۶ پاسخ

هر چند که این حرفای مادرا پشتش کلی اعصاب خوردی خون دل خوردن هست ولی وقتی میخونم کلی امید وار میشم و آروم گاهی به قدری نا امیدی احساس ناکافی بودن بهم دست میده که از همه کس همه چیز شاکی میشم
فک میکنم حتما یه ایرادی در من یا بچم هست که این شرایط دارم اما بعد میفهمم که نه این دغدغه همه مادراییه که بچه این سنی دارن

منم همینم رفتیم مهمونی میگم یکی شیرینی بردار از لج من ۳ تا برداشت یواش زرم به پاش داد زد مامان چرت میزنی به پام گفتم چاییتو چپه نکنی حساسن رو فرشهاشون مواظب بودم میگفت نکن منم دستشو یواش نیشگون گرفتم داد زو چرا دستمو نیشگون میگیری هیچی دیگه همینکه مهمونی بودم وگرنه هم خودمو و هم خودشو یه کتک مهمون میکردم😅

عین دختر منه دقیقا
من ولی مادر بدیم چند بار دستشو فشار دادم همش عذاب وجدان دارم

بچه‌ ها باهم فرق دارن گلم اصلا مقایسه نکن .ک فقط خودت اذیت میشی .
پسر من تو خونه خودمون و خونه مادربزرگاش خیلی اذیت میکنه ولی مهمونی بریم خیلی حرف گوش میده .
بچه‌ ها تو موقعیت های مختلف کارای جدا گونه انجام میدن ....
روانشناس ها الان میگن بچه‌ ک حرف گوش نمی‌ده و شیطنت داره بچه‌ سالنی هستش ...
والا من بشخصه دیونه شدم و از دست این روان‌شناس‌ها
و بچمو سپردم ب گذر زمان

دقیقا عین دخترمن

دختر من تو شرایط مختلف فرق می‌کنه
گاهی بگی گوش میده
گاهی باید تهدیدش کنی مثلا فلان چیز بخوری دل‌درد میگیری و...
گاهی هم گریه که باید بی محلی کنم

سوال های مرتبط