سلام خانوما
من کارام بیشترش مونده ، وقت هم کم دارم. حتی لباسای دخترمو نشستم هنوز. امروزم سر بحث با شوهرم سر یه مسئله ای ، یکم شکمم اینا درد کرد و فشارم رفت بالا و ...کلا بی حال افتادم. خلاصه خیلی ترسیدم که یهو میخواد به دنیا بیاد ، احتمال دادم کیسه آبم داره پاره میشه چون هم لباسم خیس شده بود هم قسمت زیرشکمم درد میکرد. فعلا دراز کشیدم امیدوارم یهویی وقت زایمانم نباشه چون اصلا آماده نیستم چه روحی چه جسمی چه وسایل بیمارستان و چه خونه

عزیزم... خدا رحمت کنه مادرتو... تو تنها نیسی بیشتر مردا انگاری همین روزایی ک باید همدردت باشن میشن علت دردت منم زیاد زجر کشیدم ایندفعه از دست شوهرم بیخیال.. خدا بهت قوت و ارامشی بده کم کم دست و پاتو جمع کن از کسی ک بهت نزدیکه بخا بیاد کمکت

عزیزم از خدا بخواه ک کمکت کنه با همسرت صحبت کن متوجه بشه اوضاع خیلی سخته تا باهات بحث نکنه سعی کن بریی توی اتاق نی نی کلی وقتت رو اونجا بگذرونیی و کار هاشو اروم اروم انجام بدی از خدا میخوام ک سر وقتت زایمان کنی و ب همه کارات برسی عزیزم

خیلی سخته نبود مادر ایشالله خدا خودش مواظبت باشه

من خواهر شوهر ۸ ماهش بود زایمان کرد با همسرش بحث کرد بعد بچشم رفلاکس شدید گرفت ولی بچه دومی مادرش رفت پیشش تا لحظه اخر مادرش مواظبش بود این بچه اخریی خیلی سرحال ترع

از خانوادت کمک بگیر واسه کارا خونه و لباس شستن و..

وای چ بد چ همسر بی عقلی