خواهر بزرگم با شوهره خواهرشوهرم دوسته درحالی که متاهله!
خواهش میکنم راهنماییم کنید
من و خانواده شوهرم به شدت زیادی باهم بد هستیم سر موضوع اینکه چرا پسرشون برای ازدواج منو انتخاب کرد شوهرم پسرعمومه یعنی خواهر شوهرم میشه دخترعمو مون دیگه..با اسم بگم که قاطی نکنید اسم خواهرم لیلا اسم شوهره خواهر شوهرم هم رضا
اسم ها مستعار هستن
بقیشو آماده نوشتم می‌زارم
#غذای کودک #مدفوع #شیرخشک #بچه #نوزاد #پستونک #فرزندپروری #شیرخشک

پ.ن : هشتگ گذاشتم تا همه ببینن بیاد رو صفحه

به خواهر شوهرت بگو بیاد خواهرتو جر بده

خواهرات هم شوهر داره؟

بنده خدا تو
بفهمن بدجور دامن زندگیتو میگیره
چرا آبجیت متوجه نیست این همه مرد چرا شوهر خواهرشوهر تو اخه

چه عجیب

خواهرت شوهر داره بگو به شوهرت میگم چ گیری کردی بیچاره زندگی توهم این وسط

خواهرت شوهر داره و بااین رضاس؟

خوب الان چیمیشههه اینا ب همین راحتی جدا نمیشن

والا همه راه ها رو رفتی دیگه تنها راهش اینه له داداشی شوهری چیزی بگی

پارت آخر ۶
من الان هیچ جوره نمیتونم خواهرمو دیگه هک کنم چون دیگه گوشیش به هیچ عنوان در دسترسم نیست تمام برنامه هاشو رمز داده رمز گوشیش عوض کرده رضا هم باز قرارع چند روز بعد دوباره بیاد چون تو این مسیر رفت و آمد داره برای رفتن به شهری که زنش رفته مسافرت به رضا پیام بدم خواهرم رو بگم با خبرم چ کنم؟ واقعا خواهرم نامرد و ببخشید خرابه،،، آخه با فامیل شوهر من؟ اگر بفهمن آبروی من میره درضمن رضا هربار میاد همیشه خونه اونا میمونه تا وقتی بره ۱۰/۱۵ روز اونجاست و خونه ما نمیاد میگه اونجا راحت ترم چون شوهر خواهرم همسن و سالشه و جای خواب دارن

پارت ۵
بعد من به رضا هم گفته بودم دیگه باهاش پیام و تماس نگیرید چون خواهرم رو گول زدی و مشکل عصاب داره و نکن و ازین حرفا گفته بود باشه اینستا پاکیدم پاکم کرد ولی این چند وقت باز اینستا داره وقتی بهش گفتم اگر تو باهاش نیستی حرفهای اون شب که جلوش گفتم رو از کجا خبر دار شدی حتما باز تو اینستا هستین الکی گفت بخدا اینستا ندارم درحالی که داشت و گفت خواهرت به زنم گفته زنم به من ولی گفتم از زنت میپرسم دستپاچه شد گفت نه نه نگران میشه نپرس ازش ترخدا نپرس

پارت ۴
اوردیمش خونه من با اینکه همسن دخترش هستم از خود بی خود شدم روش دست بلند کردم مادرم و خواهر دیگم نصیحتش کردیم دختراش فهمیدن و کلی سرزنشش کردن و قرار شد کات کنه من براش یه پیج جدید زدم گفتم برای اطمینان این پیجت باشه اما بعد از چند روز پیج رو پاک کرده و خودش پیج زده واتساپ رو پاک کرده و یک خط جدید گرفته و رفتاراش خیلی شدیده چند روز پیش رضا اومد شهر ما بعد خونه ما دعوت بود من جلوی خواهرم چندتا حرف گفتم ببینم می‌ره میگه یا ن صبح رضا ب شوهرم گفته بود ازتون توقع نداشتم ببین زنت چیا گفته پشت سرم همونجا بود که فهمیدم خواهرم هنوز باهاش هست
دیروز که خونه داداشمم بودیم گوشی خواهرم موند و رفت دسشوی وقتی برگشت خیلی جیغ و داد کرد که من خطمو همین الان میشکونم تو به واتساپ و اینستا من وصل شدی درحالی که گوشیش رمز داره و نشده بودم خلاصه باور نکرد و اینکه مطمئنم باهم هستن چون گوشیش رو خیلی سفت و سخت ب دندون گرفته بنظرتون من چیکار کنم؟ من بهش هشدار داده بودم نکنه به دختراش میگم هنوز هست میگن ن ن نیست انگار باهاش هم دست باشند و بدونن

بزار

پارت ۳
خواهرم آدمیه که جلوی ما می‌خنده پشت سرمون رحم ندارع حتی به مادر، و پشت سر هممون حرف میزنع درحالیکه خواهرشوهرم بنده خدا آدم آرومی هست هیچی باهاش همراهی نمیکنه یروز زد ب سرم خواهرم رو هک کنم ببینم با خواهر شوهرم راجب من چی میگه بعد از چند روز که واتساپش رو گوشیم بود و کلی غیبت ازمون میکرد و سکوت میکردم دیدم رضا بهش پیام داد تو واتساپ که اینستا ضعیفه بیا اینجا ادامه بدیم و ببخشید ابمو... آوردی و ازین حرفا و خواهرم خودشو لخت تصویری بهش نشون داده بود

پارت ۲
شوهر خواهر شوهرم یعنی رضا حدود ۴۳ سال سن داره و زن و بچه ولی بهش اصلا نمیخوره ۴۳ باشه از اون ادمای شاد و سرزبون دار هستش و به شدت زیادی سیاه پوسته خونه اونا یه شهر دیگست با اینکه شوهر خواهرم بهترین خورد و خوراک و پوشاک رو برای زنش فراهم کرده باز خواهرم با این دوست شده می‌دونم چرا چون رضا خیلی آدم دست و دلبازی هست و هربار به شهر ما میاد کلی خوراکی و لباس و انواع سوغاتی های برای خودمون و بچهامون میاره