سلام مامانا توروخدا به دادم برسین خسته شدم دیگع از دست این پسر کوچیکم بعضی وقتا بخدا یا میشینم گریه میکنم یا از دست اینکه زورم بهش نمیرسه و عصبی میشم دیگه طاقت ندارم خودمو میزنم تا حرصم خالی شه از بس شیطونه اصلا حرف متوجه نمیشه اصلا حالیش نمیشه خیلی اذیتم میکنه حرف گوش نمیده بهش میگم مثلا اینمارو نکن برعکس تو چشمای من نگاه میکنه و اونمارو انجام میده یه مادر تا وقتی کارد به استخونش نرسه بچه شو نمیزنه دیگه بعضی وقتا اینقد عصبی میشم میزنمش میگن نزن ولی جای من نیستین بدونین چی میکشم این پسر کوچیکه که اصلا ارامش نداره ازدستش یه خواب راحت نداره تا میخوابه میره یه کرم میریزه یا بلند بلند داد میزنه که من نگاش کنم داذه بچه رو بیدار میکنه توروخدا بگین چیکارکنم دیگه اعصابم نمیکشه بعضی وقتا دیگه دارم دیوونه میشم تو شهری هستم که خونواده خودم نیستم که یکم کمک به حالم باشن

این همون پسریه ک وقتی ب دنیا اومد حاضر بودی جونتو بش بدی

عزیزم می بینه حساسی به این جور مسائل لجبازی می کنه اقتضای سنشه بگی نکن یا بکن بدتر می‌کنه بی خیال باش اصلا چیزی نگو بهش نگاش نکن وقتی مثلا در دستشویی رو نمی بنده خوب میشه کم کم بکن نکن بکنی لجبازیش بیشتر میشه

تو رو خدا نزنش

پسر منم همینه، میگن بچه‌ها دنبال جلب توجه، توجه منفی و مثبتم نداره، چه دعواش کنی چه تشویق جفتش تو این سن و شرایط براش یکیه

دختر بزرگ منم همینه فقط باید تحملتو بالا ببری و اینکه وقتی کار بدی می‌کنه بهش اصلا توجه منفی ندی اگه توجه کنی داد و بیداد راه بندازی بدتر اون کارو تکرار میکنن چون طبیعتاً توجهی ک ما بهشون داشتیم کم شده میخوان هنوز کانون توجه باشن،خیلیم ب خودت عذاب وجدان نده گاهی پیش میاد دیگه دعوا و اینا سعی کن گاهی کوچیکه رو بدی شوهر با پسر بزرگترت با هم برید بیرون یه بستنی بخورید یا یه قسمت کارتون ببینید خیلی اخلاقش بهتر میشه

پسر بزرگم ۴سالش تموم شده رفت تو ۵ سال مثلا قبلا در دسشویی میبست میومد بیرون الان میاد بیرون میگم مامان در دسشویی ببین تو چشای منو نگاه میکنه میشنوه متوجه میشه ولی کارو انجام نمیده اصلا بعضی وقتا حس میکنم از چشم افتاده دیگه بعضی وقتا انگار دوسش ندارم هر از گاهی اینقد جوش میزنم بخدا سرم گیج میره

چند سالشه عزیزم؟ طبیعیه حسودی میکنه خب