۸ پاسخ

اگه سزارین اختیاری میخای فقط همین دکترهادی باقری هستش که ت اردیبهشت انجام میدن

پیره همشهری ماهستیم ولی خواهرم پیشش سزارین اختیاری شدخیلی خوب بودوراضی بود

بقیش رو هم میشه کامل بگی با جزییات؟ باقری خیلی پیره رفتم مطبش میترسم نمیدونم چیکار کنم

عزیزم چقدر تو فکرت بودم خداراشکر حالت خوبه و کوچولو خوبه ♥️😘

سلام وقت بخیر مبارک باشه راضی بودی چقدر هزینت شد؟ درسته که هادی باقری زیرمیزی نمیگیره

اینو بگم سوند و موقع بی حسی زدن اصلا نفهمیدم و الکی بابتش استرس کشیده بودم

بلاخره دکترم اومد و منو بردن داخل اتاق عمل یه اتاق کوچیک و کلی وسایل های جراحی خیلی میترسیدم
دستیار دکتر ک مرد مهربونی بود کلی حرفای خوب زد خیلی آروم شدم
و رفتم داخل اتاق کمکم کردن روی تخت دراز بکشم و فوری سرم و این چیزا وصل کردن

خب مباركه عزيزدلم
انشالله خاطرات هميشه به خوشي باشه🩷

سوال های مرتبط

مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 ۳ ماهگی
شروع تجربه سزارین با دکتر سروگل شهریور بیمارستان پیوند:
من یک هفته قبل از سزارین رفتم آخرین چکاب و پرداخت دستمزد دکتر برا عمل تاریخو بهم داد برا ۱۴۰۴/۶/۳ یک هفته گذشت و گفتن که ساعت شش صبح بیمارستان باش ما هم دوشنبه ساعت شش صبح با یه استرس وحشدناک رفتیم بیمارستان فرستادن بخش زنان برا کارهای پرونده اینا رفتیم اونجا تا تماهنگی ها انجام شده و سنو ها و پرونده رو تشکیل دادن و گفتم برید داروخونه پک زایمانو بگیرین بعد لباسش رو پوشیدم و فرستادن تو یه اتاق ک اونجا نوار قلب گرفتن و سرم وصل کردن و میخواستن سوند ادرار رو وصل کنن ک اونجا اجازه ندادم چون از قبل به دکتر گفتم بعد بیحسی بزنین برام بعد یه حدود نیم شاعت اینا با ویلچر بردن بخش اتاق عمل وای که نگم از استرس وحشدناکی که داشتم اونجا تو اتاق انتظار گفتن باید بمونی نوبتی برید عمل دو نفر بودیم عمل اول تموم شد و منو صدا زدن بردن اتاق عمل نگم از ویوی قشنگ اتاق عمل و فضای بیرونش حس خوبی داشت بعد نشستم رو تخت میخواستن سوزن بیحسی رو بزنن یه مرد بود تو اتاق عمل و بقیه همه خانم بودن داشتن با بتادین کمرم رو ضد عفونی میکردن یه لحظه حس کردم که کمرم گرم شد گفتم کمرم داغ شد که گفتن مال بیحسیه گفتم مگه زدین سوزنه رو گفتن اره مگه نفهمیدی و گفتن سریع دراز بکش یه دو دقیقه موندن و سوند ادرار رو گذاشتن برام که دیگه بیحس شدم و حالیم نبود
مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 ۲ ماهگی
تجربه سزارین در بیمارستان صارم
مامانا من ۸ساعت ناشتا بودم از ۶صبح رفتم بیمارستان دنبال کارای پذیرش و فیلمبرداری عکاسی
یک پک کامل واسه قبل عمل و یک پک کامل واسه بعد عمل بهم دادن هزینش ۹۰۰ تومن بود
بعدشم رفتم برای آزمایش ادرار و خون و چک گردن ضربان قلب بچه و فشار خودم ، بعدشم اومدن دنبالم و رفتیم اتاق عمل
بی حسی از کمر بودم و اصلا درد سوزن اسپاینال رو حس نکردم انقدر دستشون سبک بود 🤌🏽 جو اتاق عمل عالی بود و همه حسابی پرانرژی بودن جوری که اصلا استرس نداشتم
گذاشتن و برداشتن سوند هم واقعا دردناک نبود
ساعت ۱۰:۳۰ رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۰:۵۵ پسرم به دنیا اومد
همسرم اومد اتاق عمل و بند ناف رو برید تمام لحظه ها هم فیلمبرداری داشتم👀 بعدشم رفتم ریکاوری شکمم رو فشار دادن برای تخلیه خون و جمع شدن رحم که کاملا بی حس بودم و نفهمیدم هیچی
در آخر اومدم تو بخش ، پمپ درد داشتم و تا همین لحظه خداروشکر درد وحشتناکی نداشتم
از رسیدگی بیمارستان و پرسنل خیلی راضیم د به امید خدا فردا مرخص میشم❤
مامان اهورا مامان اهورا ۲ ماهگی
تجربه زایمان دوم
من شنبه قرار بود زایمان داشته باشم از چند هفته قبل درد و یک هفته قبل سفت شدن شدید شکم را داشتم(لطفاً اگه اینجوری شدین حتما برین بیمارستان چون نشانه زایمان هست و باید زودتر بچه را در بیارن)
پنجشنبه رفتم برای تشکیل پرونده آزمایش و نوار قلب جنین و همچنین صحبت با دکتر بیهوشی
شنبه هم صبح زود رفتم بیمارستان تاساعت۸که دوباره لباس پوشیدیم و ماما چک کرد گفت تو دردت زیاده زودتر میفرستم اتاق عمل
خلاصه با کلی استرس رفتم اتاق عمل .چشمام رابسته بودم و فقط صلوات میگفتم از دوشب قبل بیخواب شده بودم و کلی نگران بودم از ترس به هیچ جای اتاق عمل نگاه نمی‌کردم
دکتر بیهوشی پرستار کلی مهربون و موش برخورد دستم را گرفتن و ازم میخواستن ریلکس باشم خلاصه که بی حس را زدن و منم. مثل سری قبل کلا بالا آوردم و همه اش میگفتم حالم بده الان بالا میارم دکتر بیهوشی و بقیه میگفتن نگران نباش ما نیستیم و حواسمون بهت هست،خانم دکتر شروع کرد ب برش و شکمم خالی شد...صدای یکی از پرستارها بود انگار ک گفت خانوم دکتر زانوهاش؟؟؟؟!!!و دکتر گفت انگار کبوده،یه ثانیه بعد صدای بچه را شنیدم و ثانیه دومم جیغ پرستار را که گفت دکتر زانوها داره خونریزی می‌کنه😔😔😔😔😔
مامان شاهان کوچولو مامان شاهان کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۱
من تو بیمارستان بهمن زنجان سزارین شدم ۶ آبان
صبح ساعت هفت رفتم بیمارستان از قبل همه مدارکم کپی گرفته بودم ک اونجا معطل نشم رفتم بلوک تایید کرد مدارکمو شوهرم رفت پذیرش و پرونده تشکیل داد بمن ی دست لباس دادن گفتن عوض کن اینارو بپوش پوشیدم لباسامو تحویل مامانم دادم ولی گوشیم دستم بود ی سری ازم سوال پرسیدن ک بیماری خواصی داری یا ن با شوهرت فامیلی یا ن و... کد پستی ام خواستن ک باید حتما باشع من تو گوشیم داشتم دادم بعد بردنم ی اتاق بهم ان اس تی وصل کردن و سرم وصل کردن ی نفرم اونطرف اتاق مثل من عمل داشت یکم یا اون حرف زدیم یهو پرستار اومد گفت میخوام سوند وصل کنم یکم دیگ میری اتاق عمل ی استرسی گرفتم ک‌نگو چون شنیده بودم سوند خیلی درد دارع یهو پرستار گفت تموم شد پاهاتو دراز کن تعجب کردم واقعا هیچ دردی نداشت هیچیییی رفت یکم دیگ یکی اومد لباسای بچرو ازم گرفت با بتوش گفت بده من خودم پاشو بریم اتاق عمل رفتیم گوشیمو دم‌ در دادم ب همراهم رفتم اتاق عمل خیلی استرس داشتم چونم‌ میلرزید ب پرستار گفتم خیلی درد داره گفت نه اصلا استرس نداشته باش هیچ دردی نداره