سلام خوبین میگم مامانا من حس میکنم خودم بیشتراز پسرم عادت کردم به شیردادن بهش انگار ارامش میگیرم یه حس عجیبی دارم اگر بخوام از شیر بگیرمش داغون میشم از یه طرفم باید بگیرمش دیگه خیلی اذیت میشم شیرمیدم بهش شبا ولی از یه طرفم عاشق اینکارم


میگم کسی مثل من بوده یاگرفته؟؟؟ چه کاریه اخه این خدا😭

منم مثل تو بودم دلم نمیومد خودم چند بار گریه کردم وقتی بهش فکر میکردم ولی گرفتمش ولی بعضی شبها وقتی تو خواب عمیقه بهش شیر میدم گریه میکنم 😥

منم دلم نمیاد انگار آرامش میگیرم شیر میدم از طرفیم باید دیگه کم کم بگیریم

چجوری هم اذیت میشی هم آرامش میگیری . من که خیلی سختمه ولی اون خیلی وابستس و خودمم خیلی انرژیم اومده پایین کار هم زیاد دارم حال ندارم کامل از شیر بگیرمش چون باید همش سرشو گرم کنی خراکی براش درست کنی ببریش بیرون . نمیدونم کی اراده کنم کامل بگیرم دلمم میسوزه

من پسرمو ازدیشب گرفتم پوستمو کنده قشنگ توی خاب روزش سه بارپاشد جیغو گریه یجوری خابش کردم دیشبم ک قیامت کرد منتظزم امشب ببینم چی میشه😭الهی بمیرم چنان با بغض گریه میکنه

من خیلی از شیر دادن خوشم نمیاد
بخصوص وقتایی که دم به ساعت میاد میگه ممه
نمیدونم بعدا چه احساسی دارم و برای این روزها دلم تنگ میشه یا نه!!!!
ولی بی صبرانه منتظرم دم عید بشه از شیر بگیرمش

فک کنم فقط منم ک از اول از شیر دادن خوشم نیومده

من شیر شب قطع کردم ولی روز هر کار می کنم به زبون شیطونی قولم می زنه میاد میگیه ممه کوچولو هست باران ممه خیلی دوست داره بخوره با ممه حرف می زنه

منم دوست دارم جز شبا که بیدار میشه شیر میخواد

آغوش فرزند و شیر دادن لهش خیلی برای مادر آروم بخشه من خودم حال روحیم اکی نبودنی شیر که دادم بهتر شدم ولی عذاب وجدان گرفتم میگم شیرم جوشی بچم نخوره

بله منم مثل شمام اما دارم شروع میکنم به تدریج بگیرم

من تا یک هفته خیلی حالم بد بود، دخترم عادت کرده بود من نه، ولی پذیرفتم چون خوابش خیلی خوب شد، به خاطر شیر نمی خوابید