پارت دوم زایمان طبیعی
وقتی رسیدم ی حس خاصی داشتم هم ترس هم ذوق باورم نمیشد. وارد قسمت ادمیت زایشگاه شدم گفت بخواب معاینه بشی دهانه رحمم ۲ سانت باز شده بود و ۴۰ درصد نازک شده بود. گفت چون کیسه آبت پاره شده باید دیگه بستری بشی. کارام رو کردم و رفتم اتاق ال دی ار. منتظر بودم ماماهمراهم بیاد. ماما متخصصم خانم رضایی بودن در عین جدیت مهربون بودن. گذشت و ماماهمراه اومد و خودشو معرفی کرد و شروع کردیم به ورزش کردن. یکم گذشت خانم رضایی اومدن و گفتن باید نمونه خون و ادرار ازت داشته باشیم اما بهم نگفتن میخوان بهم سوند بزنن و بدون اینکه بدونم سوند رو زدن انقدر این قسمت کار دردناک بود که شوک بهم وارد شد و بدنم به شدت می‌لرزید. ( خیلی اذیت شدم خیلییی ) چون کیسه آبم پاره شده بود نمی تونسم نمونه ادرار تمیز بهشون بدم و برای همین سوند استفاده شد.
همین موقع معاینه هم شدم (ساعت حدودای ۸ بود) گفت ۳ ، ۴ سانتی و خیلی دهانه رحمت کاغذیه و زایمانت خوب پیش میره.
ماماهمراهم( خانم اُرشَش اومدن) سرم بهم وصل کردن و گفتن ی سری دارو برای روند زایمانت باید بهت بزنیم ( نمیدونم چی بوده ) و بعدش دوباره شروع کردیم به ورزش روی توپ.
درد خاصی نداشتم همون انقباض ها که خیلیییی کم درد داشت فقط بود و هرچی جلوتر می‌رفت منظم تر میشد. ( انقدر که سوند درد داشت اصلا اینا انگار هیچی نبود )

ادامه پارت سوم رو میزارم

۵ پاسخ

عزیزم ماماهمراه چ ورزشایی میداد؟
من این بیمارستانی ک میرم ماماهمراه قبول نمیکنن نمیدونم موقع زایمان چیکار باید کنم

چقدر داستان شمارو منم ۲۰ آبانماه واقعی زندگی کردم وقتی که از صبح همه ماماها ریختن رو سرم که امروز باید بزایی چقدر خسته و درمونده شده بودم از ترس میلرزیدم از دهانه رحم صفر تا ۱۰ سانت در پایان شب رسوندن و ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه شب زایمان طبیعی کردم از شدت درد و ترس میلرزیدم فکر نمی‌کنم هیچوقت فراموش کنم هر شب اون صحنه ها تکرار میشه همه اینا در حالی که من با دستور بستری سزارین بستری شده بودم ولی دستورالعمل بیمارستان برای زایمان اول طبیعی بود این اشتباه پزشک من نمیدونم بگم یه خاطره بد یا چه بسا با تولد دخترم تبدیل به یه خاطره خوب شد ولی در هر حال من دیگه اون آدم روز قبل زایمان نیستم...

عزیزم چند هفته زایمان کردی

رف تا یساعت دیگه 😑😫

ورزش میکردی قبلش برای زایمان ؟

سوال های مرتبط

مامان نی نی👶🏻 مامان نی نی👶🏻 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم زایمان طبیعی
من اتاق ال دی ار گرفته بودم و همسرمم کنارم بودن همینطور در حین ورزش خوراکی های مفید مثل خرما و آبمیوه میخوردم و واقعا درد ها برام قابل تحمل بود. بعد گفتن به دکترت هم زنگ زدیم و ان شاءالله تا ساعت ۱۲ و اینا زایمان میکنی. ( دکترم ندا نیازی بود. ) گذشت و تا ساعت ۱۰ ورزش میکردم. و یکم دردا بیشتر شد. ازم پرسیدن اپیدورال هم میخوای منم گفتم باشه چون سوند زدن برام درد داشت گفتن هم دیگه سوند رو حس نمیکنی معاینه رو هم همینطور. ( معاینه دردش متوسط بود و قابل تحمل بود ) ( باید هر دفعه ادرارم رو خالی میکردن تا بچه وارد کانال زایمان بشه) مجددا معاینه شدم اومد ۴ سانتی ولی دهانه رحمت افت کرد و دیگه نرم نیست ( علتش استرسی بود که از سوند زدن پیدا کردم ) خلاصه گفتن مجدد بریم واسه ادامه ورزش تا بیان اپیدورال رو بزنن. بینش رفتم داخل سرویس و یکم آب گرم به خودم گرفتم و دردام رو کنترل کردم. راسی تنفس هایی که انجام می‌دادم خیلی بهم کمک میکرد و من تنها موقع سوند زدن تا این موقع جیغ زده بودم. ورزش روی پله و روی صندلی لاتی نشستن رو انجام می‌دادم تا دوباره بیان ساعت ۱۱ معاینه ام کنند. ساعت ۱۱ اومدن گفتن پنج سانتی اما بچه رفته سمت چپت و باید هدایتش کنیم وسط تا راحت بیاد پایین ( میگفتن موهاشو می‌بینیم ) فقط گفت تو خیلی پیشرفتت خوب بود اما یهو کند شد و بازمممم میگم همش به خاطر سوند بود و بهشون هم چند باری گفتم چرا قبلش بهم هیچی نگفتید. همین موقع حدودای ۶ سانت بودم اومدن اپیدورال رو برام زدن. یکم ترس داشتم چون نمیدونستم درد زدنش چطوریه اول گفتن شل کن خودتو به سمت پایین و بی حسی زد و بعدش هم خودش ( دردش متوسط بود و قابل تحمل )

پارت چهارم رو میزارم براتون
مامان نی نی👶🏻 مامان نی نی👶🏻 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم زایمان طبیعی
حین ورزش ها خانم ارشش همزمان نقاط فشاری رو هم روی من انجام می‌دادند. تا این شد که یکم بی حس شدم و دیگه انقباض هارو حس نکردم اما فشار کف لگنم همونطور بود ولی بازم قابل تحمل بود. یکم که گذشت اومدن معاینه گفتن سرش خوش جاس فقط مثانه نمیزاره پیشرفت کنی دوباره سوند زدن و دیدن بچه این دفعه رفته سمت راست ، خانم ارشش گفتن بیا به سمت راست چندتا حرکت لانژ بزن تا جا به جا بشه بچه و در نهایت من حس اینکه مدفوع دارم داشتم گفت هروقت شدید شد بگو منم گفتم نمیدونم چقدر شدید میخواین باشه اما فشار میاد. بعدش ازش پرسیدم مگه اپیدورال نباید فشار رو هم کم کنه گفت نه فقط برای انقباض ها و بی حسی موقع سوند زدن و معاینه است. در نهایت حس مدفوع توی من شدید شد گفت بیا روی تخت حالت سجده عمیق بگیر و لگن تو چپ و راست کن. یکم که انجام دادم خانم رضایی اومدن و گفتن بخواب دوباره معاینه ات کنم و دیدن ۹ سانتم. دیگه فشار کف لگنم داشت غیرقابل تحمل میشد گفتن یکم دیگه لاتی بشین و اینجا بود دکتر اومد و معاینه کرد و تخت رو برای زایمان آماده کردن و پاهام رو بردم بالا گفتن زیر ران هاتو بگیر و سفت فشار بیار انگار میخوای مدفوع کنی. ولی انقدر درد داشتم که این مرحله غیر قابل تحمل بود و با سختی خیلی زیاد فشار می آوردم.

ادامه پارت آخر رو میزارم براتون
مامان کایرا مامان کایرا ۱ ماهگی

زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مامان عسل و آیهان👶💙 مامان عسل و آیهان👶💙 ۲ ماهگی
مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم
مامان آراد مامان آراد روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
دیگه من با گزارش رفتم دوباره اناق زایمان پیش خانم صفایی و یه ماما جدید هم اومد دیگه دوتاشون پیشم بودن برای اینکه خاتمه بدن قرص زیر زبونی دادن ولی بار اول با آبرگ خوردم سوند گذاشتن توی رحمم که انقباض هام شروع بشه دردی نداشت خیلی کم بود دردش بعد یه ساعت که هم ان اس تی وصل بود هم این من چون دیابت داشتم و هی خوراکی هم میخوردم خیلی دستشویی میرفتم دو ساعت گذشت ساعت ۸ بود ادرار داشتم گفتم میرم دستشویی بعد یه دفعه سوند در رفت از توم‌موقع ادرار بعد تا اومدم بیرون شوهرم اومد پیشم بعد چک کردن دیدن هنوز همون ۲ و ۳ سانتم بعد دیگه توپ هم اوردن من هر ۲۰ دقیقه رو توپ ورزش میکردم ان اس تی میدادم دوباره ورزش میکردم وسطشم دردام شروع شده بود سه سانت که بودم بعد کسی که قرار بود اپیدورال بزنه رفته بود زایمان طبیعی ساعت ۱۰ اومد اپیدورال کردن یه حالت سِر کردن دندون داشت بعد یه مسکن ساده زدن رفتن یعنی من درپ رو حس میکردم تا ۱۱ شب همینجوری گذشت ولی اینم بگم ساعت خیلی تند می‌گذشت من که چیزی نفهمیدم از زمان بعد دیگه دوباره معاینه کردن گفتن ۳ و ۴ سانتم قرص زیر زبونی دادن ولی خب این دفعه زیر زبونم گذاشتم و انقباضام شروع شدن درد داشتم واقعا تا ساعت ۱۲ خیلی درد داشتم چک کردن گفتن ۴ سانتم ۶۰ درصد بعد من چون کلاس رایمان رفتم خیلی چیزا میفهمیدم همسرم همش کنارم بود بعد دیگه درد داشتم جوری که گریه میکردم بعد اومدن دوز اول اپیدورال رو زدن دردام آروم شد خانمه گفت این تا ۳ ساعت اثر داره ساعتم ۱۲ بود دیگه خانم صفایی گفت بخواب همسرمم از سرکار اومده بود ان اس تی هم همش وصل بودا ولی زیاد خوب نبود یه ساعت تند گذاشت
مامان خوشگل خانوم مامان خوشگل خانوم ۸ ماهگی
پارت 2
از اینورم ماما همراهم قرار بود از چهار سانت بیاد روی سرم اما چون شیفتش بود بنده خدا همش میومد ازم خبر می‌گرفت و چند باری هم معاینه کرد و گفت دهانه رحمت خیلی سفته و اصلا نرم و شل نشدی دیگه همش شروع کردن به گذاشتن شیاف و قرص های نرم کننده دهانه رحم تا ساعت 12شب بازم اون نتیجه دلخواه رو نداد من فقط 3سانت شدم وقتی سه سانت بودم اون سوند رو ازم کشیدن ک اندازه توپ کوچولو شده بود. دیگه ماما همراهم اومد پیشم و دوباره معاینه کرد و گفت اینجوری نمیشه و باید بندازمت رو دور خلاصه دوز آمپول قرص هارو بیشتر کرد و انقباض های منم هعی بیشتر شد بی نهایت دردم می‌گرفت موقع انقباض طوری فشار روم بود که گفتم الانه که من دیگه زایمان کنم خیلی درد داشتم و فکر میکردم الان 7یا8سانتی شدم حداقل.ماما همراهم دوباره معاینه کرد و گفت هنوز 4سانتی دیگه دردهای بدی داشتم و استرس بدی هم گرفته بودم که چرا اینهمه طول کشیده و اینهمه من درد دارم اما دهانه رحمم باز نمیشه
مامان آقا کوروش🫀 مامان آقا کوروش🫀 ۶ ماهگی
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال ( پارت ۲ )
دیگه رفتم خونه و سه روزی که تا زایمانم مونده بود رو شروع کردم به ورزش و پیاده روی روزی یک ساعت و نیم پیاده روی میرفتم و یک ساعت هم ورزش کردم
روز زایمانم بدون درد رفتم بیمارستان معاینه کردن هنوز ۲ سانت بودم بهم گفتن از کی آبریزش داری گفتم آبربزش ندارم گفتن چرا کیسه آبت سوراخ شده😐 فکر کنم شب قبلش سوراخ شده بود که متوجه نشده بودم
ساعت ۶ و نیم صبح بستری شدم یه قرص دادن گذاشتم زیر زبونم و کیسه ابمو هم پاره کردن دردام کم کم شروع شد ولی شدید نبود یه کیسه آب گرم هم دادن گذاشتم رو کمرم دردام کم کم شدید میشد ولی بازم قابل تحمل بود مثل درد پریودی یکم شدید تر بدنمم شدید میلرزید که گفتن بخاطر سرمه چون سرده وارد بدنم میشه حالت تهوع شدید هم داشتم مدام استفراغ میکردم بعد یک ساعت یعنی ساعت ۷ و نیم باز معاینه کردن ۴ سانت شده بودم گفتن اگه ماما همراه یا اپیدورال میخوام بگم که گفتم هر دو رو میخوام اپیدورال بهم تزریق کردن ۵ دیقه بعدش همه دردام خوابید ماما همراهمم همون موقع رسید اولش چون یکم پاهام بی حس بود نمیتونستم پاشم ورزش کنم ماما همراه با روغن بچه پاهامو ماساژ داد بهترین قسمت زایمانم اونجا بود انگار همه خستگی بارداریم با اون ماساژه داشت خارج میشد😂 انقدرم ماما همراهم خوش اخلاق بود قربون صدقم میرفت خوراکی میزاشت دهنم اینا کلا خیلی خوب و مهربون بود بعد یک ساعت که بی حسی پاهام رفت از تخت اومدم پایینو ماما همراه بهم ورزش داد تا ساعت ۹ و نیم که تو واژنم احساس فشار کردم