تو رو خدا بیاین که روانی شدم از دست این بچه
پسر من خیلی اخلاقای بدی میدا کرده در حالی که اصلا یادش نمیدیم
مدام من و باباشو میزنه اونم بد ها ینی امروز یه جوری زد تو صورتم که به گریه افتادم
میره طبقه پایین مادرشوهرم رو به حدی میزنه که بنده خدا همیشه سردرده از دستش
خییییلی بیش از حد لجبازه
هر کاریو میگیم نکن دقیقا دست میزاره روش و انجام میده
به جنون کشونده منو
به حدی هم بی اعصابم کرده که گاهی خودمو میزنم و روانی شدم از دستش
مشکلات جسمی پیدا کردم که قضیه ش طولانیه همش هم به خاطر مشکلات اعصابه
زدنش به کنار وسایل هاشو وحشتناک پرت میکنه
اصلا حرف گوش نمیده
نمیدونم چیکار کنم بخدا
تبدیل شدم به یه آدم همیشه عصبی و جیغ جیغو
هزار بار اروم رفتار کردم صبوری کردم ولی بی فایده بوده
همه از دستش عاصی شدن
تو رو خدا راهکار بدین که نمی‌کشه مخم دیگه 😭😭😭😭😭
حتی سر لجبازی هم شده جیش میکنه رو فرشا و یه کارایی میکنه که گفتن نداره
آخر من میرم تيمارستان از دستش.

۱۴ پاسخ

اگه تو آروم نباشی بچه آرومی نخواهی داشت.
از امروز شروع کن روی خودت کار کن. هر کاری کرد هیچی نگو. زدت محلش نزار بلند شو برو بگو برم برات آب بیارم یا میوه ای هرچیزی بگو برم بیارم بخور.
چیزی پرت کرد برو وسایل بازیشو بیار بگو بیا باهم بازی کنیم. کلا آرامشتو حفظ کن تا خودش آروم بشه. بغلش کن بوسش کن. زیااااد بغلش کن.
یه تایمی اصلا نکن بکن بهش نگو. ریلکس باش تغییرشو میبینی.
هرکار بدی که کرد که از نظر شما بده سریع حواسشو با یه کار مفید پرت کن. اگه خیلی حاد بود و ادامه داد بلند شو برو 5 دقیقه خودتو سرگرم کن انگار که نیستش توی خونه تا آروم بشی.

بچه تنها هست ،دوست داره با هم سن های خودش باشه، تذکر زیاد حساسش کرده ،اینکه خودت میزنی یاد میگیره تکرار میکنه ،حواسش پرت کن،شکوندن وسایل فکر کنم جهش رشد چون پسر منم تازه یاد گرفته ،ی مدت پسرم لخت می‌چرخید بعد پی پی میکرد رو فرش ببخشید با پا میرفت روش ،ی روز ناجور دعواش کردم از ترسش حالا پوشک میشه و یادش رفت ،بچه فقط باید مدار و تحمل کرد ،من الان با چالش شب ها بیدار روزا خواب درگیرم

وااای چقد شبیه دختر منه . منکه بیخیالی طی میکنم . ولی بازم عصابمو خورد میکنه تا اینا بزرگ بشن ما پیر میشیم

من به دخترم توضیح میدم که بد یا خوب این کارش تا ۹۰ درصد به حرفم گوش میده البته با ارامش

عزیزم سن دو سالگی اوج لجبازی بچه هاست اونا بااین کارا قصد لجبازی کردن با مارو ندارن دارن کشف میکنن و در عین حال واکنش ما هستش که باعث میشه اونا این کارو تکرار کنن.مثلا وقتی پرت میکنه چیزا بی خطر بزار کنارش بعد چندبار پرت کردن برو جلوش هم قدخودش شو بهش با کمی جدیت بگو مامان ما چیزیو پرت نمی‌کنیم یا موقع زدن سعی کن واکنشی نشون ندی که هیجانی تر برخورد کنه دستشو بگیر بگو ما مامان رو نمی‌زنیم بجاش بگو با دستامون مامان رو ناز میکنیم و....

منم دیوونه شدم از دستش. یه هفتس میگه منو بغل کن همینجوری راه برو تا بخوابم،بعد اینکه خوابید،میرارم زمین بیدار میشه. واریس گرفتم،رگ دستم کش اورد،کمرمم که دیگه نگم برات. اما بقیه اخلاقای پسر شمارو نداره.خیلی دوس داره بره بیرون و اینی که گفتم

تو این سن همه اشون همینن باید تحمل کنیم بگذرونن این دوره رو
واس منم همینه دزونه کرده منو

پسر منم‌لجبازه مثلا ی کاری بکنم‌نکن میگنه

وقتی چیزی پرت می‌کنه یا میزنه عکس العمل نشون نده

پسر منم میزنه دندون میگیره باباشو میزنه مادر شوهرمم میزنه ذقیق مثل توعه شرایطم کنار میام باهاش بلکه خوب بشه

اولا ک‌بچه کاری ک بگی نکن رو میکنن چون الان توی دوران لجبازی هستن
شما والدگرایی باید بری یا دوره اش رو‌بخر یا اگر شهرتون داره برو خیلی کمکت میکنه

دختر منم باباش و من و میزنه ولی دیگران و نه
چنان زد تو چشمم تا دوروز بادکرده و قرمز بود

هم میزنه هم گاز میگیره هم هر کاری که بگین میکنه

اینم بگم همه رو میزنه چه آشنا چه غریبه اصلا جرات نمیکنم پامو بزارم بیرون
هر جا میرم به شکر خوردن راضی میشم😭

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
مامان آقا مهراد❤️ مامان آقا مهراد❤️ ۲ سالگی
سلام مامانا کسایی که تجربه از شیر گرفتن دارین تا کی طول میکشه بچه ها از یادشون بره
به خدا من دیگه کشش و توان ندارم کاملا شدم مثل این دیوونه ها
الان ۲۸ روزه پسرم رو از شیر گرفتم تدریجی بود و و هربار از وعده های شیرش کم کردم تا فشار زیاد هم بهش وارد نشه ولی در اخر مجبور شدم سینه ام رو سیاه کردم و گفتم اوخ شده چون دوباره داشت وعده هاش رو زیاد میکرد و بند بند وجودم خسته بود از شیر دادن به حدی که ۱ دقیقه شیر میخورد فشارم میفتاد و چشمام سیاهی میرفت
از شبی که گرفتمش فقط دو.الی ۳ شب راحت خوابیده اونم بعد از یک هفته اول ولی بعد از اون موقع خوابش که میشه به حدی بهونه میگیره جیغ میزنه که واقعا میمونم چیکار کنم تا اسم خواب میاد یا کاری که باب میلش نباشه میزنه زیر گریه و میگه میترسم یا همینکه بین خوابش بیدار میشه فقط میگه بغل و پام درد میکنه و مداوم فقط گریه تا دوباره با بدبختی بخوابه
اونم خوابی که فقط باید بشینم کنارش چون مدام میگه مامان و یه لحظه احساس کنه نیستم قیامت میشه دوباره
و میدونم تموم کارها و رفتارهاش هم به به خاطر شیر و وابستگیش بوده و این مدت هم همه جور دل به دلش دادم
حتی دیروز بهم میگفت مامان ممه خوب شده من بخورم
دیگه واقعا کم اوردم صبح اینقدر حرص داشتم و حالم بد بود از خستگی که خودمو تا تونستم زدم اونم کی منی که همه دم از قوی بودنش میزنن و به خاطر همین کسی نگاهمم نمکینه که بدونه الان چه شرایطی دارم فقط میدونم بریدم و خسته ام خییلی خسته😭😭😭😭😭😭
مامان حلما مامان حلما ۲ سالگی
سلام مامانا
مدتیه دخترم شدیداااا پرخاشگر شده دائم در حال زدن همه است
فحش هم میده! بی ادب بیشور
من خییییلی از این مسئله ناراحتم و خجالت میکشم خصوصا اینکه فحش میده
جلوی خانواده همسرم احساس بدی بهم دست میده
دست خودم نیست هر وقت تا حد مرگ از دستش عصبی میشم بهش میگم بی ادب
اینم یاد گرفته
چیکار کنم یادش بره؟ اصلا نمیدونم چرا میزنه!
شدیداااا لجباز هم شده بااااید همه ی کار ها رو خودش بکنه اگه ما انجام بدیم مجبورمون میکنه مثلا وسیله رو بذاریم سرجاش که خودش برداره یا مثلا جورابشو دربیارم باید جورابشو دوباره بپوشیم تا خودش دربیاره تو همه چی دخالت میکنه و بهونه میگیره
مثلا چراغ و خاموش نکن در و نبند آب نخور لباس نپوش
از در خونه هم که با زور و گریه میاد بالا میگه تو نبااااید بیای بالا من تنها برم خودم درو ببندم خودم کلید بندازم یه بالا اومدن ۲ دقیقه ای ۲۰ دقیقه زمان میبره آخرشم با جیغ و داد گریه اش تموم میشه
اعصابم نمیکشه یه سری رفتاراش شده روتین زندگیش
بچه های شما هم اینجورین؟
شما چیکار میکنید؟ همیشه کنار میاید؟ اعصابتون میکشه؟