سلام مامانا خیلی چیزارو نمیشه به کسی گفت و درد دل کرد اما لااقل اینجا میشه گفت الان یخورده شرایطمون سخته میدونم شوهرم درگیر فکر و استرس و بدهی درک میکنم پسرم از اول بد تربیت شد و بد بار اومد کلا ۵ سال با مادرشوهر نشسم ی سالیه جدا شدم الان پسرم میزنتم حسابی گریه داد و بیداد بهونه لجبازی خرابکاری که هر روز ۵۰۰ باید سر چیزایی که خراب میشه بدیم الان دوباره ی بچه دیگه منم اینجا تنها فقط دو تا خواهرشوهر که اونام درگیر زندگیشونن پسرم فقط همینجارو داره بره الانم بخدا من خودم از زایمان اول به اینور عصبی کم تاب افسردگی خودمو کنترل میکنم دکتر رفتم دارو هارو ی ماه خوردم ول کردم موندم چیکار کنم الانم شوهرم هوار شد رو سر من که همه چی تقصیر تو هس تو گفتی ماشین بخر تو این بچرو بد بار آوردی تقصیر تو هس هر کسی بخدا ی چیزی بهم میگه این از شوهر خودمم که چاق به خودم صورتم نمیرسم ی جورایی از خودم بدم میاد هم هیکلم هم اخلاقم خودم از خودم زده شدم خیلی وقته کنار هم نمیخابیم شاید دو سه سالی هس موندم چیکار کنم وقت مشاوره گرفتم برا پسرم هنوز نوبت نداد از نظر روحی داغون جسمی همیشه مریض بدن درد کسل البته شوهرمم رفت برا مفدش دکتر بهش دارو افسردگی و خواب داد دو ساله داره میخوره با این حال درکش میکنم اما اون نه دو روز تو خونس از دست بچه روانی شد از من واقعا چه توقعی دارن

۵ پاسخ

عزیزم الان همه شرایطشون بد شده خودتو غصه نده ، مردا از این اوضاع حالشون بده و بیشتر تو خونه ممکنه گیر بدن . فقط این که چرا خودتو ول کردی چاق بشی ،حیفه به خودت برس ، چیزی رو هم گردن خودت ننداز . با شوهرت حرف بزن سعی کنزد با هم مهربون باشید کنار هم باشید. بهش بگو که احتیاج داری به وجودش به محبتش دلیلی نداره حتی اگر مردا اعصابشون خورده یا کم اوردن یا زنشون چاق یا لاغر شده محبت کردن رو فراموش کنن . خب شما بخاطر همین دو تا دسته گل حتما چاق شدی دیگه. اما بازم بهت میگم حیفه خودتو لاغر کن به صورتت برس که افسرده نشی و روحیه داشته باشی عزیزم♥️😘

زندگی من بدتره

عزیزم خب اینکه کاری نداره رژیم بگیر

سلام عزیزم خدا سلامتی بده ایشالله همیشه حالتون خوب باشه به نظرم شما شوهرتون اول رو خودتون کار کنید مشاوره بشین نتیجه رفتار بچها به خاطر پدر و مادر هستش

خدا بزرگه انشالله درست میشه توکل کن به خدا 🤲📿

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
تا با توجه به سوال قبلم ، همسرم دید ناراحتم و اعصاب ندارم ، گفت بیا سرویس بگیریم براش ، بالاخره روز به روز شکمت بزرگتر میشه و سختت میشه و هوا سرد بشه تو زمستون و یخبندان بشه ، چجوری میخوای ببری و بیاری و امسال هم پیاده ببری و بیاری ، سال دیگه باید با سرویس بره ، پس بیا از الان بگیریم و عادت کنه و منم فوقش تا آخر اسفند می‌تونستم ببرم ، چون زایمان ۲۲ فروردین زده و دیگه زنگ زدیم و گفت ماهی ۸۰۰ تومن ، حالا الان چون چیزی نمونده تا آخر ماه ۲۰۰ تومن بدین ولی از ماه دیگه ۸۰۰ تومن هست و بعد گفت کلاس کدوم معلم هست و گفتیم فلان معلم و گفت از اون کلاس ۲ یا ۳ نفر سوار میکنم و دیگه به مدیر شون هم خبر دادم که سرویس گرفتیم و از این به بعد سرویس میاد دنبالش و همین طور میارش پیش دبستانی ، چون به هیچ کسی جز خودم بچه رو تحویل نمیدن حتی شوهرم و باید خودم به مدیر اطلاع بدم
حالا پسرم هم خوشحاله که با ماشین میره و میاد و دیگه پیاده نمیره ، آخه میگه خسته میشم و حوصله پیاده رفتن ندارم ، چون با ماشین همه جا رفتیم و یا شوهرم بغلش کرده و یا مسافت خیلی کوتاه پیاده رفته ، الان دوست نداره پیاده روی
حالا من عذاب وجدان گرفتم ، با خودم فکر میکنم که وظیفه ی من بوده که ببرم و بیارم و کوتاهی میکنم تو حقش
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
دیروز غروب یک حموم پر چالشی رفتم که تهش هم سرما خوردم و کلا افتادم و همش دراز کشیدم و استراحت میکنم
یکی اینکه دو هفته حموم نرفته بودم و باید کلی اصلاح میکردم و یکی اینکه آب حموم هی سرد و گرم میشد و با یک مکافاتی خودم رو شستم و یکی اینکه سر دوش حموم آشغال گیر کرده بود و می‌خواست بشکنه و میترسیدم یهو بشکنه و بره تو چشمم و باز به شوهرم گفتم و اومد کلا سردوش رو باز کرد و یک دیگه اینکه شوهرم همش می‌گفت زود باش ، یه ربع شد باز دو دقیقه بعد می‌گفت زود باش بیست دقیقه شد و سریع بالاخره شستم و اومدم بیرون و پنجره ها باز بود و سرد هم بود و بعدش بیرون هم رفتیم و از بس شوهرم عجله کرد ،نشد موهام خشک کنم و سرماخوردم گلوم یکم درد می‌کنه و هر از گاهی سرفه هم دارم و تب هم دارم یکم و از اون سمت هم حالت تهوع چند روزه باز شروع شده و نمیتونم چیزی بخورم
بیشتر نگران بچه ی تو شکمم هستم که بخاطر سرفه اذیت میشه و یا نمیتونم زیاد چیزی بخورم
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری