#تجربه زایمان
من از اول نظرم روی سزارین بود ولی در کل فعالیتمم زیاد بود پله پیاده وری کار زیاد انجام میدادم خداروشکر هیچ دردی ام نداشتم تاشب قبل زایمان از ساعت ۵ صبح دردم گرفت خودم فهمیدم انقباض هام شروع شده
ساعت ۸ رسیدیم بیمارستان و من دردام هعی بیشتر میشد پذیرش شدم و روی تخت دراز کشیدم تا نوبتم بشه ساعت ۱۱ دکترم گفته بود وقت عملمه ولی تواین سه ساعت دردام به اوج خودش رسیده بود حتی نمیتونستم دراز بکشم دیگه
اومدن برام سوند گذاشتن انقدر درد داشتم که هیج دردی برای سوند احساس نکردم ولی خیلی حس بدی داشت
منو بردن اتاق عمل من دیگ داشتم زجه میزدم از درد
دکترم خواست معاینه ام کنه که خیلی جیغ زدم و درد داشتم نتوتست سریع امپول بی حسی زدن که راااحت شدم تمام دردام از بین رفت چند دقیقه بیشتر طول نکشید که قشنگ ترین صدای زندگیمو شنیدم و بچم بدنیا اومد.
بعد از عملم دوسه ساعت درد داشتم بعدش بهتر بودم
هنوزم زیر شکمم درد میکنه جای سوند خیلی تیر میکشه درد میکنه
ولی هزار بار برگردم عقب بازم سزارینو انتخاب میکنم
بیمارستانمم انصاری بود که من فوق العاده ازش راضی بودم

۵ پاسخ

عاغا خودت گفته بودی سزارین کنن ؟؟
یا نتونستی کلا طبیعی؟؟
اخه میگی روند درد هات هم خوب بوده

چرا نذاشتی طبیعی بیاد

چرا انتخابت سزارین بود

یعنی سزارین اختیاری انجام دادی؟؟؟
یا خودشون گفتن باید سزارین شین؟؟

بسلامتی عزیزم چند هفته بودین ؟

سوال های مرتبط

مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۷ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان آقارضا مامان آقارضا ۶ ماهگی
تجربه سزارین

من سرکلاژ بودم و درد رحم داشتم با وجود سرکلاژ معاینه شدم و گفتن نیم سانت باز شدی و اگه بیشتر بشه و باز نکنی ممکنه رحم دور از جون پاره بشه و من تو ۳۷هفته و ۳روز سزارین شدم (سزارین اختیاری)

صبح ساعت ۵:۳۰بیمارستان بودم و خیلی درد داشتم و وقتی بهم سوند وصل کردم به معنای واقعی کلمه داشتم از درد میمردم خیلی برای من سوند سخت بود کارامو کردم و ۵دقیقه مونده به عملاز شدت درد سوند تمام بدنم خیس عرق بودم و دردم وحشتناک تر شده بود ،رفتم تو اتاق عمل و خلاصه سزارین شدم و من پمپ درد هم گرفتم ساعت ۹رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۱از ریکاوری زدم بیرون و درد سزارین مثل یه پریودی پر درد بود ولی نه اون حدی که نشه تحمل کرد و هر وقت حس میکردم دردم یکم داره اذیتم میکنه دکمه پمپ درد رو میزدم و برام شدت درد کمتر میشد و خداروشکر پسرمم تو دستگاه نرفت و بعدم ۱۲ساعت بعد عمل گفتن بلندشو راه برو،خلاصه به جز درد سوند که اصلا برام قابل وصف نبود بقیه عمل واسم قابل تحمل بود وذخلاصه که واسه کسایی که مثل من ترس دارن یا از درد طبیعی میترسن من سزارین رو پیشنهاد میدم ان شاءالله دامن اقدامیا سبز بشه و همه ی مامانا بچه هاشون رو صحیح و سلامت بفل بگیرند🥰🤲🏻💐❤️
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۳ ماهگی
زایمان سزارین
.
اصلا نمیدونم چقد تو ریکاوری بودم ۲۰ دیقه یا شاید نیم ساعت اصلا فکر نکنم بیشتر طول کشیده باشه.
بعدم از بخش اومدن دنبالم فشار و ضربان قلبمو گرفتن و شکممو فشار دادن ،
بچها اولین بار که فشار دادن درد داشتم ولی هم شدتش کمتر بود هم تایمش کمتر بود و حالت یه درد یه لحظه و تموم شد اما وقتی داشتن میبردنم مثل پریودی درد داشتم تا به بخش رسیدیم
اومدن لباس و زیرمو عوض کنن بیحس بودم نمیتونستم تکون بخورم ولی درد پریودی داشتم اینم بگم که حتما حتما پمپ درد رو بگیرید من با اینکه پمپ درد داشتم ولی همچنان اذیت بودم البته نترسیدا خیلی کم بود من توقع داشتم هیچ دردی نباشه.
تا اینجا رو راضی بودم عملم خوب بود خداروشکر همچیز اوکی بود ولی داستان از اینجا شروع شد😁
دردام بیشتر میشد تا دوباره اومد لباسمو زد بالا و نگاه کرد گفت باید فشار بدم یا علی که نمیدونی چه دردی داشت لامصب یلحظه حس کردم روح از تنم جدا شد،،ولی بچها به خود خدا قسم که تحملشو دارید یعنی خدا یه تحملی کیده به آدم که بعدش که فکر میکنی میگی من😳 من انقدر محکم بودمو نمیدونستم......
بعد فشار دوم معذرت میخوام یه عالمه لخته ازم خارج شد و دردی که از قبل داشتم بهتر شد ولی همچنان درد داشتم.
به ساعت که نگا کردم ساعت ۲بود من حدودا با پمپ درد تا ساعت ۶ و اونورا یه دردی داشتم که آزار دهنده بود برام و بعد بهتر و بهتر شدم تا ساعت ۹که میخواستم از تخت پایین بیام🥲
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۶ ماهگی
مامان shahan💙 مامان shahan💙 ۱ ماهگی
مامان نیل مامان نیل ۱ ماهگی
تجربه زایمان

سلام مامانای آینده امروز میخوام تجربمو از زایمان بگم من ۳۹هفته و۳روز بودم دوشنبه ساعت ۱۰ صبح خیلی یهویی دردام شروع شد البته قبلش ۱ساعت پیاده روی تند داشتم ب ماماهمراهم زنگ زدم گفت بیا معاینه شو دوش گرفتم تو خونه ورزش کردم وایسادم دردام شدیدتر شد ساعت یک ظهر رفتم بیمارستان گفتن ۳سانتی برو از دکترت نامه بگیر بیا بستری شو رفتم مطب دکترم اونجا هم دوباره معاینه شدم گفت ۴سانتی نامه بستری داد برگشتم بیمارستان باز معاینه شدم ۵سانت بودم و لحظه به لحظه دردام بیشتر میشد و من اون لحظه فهمیدم که اصلا آدمی زایمان طبیعی نیستم دردا ی طرف درد معاینه ها از اون بدتر وقتی میگرفت دوست داشتم زمینو چک بزنم دردا ادامه داشت تا ساعت ۵ عصر که یهو ضربان قلب بچه افت پیدا کرد بندناف سفت و محکم دور گردنش پیچیده بود پرستارا گفتن که اصلا کیس زایمان طبیعی نیستی بیشتر از این نمیشه ادامه داد باید سریع سزارین شی با دکترم تماس گرفتن دکترم گفت سوند وصل کنید ببریدش اتاق عمل خودمو میرسونم ساعت ۵ونیم رفتم اتاق عمل قبلش سوند بهم زدن که یکم فقط سوزش داشت اونم دربرابر دردایی که کشیده بودم اصلا ناچیز بود تو اتاق عمل امپول بی حسی رو زدن اصلا متوجه نشدم به محض اینکه آمپولو زدن آب رو آتیش بود و کامل دردام قطع شد پاهام کم کم سنگین شد دکترم اومد و ۵دقیقه بعد صدای گریه بچمو شنیدم ی لحظه نشونم دادن و ۵دقیقه بعدشم عملم تموم شد و رفتم ریکاوری ولی اونجا چون فشارم افت کرده بود ۱ ساعت توی ریکاوری بودم بعدش اوردنم تو بخش فعلا بی حس بودم فقط خیلی لرز داشتم و سردم بود بعد از نیم ساعت بچمو اوردن کنارم .........