تجربه زایمان
پارت ۱

خب بنده ۴۰ هفته رو رد کرده بودم و تواخرین معاینه یک فینگر بودم با دهانه رحم سفت تقریبا
اما ازونجایی ک کلی ورزش و پیاده روی از هفته ۳۰ داشتم بشدت ب ی زایمان طبیعیه سریع و خوب پیشرفت باور داشتم
تو کل بارداریمم ن از دردی خبری بود ن هیچی،پریودیامم سبک و بی درد

خلاصه ما روز سشنبه۲۷آبان رفتیم بیمارستان ان اس تی بدیم
چون حرکات بچه دیگ ضعیف بود جدی
ولی نوار قلب خوب بود
امابازم تریاژ گف ک نهایت تا۴۰ هفته و ۵ روز صبر میکنن بعدش بستری میشی پس الان بیا و بستری شو دیگ
منم اول استرس گرفتم ،ولی خب دیدم راس میگ بلخره ک چی
الان تو ۴۰ هفته و ۲ روز دردم نیومده
پس تا۳ روز دیگم‌نمیاد
خلاصه قبول کردم و بستری شدم و ۵ عصر رفتم داخل زایشگاه...
ریختن سرم و اول با گزاشتن بالن شرو کردن
دردای ریز و عجیبی اومد سراغم
ک گفتن همینه با یکم شدت بیشتر ،منم ک مثلا واااارد با تنفس همشونو تحمل میکردم
نقریبا هر ۱۰ دیقه سه انقباض ۳۵ ثانیه ای داشتم ک خب گفتن اولشه و کمه...
دکتر اومد معاینه کرد گفتم الللللان میگ ۳ ۴ سانت
دیدم سرشو تکون داد میگ ،دوفینگره با افاس ۲۰درصد
تا۱۱ صب کنین اگ بیشتر نشد کیسه آب بزنین..

۸ پاسخ

مبارکت باشه گلم

بنظر میاد با باورت خیلی فاصله داشته نه؟

تا بعدبخونم

درخواست م رو قبول کن

خب بعدش

خبببببب زود بقیش رو بزار لطفا

👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻

منم ورزشکارم پرییودی های فوق سخت دارم
در حد اسهال استفراغ درد شدید خیلی زیاد چون دهانه رحمم سفته
ازونور یه سقط داشتم ساکشن کردم اصلا دهانه رحمم باز نمیشد که نمیشد

سوال های مرتبط

مامان شاهان🩵👶🏻 مامان شاهان🩵👶🏻 ۲ ماهگی
سلام خوبید بعد یک ماه وقت کردم بیام از تجربه زایمان بگم براتون
پارت اول:
۳۶هفته و ۴روزم بود با ماما همراه هماهنگ کردم چون خیلی خیلی دیسک کمرم داشت اذیتم میکرد گفتم برم تو درمانگاه بیمارستان و با یکی از متخصص زنان ویزیت بشم بهم تاریخ بده ۳۷ هفته بیام امپول فشار بزنن برام
خب رفتم ۵ مهر بود نوبت گرفتم تا متخصص بیاد اول ماما میاد و ی ان اس تی میگیره و کارای قبل مراجعه ب پزشکو انجام میده منم دوسه روزی بود ک انقباضات زیادی داشتم ولی دیگ تحمل میکردم و میگفتم خب درد ماهه عادیه.وقتی نوار گرف گف درد داری گفتم اره کم گف کم نیستا گفتم نمیدونم دیگ عادت کردم اخه من از ۳۳ هفته انقباض داشتم
خلاصه گف ک دردات مرتبه و از روی شکم هم دیده و لمس میشه انقاباضاتت نامه داد و زنگ زد هماهنگ کرد برم زایشگاه دکتر اونجا تو اتاق عمله بیاد منم ببینه همونجا رفتم و بازم ان اس تی گرفتم و همچنان انقباضات زیادی بود ک گفتن باید بستری بشی معاینه شدم ک دوسانت باز بود دهانه و گفتن سر بچه تقریبا فیکس خلاصه زنگ زدم مامانم وسایلم اورد و بستری شدم
مامان کیاناولیانا مامان کیاناولیانا ۶ ماهگی
#زایمان طبیعی پر خطر
خب من اومدم تجربه زایمانم بگم چون واقعا تاپیک هاروک میخونم خیلیا شبیح من فکر میکنن
من تاریخ پریودی وان تی همش ۲ روز باهم فاصله داشتن خلاصه تاریخ پریودی گذشت و ان تی هم گذشت دکترمم همش زنگ میزد میگفت برو بیمارستان منم هعی میگفتم ن میخام خودم درد بگیرم دکترم گفت خوب بیا معاینه شو منم رفتم و معاینم کرد گفت برو اگ تا دو.روز دیگ دردت نگرفت حتما برو برای بستری
منم گفتم باش اومدم خونه و اون روزو پشت سر هم دیگ پیاده روی طولانی داشتم خلاصه اون دوروز گذشت و منشدم ۴۰ هفته و ۴ روز دوباره گفتم ن خب تا ۴۱ هفته ک وقت دارم چرا برم میمونم تا این ک شد ۴۰ هفته و ۶ روز صب ساعت ۶ونیم ک از خواب پا شدم احساس گردم ی صدا های از شکمم میاد بلند شدم برم دسشویی دیدم ی ابریزش داشتم منم چون فک میکردم اون کبسه ابم هست دبا استرس و جیغ شوهرم بیدار کردم ک بریم بیمارستان شوهرم همش ب من دلداری میداد ک چیزی نیست منم سریع ی دوش گرفتم و ی پد گذاشتم رفتیم بیمارستان
مامان ماهلین🩷ماهور🩵 مامان ماهلین🩷ماهور🩵 ۱ ماهگی
پارت اول زایمان
طبق گهواره ۳۸هفته و ۶ روز بودم ک ب خاطر ضعیف شدن حرکات راهی بیمارستان شدم ..بیمارستان آرش
وقتی رفتم ساعت ۳ و نیم بعدازظهر قسمت پذیرش همه چیو گفتم و گف برو بشین فشارتو بگیرم .وقتی گرفت گف برو داخل برا معاینه و گفت فشارت ۱۴ احتمال بستری داری.وقتی رفتم پیش دکتر گف سریع برو رو تخت آخه خیلی شلوغ بود سریع رفتم و اومد تو دستگاه حرکات و ضربانشو دید و شروع کرد ب معاینه کردن ک برگشت گف آبریزش هم داری گفتم نمیدونم من فک میکردم ک ترشح ..دوباره ی دکتر دیگ اومد اونم معاینه کرد و گف آبریزش داری و یهو در کمال ناباوری گفتن ختم بارداری و سریع بستری بشه منم ک استرس گرفته بودم سریع زنگ زدم ب شوهرم و اونم باورش نمیشد خلاصه ازم همون دقیقه آزمایش ادرار گرفتن و من سریع بردن اتاق زایمان .خلاصه همراهم ک اومده بود رفته بود از داروخانه پک کامل لباس مادر و نوزاد و همه چیزایی ک حین زایمان و بعدزایمان لازم رو گرفته بود چون بیمارستان آرش اصلا ساک خودمونو قبول نمیکنن
مامان سلین مامان سلین ۴ ماهگی
سلام مامانا
اومدم تجربه زایمان طبیعی مو بهتون بگم
تاریخ ان تی زایمانم ۱۵ مرداد بود ولی توی ۳۷ هفته و ۶ روز ک میشد ۳۱ تیر ماه ساعت ۸ صبح کیسه آبم توی خاب و بیداری بودم ک ترکید یهو دیدم تشکم خیس شد
فورا رفتم بیمارستان رسیدم بیمارستان معاینه شدم ۴ سانت باز شدم همراه با درد بودم منو بستری کردن ساعت ۱۰ صبح دردام یخورده بیشتر شد ۵ سانت شده بود از ساعت ۱۰ تا ۲ ظهر درد کشیدم و خیلی زود دهانه رحمم پیشرفت کرد و باز شد و و وقتی درد دادم و هنوز فول نشده بودم بهم گفتن بی حسی از کمر میخاهی گفتن چون سنت زیر ۲۰ هست ما صلاح نمیدونیم برات بزنیم... چون بعد ها عوارض داره برات گفتن ی کار دیگ ای هم می‌شه کرد استفاده از گاز تنفس ک اونو انتخاب کردم و هی وقتی دردام شدید میشد اونو هی تنفس میکردم.... در حد ۵ ثانیه دردم رو کم میکرد بهم گفتن اگر بی حسی بگیری نمیتونی خوب زور بزنی و زایمانت طولانی تر میشه خلاصه اینکه منم زایمان کردم خیلی سخت بود ولی ارزششو داشت.....🥹👌