خانما تروخدا جوابمو بدین چیکار کنم از دست مادرشوهرم هرروز میاد روزی سه ساعت بچمو میگیره اصلا نمیده به من بچه م بوی مادرشو میخواد تا بغل میکنم میگه بده ب من میخوام شیر بدم میگه بدش ب من بچه م همش بیقراره شوهرمم بچه ننه س مادرشوهرمم جرات ندارم دهن ب دهن بشم خیلی دهن دریده چ کنم چجوری بفهمونم هم بوس تو دهنش میکنه خستم دیگه امشب شب یلدا بود یه لحظه هم نداده به من بگیرمش

هر وقت بغل گرفت بگو ممنون بگیرش من برم بازار ،یا بخاب یا برو آرایشگاه یا برو تو گوشی یا تلفنی حرف بزن طولانی شده الکی هم حرف زدی بزن ،بفهمه راحتی دیگه نمیگیره ش

پس مث مادر شوهر من ک اصلااااا نمیگیره

عزیزم فکر خودتو بااین چیزها درگیر نکن خوب اونم نوشه دوسش داره اگه نمیگرفتش بغل میامدی این میگفتی مادر شوهرم حسود وفلان بچمو دوس نداره بخدا من امروز وامشب خانه برادر شوهرم ومادر شوهرم بودم جمع بودیم ۲۰نفر بودیم خدا گواه ۱دقیقه بغل خودم نبوده حتی شیرشم ندادم جاریم بچه شیر میده هروقت پسرمن گرسنش میشود سریع میفرفت شیرش میداد معذرت میخوام انشم پاک میکرد میگفت بزار امروز تمام کاراشو من انجام بدم تو خسته ای

اگر من بودم شوهر و ننشو برای ی بار میشستم پهن میکردم رو بند
الان اینه
فردا میخوای چیکار کنی

ولش بزار جونشم دربیاد نگهداره همیشه که نمیخاد بچه بمونه. ولی روک بهش بگو هرچی میخای بگی

وااااا چراااا خب ب اون عادت میکنه بعد بزرگتر بشه تورو نمیخادااا ..عین دختر خاهر من بچه رو هی بیشعور اومد برددد نزاشت خاهرم شیر خودشو بده برد شیرخشکی کرد ک ببره همیشه پیش خودش الان دوساله شده همششش مامان طیبه تو دهنشع

چقد بد از دهن بوس میکنه بگو بچم مریض میشه چرا انقد مظلومی

حساس نباش من سر بچه اولم اینطور بودم الان که دومی اومده دلم میخواد نگهش دارن استراحت کنم فقط خودتو بزن به بیخیالی بزار با اوناهم عادت کنه شاید یه روز رفتی بیرون کار داشتی بزار با اونا عادت کنه سخت نگیر گلم

ببین خیلیییی جلب توجه‌نکن وقتی میگیرع بغلش کاراتوبکن خودش بیینه توبیخیالی میزاره‌زمین بزارگریه کنه میده بغلت
اصلا خجالت نکش بگو بده بهم اذیت نکن‌بچه‌رو

مثبت فکر کن کمی استراحت کن عزیزم