به شدت دلم واسه قبل بچه دار شدنم تنگ شده و هی بهش فکر میکنم
با اینکه دوران نزدیک ۲ سالشه اصلا هیچ وقتی واسه خودم ندارم
هر شب ۲،۳ ساعت فقط درگیر خوابوندنشم ..
خسته شدم انقدر دوییدم دنبالش ک خرابکاری نکنه
ک وسیله هارو نندازه رو سرش
باز یه بلایی سرش میاد
و‌چقدر دیدم مادرایی ک کلا بی خیال بچشونن و چقدرر هم بچه آرومه
حس میکنم کم آوردم
کفر‌ِ ولی کاش زمان به عقب میرفت

آرزو جونم میدونم خیلی داره بهت سخت میگذره و با دیدن تاپیکات هر بار قلبم به خاطر تو و دوران به درد میاد.فقط از خدا میخوام زودی این سختیات تموم شه و توآم شیرینی لذت مادر شدن بهت بچسبه و از کنار دوران بودن لذت ببری،تو واقعا مادر فوق العاده ای هستی،من واقعا نمیتونم جای تو باشم و شرایطت رو درک کنم.حتی تصور تحمل رژیمت...برام سخته .واقعا به عنوان ١مادر تحسینت میکنم و مطمئنم دوران به زودی همه این سختیارو برات با خنده هاش با کارای قشنگش جبران میکنه😘😗😗

بخدا هممون مثل همیمم من وقتی دیگه هیراد میخازه انقد خسته میشم یه ساعت میهام با گوشی بازی کنم بخابم چون روزا نمیزاره شبم 2میخابه گوشی به دست خوابم میبره انقدر دلم برا خودم میسوزه تازه هم یاد گرفته ساعت 4بیدار میشه 7میخابه😭😭صبح ها نه اینکه عصر

ببین میدونم سخته منم داغون شدم ولی نگاه من کل خونه وسایل خطرناک جمع کردم تمام درای کابینت چسب زدم لباسشویی اینارو بعد هر استفاده از برق میکشم
دیگه تو خونه راحتم وقتی هم گیر میده به مثلا چای ساز یا در یخچال زیاد باز میکنه یهو یه چیزی ک واسش جذابه میگم مثلا میگم عههه بیا گوشی بدمت وقتی اومد یهو سرگرمش میکنم با یه چیز جذابتر ک گوشی رو بگیرم ازش
ولی باهمه اینا بازم سخته و خدایی من پوکیوم چون هم حامله ام و هم وسواس گرفتم باید همیشه خونه مرتب و تمیز باشع
خلاصه ک اینکارارو میکنم یه کم راحتتر میشه

عقب نه حدقل بگو زمان بره جلو بگذره این سنشون درست میشن بعد سه سال

مامان دوران من همه چیزهای خطرناکو جمع کردم تو حال هیچی خطرناک نیس راحت شدم بخدا چند بار دخترم افتاد سزش خورد اینور اونور دیگ مردم زنده شدم

عزیزم این حرف و نزن ایشلا این روزا هم زودی میگذره و تو هم راحت میشی گفتنش برای من راحته من نمیتونم جای تو باشم ولی بالاخره منم بچه کوچیک دارم میتونم کمی درکت کنم ،برای منم بار ها پیش اومده که به قبل بچه فکر کنم دلم برای اون روزا مون خیلی تنگ میشه ولی الان هم شیرینی خودشو داره وقتی نگاهت میکنه تمام خستگی از تن آدم میره

حرفات حرفای دل هرشبمه💔

میدونم الان خسته ای اینجوری میگی ولی قطعا نمیتونی یکثانیه برگردی ب زمانی ک نبود ببین من هررررچیز دکوری و خطرناک توخونه بود برداشتم و لبه های تبز رو پوشوندم با ضربه گیر و توی خونه خودم واقعا بیخیال ترین ادمم جایی میریم همش دنبالشم ولی تو خونه دیگه خودمو بچه رو ازار نمیدم کثیفی هم تمیز میشه ب اونا فکر نکن فقط ایمن کن و راحت باش

فردا خونه داری نکن
غذا هم قبل بیدارشدن بچه درست کن


بیدارشد فقط بازی و کنارش بشین
تلویزیون روشن نکن گوشی هم نه

عزیزم همس فکر میکنم که من تنها اینجوری ام خیلی پسرم اذیت میکنه . باور کن منم مثل خودتم هیچ هیچ وقتی برای خودم ندارم کاملا فرسوده و داغون شدم

به این فکر کن اگه مادر نمیشدی الان چه حالی داشتی

ولی بازم به وجودشون شکر

منم همینطورم
ادم هیچ وقتی برای خودش نداره زندگی تکراری ویک نواخت دلت بترکه نمیتونی تنهایه وقتی بگذرونی

منم همینطور عزیزم خیلی خشته میشم پسرمم فوق العاده شلوغ و کنجکاو و هرجایی ک فکرشو بکنی میره ب همه چی دست میزنه اصلا هم کمکی ندارم ولی چون من نه ماه اقدام کردم تا بچ دار شدم با اینکه زیاد نبودولی هرماه با بیبی چک منفی داغون میشدم صبور باش خیلی زود این روزا میگذره خداروشکر ک بچه سالم و سلامتی خدا بهمون داده

منم همینطورم عزیزم فقط باید تحمل کنیم تا بزرگ شن

منم خسته م عزیزم ، درکت می‌کنم . اما اینم میگذره . خدا حفظشون کنه برامون چشم به هم بزنی بزرگ شدن