته نه روی تختش توی تشک روی فرش، ناهار خوردیم معین گریه کرد رفتم سراغش دیدم معین وارو شده و داره سینه خیز میره و گریه میکنه دویدم بلندش کردم دیدم دهنش سیاست، خیلی ترسیدم فک کردم دهنش خون اومده بسته شده خونا، دست کردم دهنش و یه تیکه شکلات و یه عالمه شکلات آب شده از دهنش درآووردم، خیییلی ترسیدم، خدا لعنتش کنه مریض نمیدونم کی وقت کرده بود شکلات چپونده بود توی دهن بچه ی خواب، خدا میخواست که تا بیدار شده بود وارو شده بود و نرفته بود پایین شکلاته که بره گلوش، خلاصه دنیای کثیفی شده، من که هنوز حالم برنگشته سر جاش، تو رو خدا خیلی مواظب باشید خیییلی، آدم مریض زیاده.
مامان الیسا مامان الیسا ۲ ماهگی