همین الان پدرشوهرم اومد ی وسیله از من بگیره ببره
اومد داخل با دخترم با صدای بلند حرف زد دخترم حواسش نبود یهو اومد کنارش حرف زد باهاش ترسید از صدای بلند و یهو اومدنش کنار بچم
مرتیکه پر حاشیه بچم ی جوری جیغ زد گریه کرد
بعد میگ انقد نمیاری بچه رو پیش ما ک غریبی میکنه اخه چ ربطی داره دلم میخاد کلمو بکوبونم ت دیوارررررر بمیرید انشالله از دست تون راحت شممممممممم

هممون یه چنین هیولایی داریم

بگو نه ،نکه شما با صدای بلند حرف زدین ترسید

منم روزای اول تا ۱۰ روزگی خیلی شدید بود خیلی یعنی رفتم درمانگاه اینا پیش ماما گریه کردم چقدر نامه داد گف برو پیش روانپزشک ک نرفتم...ببخشید سر شمارم ب درد آوردما

میترسم ببرمم میگن قرص خواب آوراینا میدن نمیرم میگم ول کن خودم بایدحال خودمو خوب کنم

ببخشید یه سوال دیگه شما افسردگی بعد زایمان گرفتین رفتن دکتر جایی

آخی عزیزم دختر منم همین طور یهو یکی میاد بد میترسه ها اما چ میشه کرد پیامای قبلیتو خوندم دقیق عین خانواده شوهرمن😅🤣ب طرز پوششم ب خوابم ب همه چی گیر میدادن الانم ب بچه داریم خداروشکر من خونمونو جداکردیم الان خیلی بهتر شدن ولی دیدنی ب بچه داریم خیلی نظر میدن🙄😬😬

وااای ماجرا و کجا برده 🤦🏻‍♀️

این زر رو همشون میزنن همیشه
مادرشوهر منم همش میگه بچه وردار بیار خونمون به ما عادت کنه غریبی نکنه
والا من انقدری که خونه اونا میرم خونه بابام نمیرم
دیگه چقدر برم اونجا😑

خدانکنه عزیزم مگه پشت کوهی اخه بچه ها واکنش نشون میدن به اون حرکات مرد بزرکه ای دیگ

چی شده مگه حالا