پارت چهارم زایمان طبیعی
حین ورزش ها خانم ارشش همزمان نقاط فشاری رو هم روی من انجام می‌دادند. تا این شد که یکم بی حس شدم و دیگه انقباض هارو حس نکردم اما فشار کف لگنم همونطور بود ولی بازم قابل تحمل بود. یکم که گذشت اومدن معاینه گفتن سرش خوش جاس فقط مثانه نمیزاره پیشرفت کنی دوباره سوند زدن و دیدن بچه این دفعه رفته سمت راست ، خانم ارشش گفتن بیا به سمت راست چندتا حرکت لانژ بزن تا جا به جا بشه بچه و در نهایت من حس اینکه مدفوع دارم داشتم گفت هروقت شدید شد بگو منم گفتم نمیدونم چقدر شدید میخواین باشه اما فشار میاد. بعدش ازش پرسیدم مگه اپیدورال نباید فشار رو هم کم کنه گفت نه فقط برای انقباض ها و بی حسی موقع سوند زدن و معاینه است. در نهایت حس مدفوع توی من شدید شد گفت بیا روی تخت حالت سجده عمیق بگیر و لگن تو چپ و راست کن. یکم که انجام دادم خانم رضایی اومدن و گفتن بخواب دوباره معاینه ات کنم و دیدن ۹ سانتم. دیگه فشار کف لگنم داشت غیرقابل تحمل میشد گفتن یکم دیگه لاتی بشین و اینجا بود دکتر اومد و معاینه کرد و تخت رو برای زایمان آماده کردن و پاهام رو بردم بالا گفتن زیر ران هاتو بگیر و سفت فشار بیار انگار میخوای مدفوع کنی. ولی انقدر درد داشتم که این مرحله غیر قابل تحمل بود و با سختی خیلی زیاد فشار می آوردم.

ادامه پارت آخر رو میزارم براتون

۶ پاسخ

اونجا ادم ببخشید مدفوع ک میکنه اونایی ک بالا سرتن میببنن چجوریه من سر این موضوع خیلی خجالت میکشم😫

خودت طبیعی رو انتخاب کردی

😓😓😓😓

با وجود اپیدورال درد داشتی من فکر میکردم کامل بی درد میشی

اخ اخ اخ

عزیزم ببخشید میپرسم من میترسم مدفوع کنم بنظرتون زشت نیست

سوال های مرتبط

مامان نی نی👶🏻 مامان نی نی👶🏻 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم زایمان طبیعی
من اتاق ال دی ار گرفته بودم و همسرمم کنارم بودن همینطور در حین ورزش خوراکی های مفید مثل خرما و آبمیوه میخوردم و واقعا درد ها برام قابل تحمل بود. بعد گفتن به دکترت هم زنگ زدیم و ان شاءالله تا ساعت ۱۲ و اینا زایمان میکنی. ( دکترم ندا نیازی بود. ) گذشت و تا ساعت ۱۰ ورزش میکردم. و یکم دردا بیشتر شد. ازم پرسیدن اپیدورال هم میخوای منم گفتم باشه چون سوند زدن برام درد داشت گفتن هم دیگه سوند رو حس نمیکنی معاینه رو هم همینطور. ( معاینه دردش متوسط بود و قابل تحمل بود ) ( باید هر دفعه ادرارم رو خالی میکردن تا بچه وارد کانال زایمان بشه) مجددا معاینه شدم اومد ۴ سانتی ولی دهانه رحمت افت کرد و دیگه نرم نیست ( علتش استرسی بود که از سوند زدن پیدا کردم ) خلاصه گفتن مجدد بریم واسه ادامه ورزش تا بیان اپیدورال رو بزنن. بینش رفتم داخل سرویس و یکم آب گرم به خودم گرفتم و دردام رو کنترل کردم. راسی تنفس هایی که انجام می‌دادم خیلی بهم کمک میکرد و من تنها موقع سوند زدن تا این موقع جیغ زده بودم. ورزش روی پله و روی صندلی لاتی نشستن رو انجام می‌دادم تا دوباره بیان ساعت ۱۱ معاینه ام کنند. ساعت ۱۱ اومدن گفتن پنج سانتی اما بچه رفته سمت چپت و باید هدایتش کنیم وسط تا راحت بیاد پایین ( میگفتن موهاشو می‌بینیم ) فقط گفت تو خیلی پیشرفتت خوب بود اما یهو کند شد و بازمممم میگم همش به خاطر سوند بود و بهشون هم چند باری گفتم چرا قبلش بهم هیچی نگفتید. همین موقع حدودای ۶ سانت بودم اومدن اپیدورال رو برام زدن. یکم ترس داشتم چون نمیدونستم درد زدنش چطوریه اول گفتن شل کن خودتو به سمت پایین و بی حسی زد و بعدش هم خودش ( دردش متوسط بود و قابل تحمل )

پارت چهارم رو میزارم براتون
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی

پارت چهارم

دیگه اومدن معاینه کردن گفتن سه سانت باز شدی اخ که درد داشت بلند شدم یکم ورزش مردم اسکات میزدم دردم میگرفت حالت رقص کمر میرفتم از بس درد داشتم عرق سرد کردم و همینجوری پشت سر هم درد تو پنج دقیقه شده بود دوتا یکم پیادع روی و رفتم دستشویی روی توالت فرنگی ابگرم رو گرفتم روی شکمم تا ۱۰ دقیقه دردم بهتر شد بلند که شدم یهو احساس مدفوع و فشار داشتم به پرستارا گفتم همه دویدن و اومدن و معاینه کردن دیدن ۵ سانت باز شده بعدش بهشون گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم معاینه تحریکی کنین و معاینه تحریکی کرد منم از درد داشتم میمردم هی داد میزدم هی نفس عمیق میکشیدم و بلند شدم روز تخت حالت سجده رفتم لگنم رو تکون میدادم که زود تر زایمان کنم یهو دیگه سرم گیج رفت و چون قند داشتم قندم افتاده بود و احساس سرما تو پاهام و دستام داشتم که دیگه یه چیزی خوردم. و دیگه حالت مدفوع زیاد شد مادر دیگه نمیتونستم تحمل کنم اومدن معاینه کردن گفتن ۸ سانت باز شدی و ویلچر اوردن
مامان نازگل مامان نازگل ۲ ماهگی
دیگه بلاخره بستریم کردن یه امپول فشار زدن تو سرم ولی خیلی کندش کرده بودن ولی زود درش اوردن بعدش پرستار اومد گفت بگیر بخاب تا صب


دیگه من خابمم نبرد صب پرستار های دیگه اومدن یه امپول فشار ریختن تو سرمم ولی بازم دردم نبومد تا شب ک شد دوباره امپول فشار زدن پشرفت نکردم فقط دوسانت بودم


باز یه پرستار دیگه اومد بش گفتم خون ریزی کردم برام معاینه تحریکی انجام داد شدم دوسانت نیمی بعدش رفت یه پرستار دیگه اومد شیاف گذاشت برام


بعدش گفت ک بیاد پایین یه کمی قر بده تا بچه بیاد پایین

خلاصه یه کمی ورزش کردم نتونستم بیشتر ادامه بدم رفتم دراز کشیدم ولی خیلی فشار دسشویی اومده بود بم

دوباره دکترو صدا زدم گفتم خون ریزی شدید دارم اومد معاینه تحرکی کرد کیسع ابمو پاره کرد گفت امشب زایمان میکنی


بعدش دردام داشت شروع میشد اینقدر درد کشیدم تنها چیزی ک ارومم میکرد ذکر گفتن بود سوره انشقاق زیاد خوندم ولی دردام غیر قابل تحمل بود هی خدمو دلداری میدادم میگفتم چیزی نیس صبور باش بعدش هی بچه خودشو سفت میکرد فشار از کمرم به باسنم شروع میشد اینقدر شدید بود ک حس مدفوع داشتم


خلاصه دوباره اومدن معاینه ام کردن گفتن هشت سانتی وقت زاییدنته اینقدر خوشحال شدم ولی همش حس مدفوع داشتم زور میمومد اونجا خیلی شدید دکترا رفتن من ک درد داشتم حس مدفوع داشتم اونجا نتوستم کنترل کنم پرستار گفت مدفوع کن این نشانه زایمان ک بچه فشار میاره بعدش دکترو صدا زدم گفتم بیایید من دارم میمیرم اومدم بم گفت چن تا زور محکم بزن از پشت هی میگفت از پشت بزن میزدم ولی میگفت این کافی نیست باید زیاد بزنی وگرنه بچه خفه میشه اینجوری گفت زور هام بیشتر شد ک پایین وازنم برش زد همین این طرف هم اون طرف بعدش بچه رو بیرون کردن
مامان مامی‌فراز👼🏻 مامان مامی‌فراز👼🏻 ۳ ماهگی
مامان ..... مامان ..... ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت پنجم

دیگه درد نداشتم فقط خیلی کم درحد پریود که ماما بهم گفت برو رو سرویس فرنگی بشین و هر زمان درد حس کردی زور بزن ،ی نیم ساعت انجام دادم که گفت بیا معاینه کنم ،معاینه کرد و اینبار معاینه درد نداشتم زیاد چون بی حسی داشتم و گفت پنج سانت هستی نزدیک شش
من چون خون بند ناف میخواستم بگیرم باید زنگ میزدن ی نفر بیاد بگیره
گفته بود پنج سانت شد بگید بیام ،زنگ زدن بهشون که بیا
این حین ی ماما دیگه اومد و گفت بخواب معاینه کنم کمکت کنم زودتر بچه دنیا بیاد .
من می‌خواستم حتما ۲۹ بیاد چون تولد خودمم بود ،ولی دیگه فکر نمی‌کردم بشه چون ساعت ده نیم بود و من پنج سانت بودم هنوز
ماما شروع کرد به معاینه و گفت هروقت انقباض داشتی بگو و زور بزن با تمام قدرتت،خودش هم با دست سعی میکرد دهانه رحم رو باز که زمان انقباض ،اینجا خداروشکر میکنم که بی حسی داشتم و چیزی حس نمی‌کردم وگرنه مطمئنا از درد بیهوش میشدم ،چند دقیق ای اینکار رو ادامه داد و بهم گفت دیگه زور نده و رفت به مامای مسئول منو صدا زد که بیا زایمان رو بگیر داره دنیا میاد ،من خیلی فشار رو روی لگن و مقعد و استخوان واژن حس میکردم
آرین.... آرین.... قصد بارداری
ادامه پارت تجربه زایمان طبیعی 😍
گفت خرما بخور فقط منم میخوردم مغزیجات میخوردم گفت بخور میخواهم بیام برات امپول فشار بزنم ساعت چهار زدن امپول فشار کم کم وارد بدنم شده یه پایه داشت تعیین میکرد چقدر داخل بدنم میره سرم من از چهار تا ساعت هفت هیچ دردی نداشتم راه میرفتم رو توپ ورزش میکردم دابسمش میگرفتم میرقصیدم مامانمم کنارم بود😩😂 اونم میگفت بزار دردا بگیرنت میگمت 😂ساعت هفت دردا گرفتنم خیلی کم بود ولی داش ریاد میشد دیگ دردم خیلی شدید شده یکم از پریودی زیاد بود گفتم مانی نمیتونم تحمل کنم گفت الا زنگ میزنم بیا برات بزنه تا امد برام بزنه ساعت شده ۸نیم زد دیگ هیچی حس نکردم دردی گفت بخواب تو بدنت پخش بشه دیگ بدنم بی حس شد بلند شدم ورزش کردم ولی حس خواب داشتم خوابم میومد مامام گفت نیم ساعت بخواب من خوابیدم یبار دیدم ینفر داره جیغ میزنم انقدر ترسیدم ینفر داش زایمان میکرد بدنم شروع کرد به لرزیدن بعد حس میکردم داره به پشتم فشار میاد گفتم اینجورم به ماما گفت بخواب معاینه کنم معاینه کرد ۶سانت بودم کیسه ابم پاره شد ساعت ۹نیم اینا بود بعد داشتم درد حس میکردم گفت الا میام برات شارژ میکنم رو توپ ورزش برام شارژ کردن دیگ حسی تو پاهام نبود نمیتونستم بلند شم مامانم با ماما زیر بغلم گرفتن بلند شدم رفتم رو تخت ماما گفت بخواب یکم منم خوابید بعد گفتم نمیتونم بخوابم پشتم درد میاد گفت من الا میرم شام میخورم تو هم یه شیاف میدم بزار شیاف گذاشتم بین بیدار خوابو بودم حس فشار داشتم گفتم بیا معاینه کن معاینه کرد گفت وای موهاش داره معلوم میشه گفتم داره به پشتم فشار میاد گفت فقط زور بزن موقعی به پشتت فشار میاد زور بزن دیگ نزنی پاره میشی گفت من اصلا پاره نمیکنم
ادامه پارت بعدی✨❤
مامان نی نی👶🏻 مامان نی نی👶🏻 روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم زایمان طبیعی
وقتی رسیدم ی حس خاصی داشتم هم ترس هم ذوق باورم نمیشد. وارد قسمت ادمیت زایشگاه شدم گفت بخواب معاینه بشی دهانه رحمم ۲ سانت باز شده بود و ۴۰ درصد نازک شده بود. گفت چون کیسه آبت پاره شده باید دیگه بستری بشی. کارام رو کردم و رفتم اتاق ال دی ار. منتظر بودم ماماهمراهم بیاد. ماما متخصصم خانم رضایی بودن در عین جدیت مهربون بودن. گذشت و ماماهمراه اومد و خودشو معرفی کرد و شروع کردیم به ورزش کردن. یکم گذشت خانم رضایی اومدن و گفتن باید نمونه خون و ادرار ازت داشته باشیم اما بهم نگفتن میخوان بهم سوند بزنن و بدون اینکه بدونم سوند رو زدن انقدر این قسمت کار دردناک بود که شوک بهم وارد شد و بدنم به شدت می‌لرزید. ( خیلی اذیت شدم خیلییی ) چون کیسه آبم پاره شده بود نمی تونسم نمونه ادرار تمیز بهشون بدم و برای همین سوند استفاده شد.
همین موقع معاینه هم شدم (ساعت حدودای ۸ بود) گفت ۳ ، ۴ سانتی و خیلی دهانه رحمت کاغذیه و زایمانت خوب پیش میره.
ماماهمراهم( خانم اُرشَش اومدن) سرم بهم وصل کردن و گفتن ی سری دارو برای روند زایمانت باید بهت بزنیم ( نمیدونم چی بوده ) و بعدش دوباره شروع کردیم به ورزش روی توپ.
درد خاصی نداشتم همون انقباض ها که خیلیییی کم درد داشت فقط بود و هرچی جلوتر می‌رفت منظم تر میشد. ( انقدر که سوند درد داشت اصلا اینا انگار هیچی نبود )

ادامه پارت سوم رو میزارم
مامان ..... مامان ..... ۲ ماهگی