سلام مامانای عزیز میخواستم راهنماییم کنید لطفاً
ما ی خونه خریدیم نوساخت که داخلش هم خام با کلی قرض . بدهی . چک حتی تا برج 12هم چک داریم بعد با شهر خودم 20دقیقه راهه اینا
الان در حال حاظر یکسال میشه که طبقه ی پایین خونه ی مادر شوهرم زندگی میکنم خونه ی خوبیه منطقشم خوبه فقط بدیش اینه ک ی اتاق خواب داره
خانواده ی شوهرم کاری به کارم ندارن خداییش الان که یکسال می‌شینم فقط خوب چون تو یرساختمونیم باید یرسری چیزهارو رعایت کنیم دیگه اکثرا باید خونم تمیز باشه . یهو دیدی مهمون اومد . صدامون نباید بالا بره وخیلی چیزهای دیگه و ی بدی دیگه ک مادر خودمم همسایمه و پسرم بشدت وابسته ی جفتشون شده و مدام خونه ی هردوشونه اون آرامشی که باید باشه نیست واقعا . بعد همسرم میگه بیا خونه رو رهن و مسنجر بدیم و از اون پول بگیریم بدیم خونرو کابینت . اینا بزنیم و من موندم که چه تصمیم درستی بگیرم برم بشینم به سختی خونرو داخلشو کامل کنم با قرض اینا یا بازهم بشینم خونه ی مادرشوهرم و سال بعدش برم واقعا نمی‌دونم چیکار کنم میترسم نتونم پول رهن اونو باز جمع کنم و دوباره خونه ی مادر شوهرم موندگار بشم

۳ پاسخ

اگر میتونی برای پاس کردن چک‌ها به مشکل میخورین این یه سال رو تحمل کن اما پول رهن خونه رو یا طلا بخر باهاش یا بذار بانک که فقط تو دستت خراب نشه

بستگی داره به شرایط و تصمیمای خودتون

برو جایی که راحتی عزیزم از من به شما نصیحت همسایه ها رو هم ببین همسایه مهم هست الان ما گیر همسایه بد افتادیم آنقدر برام سخته صدات بلند نشه مگه میشه با بچه کوچیک یعنی انگار من تو زندان هستم برو جایی که آرامش داشته باشی راحت باشی همین

سوال های مرتبط

مامان بهاره مامان بهاره ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید