سوال های مرتبط

مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان🥹❤️🫴
خب رسیدیم به تجربه زایمان من🥹❤️🥲

من وقت عمل سزارین داشتم برای ۲۰ ام شهریور...که میشدم ۳۹ هفته تمام

از یه هفته بود هر روز ماه دردام شروع میشد درد پریودی میگرفت و ول میکرد...
تا اینکه دوشنبه ۱۷ شهریور درد پریودی از صبح گرفتم و دیدم هی ادامه داره و داره بیشتر میشه...به دکترم خبر دادم گفت بیا بیمارستان
منم ازون جایی ک راهم تا بیمارستان مادران ۲ ساعت اینا میشد ب دکترم گفتم میرم بیمارستان همینجا اگ دردام کاذب نبود بعد میام اونجا...
دکترمم گفت باشه..رفتم بیمارستان نزدیک خونه خودمون ک ان اس تی بدم و گفتن باید معاینه لگنی ام بشی ک دکترمو خبر کردمو گفت اشکال نداره...
دیگ معاینه لگنی شدمو گفت دهانه رحمت 2 سانت باز شده و ان اس تی ام دادم انقباض نشون میداد...ولی ضربان قلبش اوکی بود...
دیگ اومدم خونه ساک بیمارستانمو برداشتمو رفتم بیمارستان مادران اونجا ام با اینکه نامه و همه چی داشتم بازم معاینم کردن و گفت ۲ سانت و نیم شدی..دیگ خیلییی سریع آمادم کردن برای اتاق عمل و دکترمم ک اومده بود در عرض نیم ساعت منو بردن اتاق عمل..همه چی خیلی خوب بود همینطور ک حین عمل بودم دکترم گفت بچه پی پی کرده تو شکمت اونم کلیییی...ولی بخیر گذشته و نخورده خداروشکر....دیگ ۲ ساعت تو بخش نوزادان بود و منو آوردن تو بخش فقط مثل بید میلرزیدم همین..منتظر بچم بودم من دیده بودمش و تماس پوست به پوست داده بودن اما شوهرم و مامانم هنوز ندیده بودنش.
مامان غوره مامان غوره ۷ ماهگی
تجربه سزارین در نیکان سپیدقسمت‌اول

من در اصل باید ۲۱اردیبهش میرفتم واسه زایمان
چهارروز پیش که رفتم پیش دکترم‌چون خیلی ترسح سبز داشتم دکترم معاینه کرد و قرص داد
دیروز صبح که رفتم حمام قاطی ترشحاتم خون بود دیگه سریع زنگ زدن بلوک زایمان گفتن بیا
ان اس تی گرفتن خوب بود و اینکه سونو رشد و بیوفیزیکال هم دادم همه چی عالی بود دکتر گفت احتمالا واسه معاینه اس
خلاصه ساعت شش از بیمارستان رفتم خونه
خیلی ترافیک بود تا برسیم خونه ۸ شد خیلی کمرم درد گرفته بود رفتم رو تخت دراز کشیدم که بلکه آروم بشم مدام هم بچم سفت میکرد به شدت درد میومد تا اینکه ساعت ۹ یه صدای تق از تو دلم اومد از ترسم بلند نشدم حسم میگفت کیسه آبمه ولی میترسیدم
تا اینکه پنج دقیقه بعد یهو کلی آب ازم ریخت روی تشک
دیگه اولش حسابی ترسیدم و گریه کردم بعدش شوهرم صدا کردم سریع حاضر شدیم جمع کردیم اومدیم بیمارستان از اون طرف هم به دکترم گفتم اونم گفت شما برو من میام
دیگه تا برسیم بیمارستان ساعت ۱۱شد
دکتر زنگ زده بود بلوک زایمان اطلاع داده بود که من دارم میرم با این شرایط
سریع لباسامو‌ در آوردن نوار قلب گرفتن پرونده تشکیل دادن آنزیوکت و سونداژ وصل کردن حاضر و آماده منتظر بودم اتاق عمل بگه بیا
سونداژ اصلااا درد نداشت لیدوکائین زدن
دیگه دردام خیلی داشت زیاد میشد
همسرم‌اومد رضایت داد و پیش بسوی اتاق عمل....
مامان دخترکم مامان دخترکم ۴ ماهگی
خانما خیلی هاتون بهم گفتین از تجربه زایمانم بگم براتون.... من هم درد طبیعی کشیدم تا 10 سانت باز شدم هم سزارین شدم... علتش هم متاسفانه زایشگاه بیمارستان بود که وقتی درد زایمان داشتم رفتم منو به دستگاه وصل کردن ولی به دروغ بهم گفتن که دستگاه هیچ گونه درد و انقباض زایمانی نشون نمیده حتی تماس گرفتن با دکترم بهش گفتم خانم فلانی اومد نوار قلب و نوار و نوار انقباض ازش گرفتیم هیچ گونه درد زایمانی نداره... منم رفتم خونه دردم هر لحظه بیشتر می‌شد که بعد دو ساعت دردام در حدی شدید شد که هر سه دقیقه دردی میگرفتم که حتی نمیتونستم راه برم... خودم به زور رسوندم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن دهانه رحم 8...9سانت باز شده تماس گرفتن با دکترم که بیاد بیمارستان وقتی دکتر اومد معاینه ام کرد گفت دیگه دهانه رفتم 9 سانت بازه طبیعی زایمان کن منم التماس دکترم کردم که نه تورو خدا نمیتونم دارم میمیرم از درد.... بلاخره دکترم راضی شد ببره سزارینم کنه ولی حالا تو اتاق عمل دکتر بیهوشی گیر نمیومد رفته بود که عمل دیگه انجام بده.. چقدر هم طول کشید دکتر بیهوشی اومد!!
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۷ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تامین اجتماعی

ت نه و نیم شب رفتم بیمارستان الکی گفتم بچه ام تکون نمیخوره از وقتم گذشته بستری ام کنید معاینه کرد یک و نیم بودم بعد وقتی خواست ضربان قلبشو گوش کنه برای پرستاره حسابی تکون خورد پرستاره گفت این کجاش تکون نمیخوره گفتم از دیروز تکون نخورده بود بعد الکی گفتم سردرد شدید دارم و اگه برای بچه ام اتفاقی بیفته تقصیر شماس چون اونایی که فشارشون میره بالا سردرد میشن و این برای بچه بده و نباید فشار بره بالا خلاصه فشارمو گرفت 11 بود و این برای منی که همیشه فشارم هفته خیلی بالا بود دیگه هر جور شد بستری شدم ساعت یازده و نیم رفتم زایشگاه تا کارای بستری ام انجام شد ساعت شد 12 گفتم آمپول فشار نمی‌زنین گفتن از ساعت 12 به بعد نمی‌زنیم یکم درد داشتم تا ساعت 3شده بودم 3سانت درد هام کم بود و هی وسط درد هام میخوابیدم ساعت 6 صبح هم شدم پنج سانت دیگه دکترساعت یک ربع به هفت اومد آمپول فشار زد و درد هام شدید شد ساعت 8 کیسه آبم پاره شد دردهام خیلی شدید تر شد گفتم برام بی دردی بزنید ساعت 9 بی دردی اسپاینال زدن دردهام تموم شد فقط حس فشار داشتم ساعت یازده و نیم صبح هم زایمان کردم

دکترم خانم زندی بود بسیار خانوم خوش اخلاقی بودند پرسنل و بیمارستان عالی
مامان دختر نازنازیم مامان دختر نازنازیم ۵ ماهگی
سلام مامانای ترسو لطفا تایپکمو نخونن میخوام تجربه زایمان سزارین اختیاری رو براتون تعریف کنم

قرار بود بیست و‌چهارم تیر برای زایمان برم ولی دو روز بود ک حرکات دخترمو خیلی ضعیف حس می‌کنم سر همین رفتم بیمارستانی ک میخواستم زایمان کنم آن اس تی دادم و آن اس تیم خوب بود و کلی حرکت ثبت شد پرستار اونجا زنگ زد ب دکترمو گزارش داد دکترمم گفت حس مادر از دستگاه مهم تره بستری کنید فردا هشت صبح میره سزارین این شد که من نوزدهم تیر ساعت دو شب بستری شدم خلاصه اومدم ازم خون گرفتن برا ی سری آزمایشات و یه سری سوالا پرسیدن همسرمم رفت تشکیل پرونده داد و‌پول واینجور چیزا واریز کرد تا شد ساعت نه صبح اومدن دنبالم رفتیم اتاق عمل اولین بد شانسی اینجا شروع شد دکتر بیهوشی پنج بار برام آمپول بیحسی زد و هربار بیحس نمی‌شدم دیگ خیلی ترسیده بودم و حالت تهوع و اضطراب اومده بود سمتم ک بار ششم خیلی راحت بیحس شدم ولی دیگ اون حالت ارامشمو از دست داده بودم با صدای بلند خداروصدا میکردم و این باعث شده جو اتاق عمل حسابی بهم بخوره

دیگ منو خوابوندن و یه پرده جلو روم کشیدن ک من بازم داد زدم الان بالا میارم الان بالا میارم هی این کلمرو پشت هم میگفتم منم الکی عقم میومد ولی چیزی بیرون نمیومد و برام آمپول ضد تهوع زدن ک حس کردم بهتر شدم که یهو
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۷ ماهگی
تجربه زایمان(سزارین)پارت اول
من از ۳۴هفتگی انقباض های شدید داشتم و دهانه رحمم باز شده بود و دو بار بستری شدم تا ۳۵هفته بعدش (چون از زایمان طبیعی وحشت داشتم و چیزای خوبی نشنیدم )گفتم زودی برم و از دکترم نامه رو بگیرم دکتر من (افسانه جواهری پور میتونم بگم فرشته نجاتم از اول بارداری) رفتم پیشش و چون بیمارستانی که دکترم بود بستری شدم از حالم خبر داشت سونو وزنمو دید گفت طبیعی میخوای یا سزارین که سریع گفتم سزارین و نامه رو نوشت داد واسه ۳۷هفته و ۶روز که میشد ۳۱اردیبهشت به من گفته بود کلا استراحت مطلق باشم و فقط دستشویی برم و هر روز ۱۰دیقه میتونم راه برم ۳۶هفته و ۶روز بودم که تولد دعوت شدیم و من رفتم 😂اونجا خیلی نشستم سرپا بودم فرداش که شد پنجشنبه من دیدم دردام از خیلی بیشتر از قبله و میگیره ول می‌کنه به شوهرم گفتم سریع رفتیم بیمارستان (شمس)اونجا گفتم انقباض و درد زیر شکم و کمر دارم و آن اس تی گرفتن دیدن بله ولی معاینه کرد همون یک سانت بودم از اول ۳۴یک سانت باز بودم