خانما دیشب تا صبح پسرم یریز گریه می‌کرد نه دل درد داشت نه جا جاش کثیف بود هلاک شدم انگار از چیزی می‌ترسید تا میزاشتم زمین لباسمو چنگ میزد صورتم و چنگ مینداخت یعنی بچم چش بود 🥲

قنداقش کننننننننن براش صدای سشورار بزاز بعد بزارش روپات آورم تکون بده اروم

ی تخم مرغ میشکوندی براش

دختر منم براي اولين بار ديشب اينجوري شده بود نميدونم بد خواب شده بود چي بود نفهميديم نه شير ميخورد نه مي خوابيد فقط جيغ ميزد
دل دردم نداشت اصلا به خودش نميپيچيد يا زور بزنه هيچي الكي الكي گريه ها ميكرد و جيغ

بچه منم چند روزه اینجوری شده فک کنم دلش درد میگرفته

بچه من چند روز اينجوري شد ميخوابوندمش با وحشت بيدار ميشد بد مادربزرگم گفت شايد باباش خسته از سر كار اومده بالا سرش ميگن خستگي بابا ميافته رو بچه نميدونم چقدر اعتقاد داريد ولي گفتن خاك داخل كفش باباش كه از سركار اومده بتكون رو پاي بچه من كردم درس شد

عادیه