۳ پاسخ

منم پسرم ۸سالشه بعد اون الانیه پسر ۳ماهه دارم اینقد دوسش داره ۴فقط بااین حرفا یعنی زایمانم میگفتم بچه بیاد میکشتش این ازبس حسوده ولی خداروشکر بااین ترفند خیلی دوسش داره که گریه کنه نصف شب بلند میشه با چشم بسته داداشش وراه میبره ک گریه نکنه یا سریع واسش شیشه درست میکنه تحمل گریه اش رو نداره

باحرف زدن عزیزم ...بهش بگو ببین خواهرت چقد دوست داره تا تواومدی خیلی خوشحال شد میگه من برم بعل داداش جونم یا الکی وقتی گریه میکنه بده بعدش بگو تورو میخاد ببین اومد بعل دادشش ساکت شد همش همینارو تو گوشش فرو کنین ک خواهرت تو دوس داره اونم خود به خود بهش علاقه نشون میده ودوس داره

منم شرایط شمارو دارم البته با یه کلاس دومی
میدونم خسته ای
کلافه ای خیلی وقتی پشیمونی به کارات به خودت علاقت این چیزا نمیرسی اما بدون این دوتا فرشته ای که خدا بهت داده دستت امانت هست اگر خوب امانت داذی نکنی باید جواب بدی. حتی امکان داره خدا امانتش رو از دستت بگیره پس درست فکر کن از خدا کمک بخواه که بهت توان بده اصلا پسرت رو نزن من میدونم که تو خسته میشی اما خواست باشه اون مادری که همیشه فقط خودش بغلش بوده خودشو براش لوس میکرده اما حالا باید تقسسمش کنه براپسرت بیشتر وقت بزار اصلا دخترت رو بغل نکن مگه شرایط خاص که لازمه
من با این کاراتونستم تا الان پیش یرم تازه من هیچ کمکی ندارم

سوال های مرتبط

مامان بنیامین😍 مامان بنیامین😍 ۱۱ ماهگی
من پسرم ک الان ۳ سالشه چون اولین نوه بوده همه توجه ها بهش بوده اما وقتی پسر برادرم ب دنیا اومد همه رفتیم سمت اون متاسفانه حتی خود من بقیه خیلی رو پسر برادرم حساس شدن طوری ک پسرم حسودیش میشد و هرکاری میکرد تا اذیتش کنه و توجه ها رو ب خودش برگردونه من دیدم نه اینطوری نمیشه پسر برادرمو بیخیال شدم و با پسرم حرف زدم و قانعش کردم ک من ب جز تو هیچکسو دوس ندارم حتی وقتی ب پسر داییش نزدیک میشد تا اذیتش کنه زیاد جیغ و داد نمی‌کردم ک حساس نشه زودی جداش میکردم و براش توضیح میدادم ک اون کوچولوعه گناه داره ما نباید اذیتش کنیم امااااا زن داداشم انگار شاه زاییده همینکه پسرم نزدیک بچش میشه دنیا رو سرش میزاره سرش داد میزنه بهش فوش میده میگمش بچته برات عزیزه درست بچه منم برام عزیزه دیگه سرش داد نزن بچس از عمد ک اینکارو نمیکنه مثه آدم باهاش حرف بزن ک دیگه بچتو نزنه میگه نه بابااااا وایسم نگا کنم بچم کتک بخوره؟ میگم باشه بلد نیستی ک بچه تربیت کنی حداقل جلو بچم فوش و حرفای بد نزن منو صدا کن خودم بچمو میبرم این گوشش دره اون گوشش دروازه فقط این نیس که حتی مامانم و بابام و همه اینطورین انگار ک با بچم لج کردن فقط خواهرام آروم و ملایم باهاش حرف میزنن هالا من ی مدت هروقت میخواستم پسرمو بفرستم پیش مامانم اینا ک هم کارامو بکنم هم خودش بازی کنه قبلش بش میگم ک مامانی پسر داییو نزنیا اون داداشته عزیزم اما نتیجه برعکس داده الان اینطوری شده ک هرکی بزنتش هیچی نمیگه فقط میگه داره منو میزنه یعنی ن می‌ره کنار ک کتک نخوره ن از حق خودش دفاع می‌کنه فکر می‌کنه اگه از حق خودش دفاع نکنه و کتک بخوره و هیچی نگه ما دوسش داریم الان موندم چیکار کنم بخدا بعضی وقتا دلم میخواد زار بزنم