شدیدا نیاز دارم با یکی حرف بزنم
البته یکی تو شرایط خودم
خیلی خسته هستم
پسرم این روزا لجباز و خودرای شده
همه کاری رو میخواد خودش تجربه کنه و میگه میتونم میتونم
دستشو بشوره، از سربالایی بالا بره و پایین بیاد، از پله ها، تو پاساژ خودش بره پله برقی و دستش نگیریم
منم نمیخوام محدودش کنم و در نهایت همش دل نگران و آماده به امدادم...
وابستگیش به شیر زیاد شده ، انگار از جونم میکشه
همش موبایل میخواد و من مجبورم گوشیمو تو کمد دیواری قایم کنم که نبینه یادش بیفته
الانم از اونجا مینویسم😉
خوابش نا منظمه و سر این کم خوابی من دااااغونم
کارای خونه هم به این کارای وروجک اضافه کنم نور علی نوره
با اینهمه قشنگی ، وسواس تمیزی هم گرفتم و همش احساس میکنم نا مرتب و کثیفه همه جا...
همسرم این روزا خیلی سرش شلوغه و اینکه نمیتونم به اونم غر بزنم انگار بی تاثیر نیس😂
احساس میکنم رفتم پارک سوار رنجر شدم، متصدیش هم گذاشته رفته ...😵‍💫

تصویر
۱۳ پاسخ

با تمام وجود درکت میکنم
همین الان یه قوطی کرم خالی کرد روی تخت 😭
اون‌قسمت شیردادن منم واقعا اذیتم دیگه داره به خشکی میرسه ولی این میکنه تا دوباره پر بشع
من نمیدونم این‌همه انرژی واقعا طبیعیه‌‌ یا نه
قبلا‌ فکر میکردم طبیعی یه مدت که رفتم بیرون بقیه بچه ها دیدم واقعا باورم نمیشه

تو منییییییی😤لجباز و خودرای خیلی وحشتناک شده همه چیو میگه من من فقط خودش میخواد انجام بده

مامان مسیح پسرمنم همینه میگ همچی بدین دست خودم انقدر گریه میکنه کلافه شدیم

تقریبا من عین توعم مخصوصا شیر واقعأ از شیردهی متنفرشدم

😭😭😭😭😭بخدا میتونم بگم شرایط من بدترم هست فقط من گزینه ی شیر مادر و ندارم خداروشکر که اگه اون و داشتم خودکشی میکردم بخدا

دخترم ی سالو نیمه خیلی لاغره روز ب روز داره لاغر تر میشه چی خوبه بهش بدم توراخدا بگیر خیلی ناراحتم

دختر خودتونه خطرناکه حواست باشه پنجره نرده بزنید

منم ب قدری از لحاظ روحی داغونم ک حتی حوصله ی توضیح دادن ب مسی رو هم ندارم خیلی عصبی شدم دخترم با اینکه بزرگه بازم اذیت می‌کنه پسرمم ک نگو هیچی نمی‌فهمه بدتر

عزیزم چقدر منی
با این تفاوت که شیر خشک میخورع
و منم وسواس تمیزی گرفتم ولی دخترم نمیزاره تمیز بمونه
لجباز میخواد خودش همه کار بکنه و من دخالت نکن
و همش جنب و جوش داره خلاصه اعصاب برام نمونده😪

عزیزم همه همینطورین من که دوتا این مدلی دارم تا بزرگ میشن خیلی برای کارای خونه سخت نگیر

وایییی انگار دختر منو گفتی شسرخشکیه قبلا ۴بار در روز میخورد الان چند روزه ۶یا۷بار میخوره... گوشی نمیذاره دست بگیرم لجباز شدید شده ... نمیدونم چیکار کنم باباشم یا سر کار یا خوابیده خسته شدم

دقیقا پسر من و با من توصیف کردی

چقدر منی
ولی خب از شیر بگیرش دیگه
من این مرحله رو رد کردم
با بقیه‌اش دارم دست و پنجه نرم میکنم😬🥲
همسرم همش دلداری میده که حرص نخور میگذره بچس
ولی خب ادم تو فشاره...

سوال های مرتبط

مامان جوجه‍ طلآیی🐣 مامان جوجه‍ طلآیی🐣 ۱ سالگی
دیشب یکی از سخت‌ترین شب‌های بچه‌داری رو گذروندم.
چند شبه آرادو از شیر شب گرفتم و دیگه هم تابش نمی‌دم و دارم بهش یاد می‌دم خودش بخوابه. ولی دیشب… با اینکه پنج شب از شروع این روند گذشته بود، فوق‌العاده بی‌قرار بود.
هر نیم ساعت با گریه شدید بیدار می‌شد و شیر می‌خواست. وقتی می‌دید خبری از شیر نیست، خودش رو به در می‌کوبید که باز کنم و بره بیرون. وقتی منصرفش می‌کردم، آب می‌خواست و وقتی لیوان آب رو می‌دادم، روی من می‌ریخت و جیغ می‌زد.

ساعت شش صبح از شدت بی‌خوابی و خستگی دیگه نتونستم تحمل کنم و سرش داد زدم 😔😭
خدایا خیلی خسته‌ام… کاش مامانم کنارم بود که اینجور شب‌ها کمکم کنه.
ولی راه دوره و من تنها موندم. شوهرمم صبح باید می‌رفت سرکار، مجبورش کردم بره اتاق دیگه بخوابه چون بی‌خوابی براش خطرناکه؛ یه اشتباه کوچیک تو کارش می‌تونه جون آدما رو به خطر بندازه.

دست تنها بودم و خسته.
نمی‌دونم این روزا کی تموم میشه…
نمی‌دونم گریه‌های آراد از دندون بود، از دل‌درد یا چیز دیگه. فقط می‌دونم خیلی بی‌قرار بود بچم.

اینجور وقتا هول می‌کنم، نمی‌دونم باید چیکار کنم. حس می‌کنم خیلی بی‌تجربه‌م و یه مامان بد. خیلی خودمو باختم، خیلی… 😔
گاهی حتی به این فکر می‌کنم که کاش بچه نمی‌آوردم که حالا هم من و هم آراد این همه زجر بکشیم.