بیاید از برنامه روزانه اتون بگید یه روز کامل چطور با بچه سپری میکنید که نه بچه نق بزنه نه خودتون داد بزنید و عصبی بشید برنامه امروز من اینجوری گذشت تقریبا هر روز همین رواله
ساعت ۸ صبح که بیدار شدیم صبحانه خوردیم با سپهر جارو زدیم سرویس شستم ناهار عدسی درست کردم بین ناهار به سپهر انار دادم سرگرم خوردن شدن سریع ناهارمو بار گذاشتم شد ساعت ۱۱ دیگه با گل پسری رفتیم مغازه خریدو امدیم وسایلا رو جا دادم یخچال بعدش سپهرو بردم پارک دوازه و نیم اومدیم خونه بهش می می دادم خورد خوابید تا ۲ تواین فاصله من برنج وعدس چیزهایی که برای شام بود رو خیس کردم خودم ناهار خوردم دیگه گل پسری بیدار شد ناهارش رو دادم بازی کردیم تا ساعت ۴ بعدش هم گذاشتمش رو اپن اهنگ گذاشتم رقصیدم و شعر خوندم به سپهر هم نعنا خشک دادم بریزه تو ظرف که سرگرم بشه میان وعده اش هم رو اپن بهش دادم خورد خودمم کارای شامم رو انجام دادم شد ساعت شیش که باباش اومد رفت باباش سرگرم شد و منم ظرفها رو شستم چای دم کردم و ساعت ۷وهم یا سپهر رفتیم‌ دوش گرفتیم آب بازی کردیم ۸ شام خوردیم تا نه ونیم با باباش بازی کرد منم ظرف ها رو شستم دیگه وقت خوابش بود گذاشتمش تو تاب شعر خوندم لالایی خوندم خوابید بچه ام‌
دلمه ایی که امروز با کمک سپهر درست کردم شام امشب ما بود

تصویر
۱۰ پاسخ

خوبه عزیزم‌چون دل به دلش میدی اذیتم‌نمیشید هیچ‌کدوم 💚🧡🩷
اینایی که حوصله بچه داری ندارن وفقط میخوان کارخودشونو بکنن بچشونم همش درحال نق زدنه🥴

صب ساعت ۱۰ دخترم از خواب بیدار میشه .و تااااااااا خود شب نق میزنه و اذیت میکنه . با بدبختی ناهار درست میکنم .نهایتا هم ساعت ۲ شب به زور میخوابه .

نوش جونتون میشه طرز تهیه شو برای من بفرستید؟

پسرتون چجوری میخابه؟ من فعلا خیلیییی با خابیدنش چالش دارم خیلی سخت میخابه باید ۱ ساعت شیر بخوره ۱ ساعت لگد بزنه تا خابش ببره به غیر از سینه هم جور دیگه نمیخابه

خانما دوروزه سرفه های خشک میکنه میترسم مریض شده باشه چی بهش بدم

خسته خوابیده

تصویر

من که هیچوقت به کار خونه نمیرسم😐

من امروز یازده بیدار شد ساعت۲ تا ۸ شب رفت باباش بیرون ومکانیکی بعد برگشت غذا نخورد خوابیده منتظرمدبیدار شه شام بهش بدم

عزیزم همیشه ب شادی و خوشی انشالله
گل پسرت مستقل بلزی میکنه؟و اینکه رو اپن تنها میزلریش؟من میترسم

نوش جان
خیلیم عالی پسر من لجبازه مثلا اینو نمخام بیا بریم فلان جا

سوال های مرتبط

مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤
مامان آروین👼🏻😍 مامان آروین👼🏻😍 ۲ سالگی
۲دیگه بعد از این شیری که وقتی از خواب بیدار میشد رو حذف کردم و تا از خواب بیدار میشد بلند میشدیم و حواس پرتی و صبحانه و بازی، دیگه خودش انگار متوجه شده بود که شیر نیست و اروین همیشه عادت داشت تا صبحانه اشو میخورد میومد شیر میخورد و این عادت از سرش افتاد و کلا یادش رفت، و بعد رسیدیم به غول یکی مونده به اخر یعنی شیر قبل از خوابیدن که یبار امتحان کردم و اروین رو ۳ ساااعت چرخوندم و اون فقط گریه میکرد و نتونستم اخر و هلاک شد بچم و بهش شیر دادم و خوابید، هنوز نه خودش واسه این قسمت اماده بود و نه من، فهمیدم که من باید خواب عصر رو اول یاد بگیرم بخوابونمش بعد برسم به اون قسمت شب، پس عصرا اهنگ لالایی گذاشتم و تکون و لالایی نمیخوابید و بعدش دیگه فهمیدم اروین اینجوری با تکون دوست نداره بخوابه و میذاشتمش تو بغلم و بدون هیچ تکونی اینقدررر حرف میزنم و از ثانیه ای که از خواب بیدار میشد رو براش تعریف میکردم تا همون لحظه و فهمیدم اروین حرف زدنم رو دوست داره و روز اول ۲ ساعت حرف زدم یه چیزی رو هزاربار تعریف میکردم-