حالم خیلی بده داغونم...مثلا اومدم مشهد... نذر کرده بودم بچه دار بشم بیام.امام رضا حاجتمو داد...اما تو راه انقدر اذیت شده بودم شبم نخوابیده بودم،قطارم چند ساعتی بخاطر یه سری مشکلاتی واستاده بود،بچم اذیت میکرد..خلاصه خیلی اذیت شدم.رسیدیم هتل،برخلاف چیزی ک انتظار داشتیم داغون بود.یه دفعه دیدم پارسا رفته دستشویی خودشو خیسه آب کرده...منم خسته حرصمو روش خالی کردم. یکی دوتا از پشتش تقریبا بد زدم....یکم‌گریه کرد.بردمش حموم شیر دادم‌خوابید رو پام. دارم‌میمیرم از کاری ک کردم. کاش دستم میکشست....همسرمم نبود، با ننه بابام تنها بودیم.اونا نذرم کرده بودن. سنشونم بالاست نشد کمکم کنند. یه‌کوله سنگین پشتم،یه چمدونم پر دستم با بچه ای ک‌بغلم بود و‌گاهی رو چمدونم میزاشتم میروندمش.کل بدنم درد میکنه تا صب یه ساعت نخوابیدم.‌همشون ب جهنم..کاری ک با بچم کردم داره میکشتم..از خودم بقدری بدم میاد ک در کلمات نمیتونم بگم. صب با چه رویی برم حرم

تصویر
۱۵ پاسخ

ببین الان خیلیا میان میگن وای چی کاری کردی چ فلان بعمان ولی ب عنوان یه مادر خیلییی خسته میشیم خیلییی مشکلات زیاده خیلی بچه ها اذیت میکنن درسته نباید عصبی بشیم نباید بزنیم هزار تا نباید دیگه ولی خب گاهی وقتا انقدر سخت میشه همه چی ک نمیشه کنترل کرد اعصابو و کاری رو ک نباید انجام میدیم ... عیب نداره بنظرم برو حرم بچتو بوس کن بغل کن و ببر زیارت

من درک میکنم
غصه نخور

اولا اصلا خودتو خسته نکن تو هتل استراحت کن قشنگ حالت خوب شد برو حرم اونجا هم ویلچر بگیر حتما راحت میشی

پیش میاد
غصه نخور
مادرا هم آدمن دیگه
طبیعیه گاهی عصبانی و خسته بشن
فقط باید تلاش کنی دیگه پیش نیاد
الحمدالله حاجتتو گرفتی
کاش امام رضا حاجت منو هم بده ..

آدم عاقل با بچه کوچیک بدون شوهر جایی نمیره حالا ک رفتی ام تحمل کن

من همینطوری ام عذاب وجدان میگیرم ولی دیگ چ میشه کرد ادم عصبی میشه

با بچه مشهد رفتن خیلی سخته..لیا ۱۱ ماهش بود ک رفتم و راه نمیرف..و مامان و بابام هم کمک بودن و همسرمم کمک بود..اما اگه بدونی چه پوستی ازم کنده شد.با بچه نوپا خیلی سخته....رفتی حرم آقا همونجا به خودت و پارسا قول بده ک دیگه نزنیش عزیزکم❤️🫂 غصه نخور..امشبم توسنتی استامینفون بخور و خودتم بخواب

من بدون شوهرم تا سر کوچه ام نمیرم بخاطر اینکه بچه تو این سن ماشالله شیطونه از پسش برنمیام

گذشت دیگه عزیزم . خودتو اذیت نکن . انشاالله هممون صبورتر بشیم. واسه منم پیش اومده

عزیزم🥺خودتو انقد ناراحت نکن. فردا برین حرم زیارت کنین. عذاب وجدان نداشته باش شما مامان خیلی خوب و مهربونی هستین که به بخاطر نذرتون با بچه کوچیک رفتین مشهد ❤هممون میدونیم که بلاخره ما مادرا هم آدم هستیم خسته میشیم ♥

خسته بودی عزیزم خیلی طبیعیه من حالتو کاملا درک میکنم من مشهدیم و تهران زندگی میکنم هربار این مسیر با بچه میام و میرم جنازه میشم تازه من جز با ماشین نیومدم خیلی مسیر زیاده بچه هام تا جایی که میتونن اذیت میکنن .خودتو اذیت نکن خیلی طبیعیه

من که واقعا بدون شوهرم دیگ هیچ‌کجا نمیرم چون آدم اذیت میشه اصلا خوش نمیگذره

خودت و سرزنش نکن اتفاقیه که افتاده

عیب نداره
تکرار نشه فقط؛ الان اون بچه جز تو پناهی نداره
درسته خسته میشی کلافه میشی ولی بچت مقصر نیست
زیارت قبول

وا چه کاریه کردی دختر

سوال های مرتبط

مامان النا کوچولو مامان النا کوچولو ۱۶ ماهگی
من خیلی عصبی میشدم ، مشکلاتی که قبلا با همسرم داشتم(خیانت و...) افسردگی بعد از زایمان ،تروماهای کودکی همه اینا تاثیر خیلی خیلی بدی روی زندگیم گذاشته بود .. افکار منفی و پرخاشگری .. من بخاطر دخترم تصمیم گرفتم درمان بشم ، از صحبت با روانشناس ترس داشتم درحدی که تماس گرفته بودم و قطع کردم اما دیگه خیلی همه چیز درحال بدتر شدن بود انقدر داد می‌کشیدم که دخترم دوتا دستش رو میزاشت روی صورتش از ترس... شده بودم یه هیولای واقعی 💔 اما بلاخره تونستم یه قدم برای خوب شدن بردارم الان حدود یک ماه و نیمه که تحت نظر روانپزشک هستم نمیگم صد درصد اوکیم اما خیلی خیلی بهتر از قبلم ... امید به زندگی دارم انرژیم بیشتر شده و مهم تر از همه رفتارم با دخترم خیلی بهتر شده و الان همش میگم کاش زودتر به دنبال درمان رفته بودم که حال خودم خوب بشه و مامان بهتری باشم واسه دخترم که تنها پناهش منم❤️‍🩹
اینا رو اینجا گفتم که اگه کسی با شرایط سابق من هست حتما به دنبال راه درست درمان باشه واقعا نصف عمرم رفت تو اون دوره مزخرف کاش زودتر دنبال درمان خودم بودم و از زندگیم لذت می‌بردم...❤️