زایمان سزارین
پارت ۱
من پیش پزشکم هم تو مطبش میرفتم هم بیمارستان میلاد.روز ۸ آذر رفتم مطبش وبهش گفتم خانم دکتر برای روز بیستم آذرماه بهم نوبت عمل بده بخاطر روز مادر ولی قبول نکرد.فشارم چندروزی بود میرفت ۱۴.میگفت تا این عددبرای باردارا طبیعی هست.ورم پا داشتم گفتم ازمایش دفع پروتیین بنویسه خیالم راحت بشه ونوشت.دکترم نامه عمل همون روز بهم داد ۲۳ گفت بستری شو ۲۴ نوبت عمل.من اون روز اومدم خونه گفتم زودتر میرم برای تشکیل پرونده ازمایش دفع پروتیینمم میبرم.بهم گفته بود یه چکاپ قلب هم برو.
من توخونه نوبت گرفتم ۱۸ اذر بهم نوبت دکتر قلب نوبت داده بودن
همون روز قبلش ادرار ۲۴ ساعتمو جمع کردم وباهمسرم روز ۱۸ رفتیم بیمارستان برای چکاپ قلب
شوهرم گفت یهو تشکیل پروندتم امرو انجام بدیم.من ازمایش ادرارم رو دادم ازمایشگاه ورفتیم دنبال کارای تشکیل پرونده‌.گفتن برین دکتر بیهوشی طبقه 5 فشارمو گرفتم گفت 14 گفت برو دکتر قلبم ببینتت گفتم اتفاقا نوبت دارم رفتم پیش دکتر قلب اومد نوار قلب واکو گرفت گفت مشکلی نداره اومدم پایین چایی بخوریم که رفتم آزمایشگاه به پزشکش گفتم من فشارم بالاس دکترم گفته آزمایش منو زودتر آماده کنید البته الکی گفتما چون فشارم 14 بود و ورم پا داشتم یکم میترسیدم
گفت برو 20 دقیقه دیگه بیا

۷ پاسخ

زایمان سزارین
پارت 4
وقتی رسیدم خونه گردن دردم شروع شد وگریه میکردم همینکه شیاف میزاشتم خوب میشد.شوهرم رفت برای خونه خرید کرد و زنداداشم شب رفتش خونه خودش ومن شدم تنها.طفلی شوهرم کنارم بود امااز بی مهری های خانوادم نگم خواهرام هنوز یه زنگ نزدن یه پیام ندادن.داداش بزرگمم همینطور.مامانو بابام میتونن بیان ولی نمیان.خیلی دلم گرفته بود وناراحت روز زن شوهرم برام یه زنجیروپلاک طلا خرید واومد دلداریم داد گفت مهم منم نه بقیه.خلاصه این چندروز زنداداشم روزی پنج شیش ساعت میاد و کارامو میرسه ومیره اونم طفلی بچه یکساله داره.بازم خدا بهش سلامتی بده خدا همیشه هرچی تو دل خودشو داداشم هست نگفته بهشون چند برابر بده.تو
بلند شدن ونشستن هنوز اذیتم و راه میرم تنگی نفس دارم ورم پاهام هم زیاد شده دیروز رفتیم بیمارستان میلاد چکاپ کردن گفتن چیزی نیست ولی هنوز میترسم هنوز فشارم بالاس.برام دعاکنید

زایمان سزارین
پارت 3
گفتم دارن میارن گفت شبیه کیه گفتم من یکم باهم صحبت کردیم ومنو بردن اتاق روتخت.بچمو آوردن گفتم نشون باباش دادین گفتن نه گفتم باباش بیرونه ببرینش نشونش بدین دل تو دلش نیست بردن نشون شوهرم دادن و آوردنش کنارم.ولی چون همه اونجا زن باردار وزائو هست مردی اصلا راه نمیدن شوهرم زنگ زد زنداداشم اومد پیشم واونشب واقعا درد داشتم ودهنم سرویس شد میومدن آنتی بیوتیک ومسکن میزدن.صبح ساعت 5 گفتن نسکافه وچایی بخوره بعدش راه بره.منم همینکار کردم تو بیمارستان همون روز 4 تا 5 بار راه رفتم ودستشویی کردم ولی درد داشتم میگفتن راه رفتن خوبه منم چون تنها بودم با سختیش کنار میومدم.تا فردا صبح که دکتر اومد گفت امروز 4 بعدازظهر مرخصه.ساعت 1 همراهمو خواستن وگفتن الان میتونین ببرینش.شوهرم اومد ومن امضا واینا کردم و کارت واکسن بچمو دادن وماشین گرفتیم اومدیم خونه

بقیش🫣

زایمان سزارین
پارت 2
من 20 دقیقه دیگه رفتم وجواب رو گرفتم دیدم دفع پروتئین دارم وعددش هم بالاس.به شوهرم گفتم بریم پیش پزشک اورژانس مامایی نشون بدیم ببینه ببینیم چی میگه بعد بریم خونه.شوهرم رفت و منشی گفت خانمتو کارت ملیش رو باید بیاری.منو برد بالا گفتم اینجا که قلب وبیهوشیه اشتباه گفته باید بریم مامایی.گفت نه منشی اینجوری گفت خلاصه رفتیم گفت اشتباه اومدی برو پزشک مامایی .شوهرم گفت خانمم بارداره گفتم فشارش بالاس آزمایش رو دیدی گفتی بیا.الان میگی اشتباه اومدی منشی انکار کرد.خلاصه یه پیرمرد هول اومد خودشو انداخت وسط منم این وسط حالم بد شد ومنو بردن داخل فشارمو گرفتن گفتن 16.
یکی از پرسنلا رفت دکتر قلب وبیهوشی رو همونجا آورد بالای سرم.نمیدونم چی به شوهرم گفتن منو با ویلچر بردنم قسمت زنان وبعد گفتن باید بستری شه منو بردن تو یه اتاقی گوشیمو کیفمو همه وسایلمو گرفتن تحویل شوهرم دادن و منو بردن داخل لباس تنم کردن وسوند آوردن وصلم کنن گفتن چرا سوند بستری کردن که سوند نمیخواد گفتن نه فشارت بالاس نباید راه بری وبعد منو سوار ویلچر کردن وبردن اتاق دیگه گفتن به دکتر بگین مریض آماده هست گفتن اتاق عمل حاضره ببرینش.منو بردن اتاق عمل وکلی ترس واسترس گفتم گوشیمو بدین زنگ بزنم شوهرم خانوادم.گفتن نترس ماکنارتیم.به شوهرمم نگفتن میخوان عملم کنن.خلاصه گفتم یا فاطمه زهرا نمیدونم چخبره خودمو سپردم دستت.اتاق عمل سرد بود ومنم میلرزیدم بهم بی حسی زدن ودرازم دادن یکی دید خیلی میترسم برام اهنگ لری شاد گذاشت تا فضا عوض بشه وبعد گفتن مبارکه دخترمو آوردن کنارصورتم وبوسیدمش.و بعد آوردند منو ریکاوری گذاشتن 2 ساعت اونجا بودم پاهام بعد یکساعت حسش اومده بود.منو بردن بخش شوهرم اومد بالا سرم منو بوسید گفت بچه کو

دو ساعته منتظرم ادامشم

دکترت کیه ؟؟

دکترتون کیه

سوال های مرتبط

مامان نورا✨ مامان نورا✨ ۱ ماهگی
بیاین بگم چی شد 😂🥲
۸ صبح رفتم بیمارستان البرز برای تعیین وقت
نوبت گرفتم و رفتم اول پیش تریاژمامایی
گفت بچت درشته و کمردرد داری و.... امروز باید بستری بشی😑
منم اصلا آماده نبودم
ان‌اس‌تی گرفتن و معاینه کردن
ان‌اس‌تی خوب بود
دهانه رحمم بسته بود کامل
گفت نوبت بگیر برو پیش دکتر ساعدی
رفتم پیشش گفت ۳۰ مهر بیا عمل پیش خودم
بعد برگشت گفت
ببین عزیزم سنت بالاس
وزنت بالاس
سزارین سومی
ممکنه زخم بستر بگیری
ممکنه به هوش نیای
ممکنه چسبندگی روده داشته باشی
ممکنه خونریزی شدید داشته باشی
بگم از الان بعداً نگی دکترم بد بودااااا🙄
بعد من استرس گرفتم
اومدم گفتم میرم پیش دکتر خودم بیمارستان امام علی
دخترم گفت حالا بیا بریم بلوک زایمان ببینیم دیگه چه دکتر هایی هست
رفتم و چک کرد و بعد گفت بذار به دکتر بگم
گفت طبق پریودی ۳۹ هفته و ۲ روز
طبق ان‌تی ۳۷ هفته و ۲ روز
گفت دوشنبه ۲۸ مهر ۸ صبح بیا عمل 😍🥺
پیش دکتر محمدی زاده
بیمارستان البرز

بماند به یادگار از ۱۴۰۴/۷/۲۴🥹🍓
مامان سمانه مامان سمانه ۲ ماهگی
پارت ۲ تجربه زایمان طبیعی صب زود ساعت ۷ رفتیم درمانگاه منم تشنه و گشنه که اگه بگن سزارین بشی آماده بشم خلاصه نشستیم و دکتر امد رفتم نوار قلب دادم نامه رو بهش نشون دادم گفت ما قبول نمی‌کنیم ما با روال خودمون پیش میریم بره یه معاینه کنم نوار قلبمم دید گفت تو انقباض داری نمیدونستی گفتم نع درد ندارم وقت بچه خودشو سفت می‌کرد امد معاینه کرد گفت بدک نیست بره هر یک روز درمیان بیا نوار قلب بده ما بستری نمی‌کنیم هر وقت دردت گرفت اون موقع بستری شو دکتر خودمم گفته بود امروز فردا نکن بچه جاش تنگه خطرناکه ..خلاصه همسرمم شنید حرفشو گفت که آخه نامه دارین گفت نع دیگع خلاصه رفتیم بیمارستان های خصوصی قیمت کردین یکیش ۳۰ تومن بود یکیشم ۲۸ بود همسرم گفت خدایی نکرده چیزی میشع میریم دکترت خودش برداره بچه رو دیگع پولش مهم نیست خلاصه عصر رفتم انقد مطبش نشستم که خلاصه رفتم تو به دکترم گفت اینجوری رفتیمو نشد گفت من گفته بودم گفتم میخام دیگع خودت عمل کنی حالا چقد میگیری گفت ۱۵ تومن گفت آخه از بقیه ۱۰ تومن میگیری گفت نع فلان گفت حالا تخفیف میدم بره آزمایش بده بره پیش دکتر قلب فردا لوازمم بگیر امدم به همسرم گفتم رفت وسایلو بگیره گفت یعنی چی ۱۵ تومن یکم شک افتاد گفتم بریم پیش دکتر دیگعی خلاصه
مامان فندق مامان فندق ۶ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت ۱
سلام قشنگا از اولش براتون بگم دکتر بهم نوبت عمل داد برای ۳ خرداد شنبه بود گفت ۶ صبح بیمارستان باش دوستم چون قبلا همونجا زایمان کرده بود گفت زودتر بری زودترم نوبتت میشه واسه همین من گفتم زودتر میرم بیمارستان ک روز قبلش باز زنگ زدن ک ۴ ونیم صبح بیمارستان باش و فیلم بردار اتاق عمل هم زنگ زد هماهنگ کردم ک حتما فیلمبرداری اتاق عملو میخوام دیگه تصمیم بر این شد ساعت ۳ونیم صبح حرکت کردیم سمت بیمارستان ساعت ۴ نشده بود رسیدیم و رفتیم برای تشکیل پرونده کارا انجام شد دیدم نفر بعدی واسه سزارین هم اومد برای تشکیل پرونده دیگه رفتم بلوک زایمان برای آماده شدن زیاد استرس نداشتم وقتی استرسم بیشتر شد ک قبول نکردن سوند رو تو اتاق عمل موقع بی حسی بزنن و تو بلوک زایمان برام زدن دردش قابل تحمل بود ولی ی حس بدی داره من اونو ک بهم زدن فشارم از ۹ رفت رو ۱۳ برای اولین بار و چندتا حس بد باهم داشتم احساس میکردم تکرر ادرار گرفتم😅و چندبار با همون سوند رفتم دستشویی ولی خب یکم بگذره بهش عادت میکنی و بعد عملم ک سری چیزی متوجه نمیشی خلاصه لباسامو پوشوندن سوند زدن فشارم و گرفتن دکتر بیهوشی اومد حالمو چک کرد و چندتا سرم زدن و نوار قلب گرفتن ازم و ساعت تقریبا ۶ بود ک رفتیم به سمت اتاق عمل
بقیه اش پارت بعد😀🥰
مامان آیلا مامان آیلا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
۳۹ هفته ۵ روز بودم صب رفتم بهداشت ک نامه بده برم بیمارستان برای اینکه چرا زایمان نمیکنم
نامه داد رفتم بیمارستان معاینه کرد ی سانت باز بودم نوار قلب گرفت گرفت خوبه ولی برای هفته تو باید عالی باشه برو ناهار بخور باز بعد از ظهر بیا ک دوباره نوار قلب بگیریم از صبح هم احساس کمر درد خفیف داشتم اومدم خونه دردام یکم بیشتر شده بود عصر رفتم بیمارستان قبلش هم خونه کلی ورزش کردم تو ماشین احساس خیسی پیدا کردم رفتم بیمارستان گفت کیسه آبت سوراخ شده نوار قلب گرفت گفت خوبه ولی ترشحاتم زرد رنگ بود گفت برو بیمارستان (چون اون بیمارستان زایمان قبول نمیکنه) اومدم خونه ابریزشم بیشتر شده بود اصلا ب ذهنم نرسید از استرس ک چرا ترشحاتم مثل آب نیس چرا زرده
وسایل جمع کردم ی ساعت تا بیمارستان راه داشتم رسیدم تا بیمارستان تو ماشین دردام زیاد شده بود هر ۵ دقیقه ی بار می‌گرفت رسیدم بیمارستان پسرم رو سپردم ب‌ مادر شوهرم رفتم زایشگاه گفت چرا اومدی تخت خالی نداریم چون ۹ آذر بود گفتم آبریزش دارم گفت برو بخواب معاینه کنم تا معاینه کرد دیدم ترشحاتم سبزه گفت آمونیاک غلیظه مدفوع کرده دهانه رحمم هم ۳ سانت بود چون فعالیت زیاد داشتم دهانه رحمم اومده بود پایین اگه دوست داشتین بگین بقیه ش رو هم بنویسیم