خانوما یکم درد دل کنیم

من از وقتی ک زایمان کردم دلم میخواد گریه کنم نمیدونم چرا
همش میگم من چطور بزرگش کنم اگه نتونم چی اگه توریش بشه چی یا میگم نگا شکمم چی شده نگا راه نمیتونم برم یه دسشویی میرم گریه میکنم جون نمیتوتم یه حمام میرم اذیتم میشینم اذیتم میخوابم ببشید خواب ک اصلا ندارم ....
حال روحیم داغونه 😔دلم میخواد این روزا بگذره شما چطورید بعد رایمان

چند روز دیگه بهتر میشی
من جلو شوهرم از شکمم و بدنم تشکر کردم
ک یاد بگیره
اونم سریع شکمم بوس کرد و ازم تعریف کرد
حالا اگه شوهرتم حمایتت نمیکنه خودت از بدنت تعریف و تشکز کن
از رحم ک بچتو نگه داشته برات و سالم بهت داده

منم همینم با همین تفکرات🤭خداروشکر تنها نیستم.روزی حداقل یبارو گریه میکنم

منم تا دو هفته این جوری بودم نگاه میکردم ب دختر میزدم زیر گریه فکر نمیکردم این بچه من باشه

طبیعیه عزیزم همون این فکرا گذروندیم ،اگه میتونی گریه کن خودت خالی کن بهتر میشی

در این حد نه ولی چون حاملگی وزنم بالابود لگن درد کمر درد داشتم . زایمان طبیعیم بودم بیشتر بهم فشار اومد وقتی اومدم خونه خودمو تو آینه میدیدم دلم برای خودم میسوخت ک چقدر درد کشیدم تو بیمارستان چقدر جیغ زدم🥲 تقریبا یک هفته ای طول کشید ک بخودم بیام
از بچه داری هم بااینک بچه دوممه ماهم همش خونه ایم بیخوابی دارم
ولی پسرم بهم کمک میکنه شوهرمم همینطور🫠

من داغون ترینم

دقيقا همينا كه گفتي يك دستشويي رفتن يك حموم رفتن با درد زجر همين الانم رحم خستس

واقعا چند روز اول خیلی سخته رفته رفته که حال جسمیت بهتر بشه روحیه ت هم بهتر میشه منم بی هوا گریه م میگیره ولی خداروشکر میکنم که بچم سالمه تو بارداری خیلی نگران سلامتی بچم بودم حس میکنم حالا که همه چی خوبه ناراحت بودن ناشکریه

ماهم همین بودیم

منم همینم بااینکه بچه دوممه کم آوردم

حال تورو منم دقیقا میگذررونم
همین امروز داشتم بچمو شیر میدادم بی دلیل زدم زیر گریه
ینی بی دلیلم نمیشه گفت دلم واسه ظاهر قبلیم تنگ شده قیافم همه چیم داغونه دلم واسه بیرون رفتن با شوهرم تنگ شده🥲حوصلم تو خونه سررفته کلافم بی خوابم

منم اینجور بودم همش عصبی ناراحت گریه میکردم نگران افسرده دمغ وبیشتر نگران نینیم بودم خیلی کوچولو بود نارس سپردم دست خدا..... ولی بعد بیست روز خوب شدم .. درد داری شیاف ذیکلو فناک بزار

افسردگی بعد زایمان سعی کن بهش فکر نکنی خودتو مشغول کنی با بچه فرشته به این قشنگی به دنیا اومدی به خوبی هاش فکر کن من فقط به این فکر میکنم پناه یکم بزرگ بشه باهاش برم بیرون کلی باهم بازی کنیم لباسای خوشگل تنش کنم اصلا قند تو دلم آب میشه از پس همه کاراش بر میای عزیزم نگران نباش اولاش یکم سخت

منم همین جوری بودم بعد زایمان طبیعیه کم کم خوب میشی

همه همبنیم عزیزم بخاطر هورمنامونه درست میشه

منم دقیقا دقیقا همینطور بودم خیلی سخته اولش،من همش گریه میکردم،میگذره بچه بهتر میشه خودت بهتر میشی کم کم عادت میکنی

بعضی روزا منم دقیقا همین حالم بعضی روزا خیلی بهترم ولی طبیعیه همه این اوایل زایمان این احساسات رو‌ تجربه میکنن