۱۵ پاسخ

سشوار خیلی مهمه شده بعدش بگیر روی بخیه هات یا با خودت ببر دستشویی اگه پریز هست مهم سلامتی خودته عزیزم
این حال طبیعیه عزیزم منم خیلی گریه کردم از تصور اینکه برن
ولی باورت میشه وقتی رفتن حتی حالم بهتر شد😂
تنها باشی اتفاقا راحت تر قلق بچه دستت میاد و کیف میکنی
اگه بغض داری نزار توی دلت بمونه برو یجای خلوتت خوب گریه کن ولی بعدش حتما تا اروم نشدی به بچه شیر نده بیقرار میشه❤️

عزیزم منم کاملا درکت میکنم روزاول که از بیمارستان اومدم خونه بچه رو مامانم برد حموم بعدش من خواستم برم حموم مهمون اومد روی مبل دراز کشیده بودم یعنی دوساعت وقت ندادن تنها باشیم تو خونه فرصت ندادن برام رختخواب پهن کنندتاهار خواستیم بخوریم مهمون اومد و رفت تا شب.... بچه گریه میکرد هرکسی یه راهکاری میداد حرص میخوردم بعد اینکه نهمونا رفتن ساعت ۱۲شب شوهرم تخت تک نفره تو هال برام گذاشت فرداش که رفتم حموم دور بخیه هام از موادی که روش ریخته بودن حساسیت داده بود اندازه ۴تا گردو تاول زده بود باز مهمون و گریه بچهو...بعد ۱۰روز رفتم خونه مامانم که مهمون نیاد واستراحت کنم

مهمون به درک باید خشک کنی وگرنه عفونت می‌کنی

منم کم کم ک ب زایمانم نزدیک میشه استرس میگیرم بریچ هم هست نمیدونم میچرخه یا ن زایمانم چجوریه

واقعا نمیدونم این مهمونا درک و فهم ندارن که نباید پاشن بیان دیدن زنی که تازه زایمان کرده
خب بابا بزارید حداقل ده روز بگذره بعد برید. اونکه نمیخواد فرار کنه
اینجوری بیشتر اون زن بیچاره اذیت میشه
آخه اون زن هنوز با خودش کنار نیومده حال روحیش خوب نیست یه بچه هم هست که همش مراقب میخواد تا یکم روند بچه داری دستش بیاد کار داره
بعد این اقوام هیچی حالشون نیست پامیشن میان که چی
اعصابم ریخت بهم
انشاالله که عزیزم زودتر حالت بهتر بشه و اصلا نگران نباش تو یه مامان قوی هستی و از پس همه چی بر میای
منم مامانم بیشتر از ۷ روز نمیتونه پیشم باشه از الان دارم ذهنمو آماده میکنم که وقتی تنها شدم کم نیارم

منم همین طوری بودیم پنج روز اومدم بعد روز خونه مامانمم موندم با اینکه شوهرم راضی نبود الانم بیشتر خونه مامانمم بازم راضی نیست ولی به درک وقتی خودشون هیچ درکی ندارن
ولی الان تنها بشم میتونم نگهش دارم دیگه بچه منه مامانم که همش نیست🥲🫡

طبیعیه منم کلا روزام با گریه میگذشت عادت میکنی مجبوری کنار بیایی و عادت کنی سعی کن سخت نگیر به خودت چون شیر خودتو میدی بچه استرسی میشه برا اونه نمیخوابه و اذیت میکنه

من که کسی پیشم نبود تنها بودم

عزیزم درباره شیر بچه همییششههه چه واسه خونه چه واسه بیرون یه شیشه شیر آماده کن بذار تو یخچال...خصوصا اگر فکر میکنی مثلا برای دو ساعت آینده اگر بچه بیدار شه نمیتونی بهش شیر بهش بدی به بچه شیشه بدی...از الان اگر شیشه نمیدی به بچه بهش بده که تا پنج روز دیگه بچه راحت شیشه رو بگیره...الانم که بچه هنوز کوچیکه ترجیحا تایم طولانی مدت بیرون نرو که جاشو عوض کنی چون سخته...درباره گریه بچه هم مامانا هم نمیدونن بچه چرا گریه میکنه، اگر بعد شیر بلشه بچه اروغ داره، اگر پاشو میکنه تو شکمش نفخ و دل درد داره پاهاشو تو شکمش جمع کن و حالت دوچرخه رو امتحان کن بچه دفع داشته باشه راحت میشه.... ترس نداره نگران نباش

منم دقیقا تو شرایط شمام دلم میخاد بشبنم فقط گریه کنم نگران همه چیزم دقیقا همه چیزایی ک شما گفتین
هنوز خونه مامانمم از ترسم نمیرم خونه

برو حموم و زیر دوش یه دل سیر گریه کن خالی بشی و با حال خوب و سرحال بیا بیرون
الان که مامانت هست همه کارای بچه رو خودت انجام بده اونا فقط ناظر باشن و کمک تو کارای خونه و راهنمای تو
اینطوری وقتی بره خودت کارای بچه رو بلدی و خیالت راحته
من از روز اول صفر تا صد بچه رو انجام دادم خودم و به مامانم گفتم تو فقط کارای خونه انجام بده، بزاره من با بچه و کاراش ارتباط بگیرم
روز یازدهم خودم فرستادمش بره

عزیزم کاملا درکت میکنم منم بعد ۱۰ روز رفتم‌خونمون سخت بود حالمم بد بود به قول شما بخیه ها ی طرف هورمونا ی طرف منم هنوزم ی وقتا کم میارم پسرم نق میزنه نمیخوابه ولی باید کنار اومد چاره ای نیست با شوهرت صحبت کن ک کنارت باشه شاید بهتر بشی نگران شیرتم نباش منم ی هفته شیر نداشتم سینمم زخم شد جوری ک دلم نمیخواست اصلا شیر بدم روغن حیوانی بزن روش کم کم بهتر میشه مایعاتت رو بیشتر کن من دلستر انگور میخوردم انگار خوب بود برام شیرم کم کم راه افتاد هرچی هم بچه بیشتر میک بزنه بیشتر میاد

عزیزم. طبیعیه. منم همین طوری بود یسره گریه میکردم من از روز سوم تمام کارای بچه رو خودم انجام می‌دادم تازه زردی هم داشت و کلی مکافات داشتم. گریه کن اصن خجالت نکش اگه گریه نکنی حسای بد ازت دور نمیشه. اگه داخل حمام پریز برق هست سشوار با خودت ببر داخل حمام اونجا بخیه هاتو خشک کن

عزیزم حتما سشوار بکش به شلوغی نگاه نکن اگر پریز برق داری تو دستشویی ببر همونجا هرچی بیشتر مراقبت کنی زودتر خوب میشی

منم روزای اول همین حال بودم قشنگ تا شب میشد کارم شده بود گریه و گریه کردن،اصلا نگاه بچم میکردم اشکم میومد همش فکر میکردم بدونش چجوری میتونم زنده بمونم

سوال های مرتبط