سلام مامانها
ما ساختمونمون کلا ۳ واحده که یه واحدش خالیه بعد من با همسایه پایینم چند ساله که دوست شدم یعنی فقط ما دو تا خونواده هستیم تو ساختمان که همسن خودمه یه دختر داره از پسرم ۳ سال بزرگتره بچه هامون باهم همبازی شدن و دوستن الان یه مدت بود که دخترش خیلی پرخاشگر شده بود یه بار پسرمو هل میده پسرم صورتش میخوره به لبه تخت کلا وا میره خیلی ناراحتم کرم ترمیم کننده هم زدم بازم یکم جاش مونده منم دیگه از اون موقع سعی کردم بچمو کمتر بزارم باهش بازی کنه هروقت بهونه آوردم یا بهش مستقیم گفتم دیگه میترسم اما بازم دوستم میگفتم نه بزار بازی کنن بهت حق میدم نگران باشی ولی اتفاقه عذرخواهی کرد اما بازم دلم نمیخواست پسرمم خیلی دلش میخواست بازی کنه اما من میگفتم دیگه کمتر همو میبینین که قبول کرد اما دختر دوستم همش بهونه میاره که میخواد با پسرم بازی کنه بعدش چند وقته ویس میفرسته واتساپ هرروز من اوایل گوشیمو میدادم دست پسرم که جواب بده اما عادت کرد چون من گوشی نمیدادم دست پسرم بعد دیگه گذاشتم هفته ای یه بار جواب بده دوستم بهم پیام داد که لطفا ویس هارو بزارم برای پسرم جواب بده دخترم دلش تنگ شده میخواد صدای آرتا رو بشنوه احساس میکنم همش توقع داره😐اعصابمو ریخته بهم چکارش کنم؟

۳ پاسخ

بنظرم اگ کاملا ارتباطت رو قطع کنی باهاش ممکنه بعد یه مدت پشیمون شی، یموقع دوست بدرد ادم میخوره. اگ خودش دختر خوبیه ارتباطت رو باهاش نگه دار و با احترام جوابشو بده، براش توضیح بده قطعا درک میکنه
بگو هر سری گوشی دادم دست پسرم بعدش دیوونم میکنه که بازم بده باباش بدش میاد پسرم همش بخواد گوشی دست بگیره. هر ازگاهی با دخترت حرف بزنن بهتره نه هر روز
جفتشون عادت میکنن خوب نیست

توضیح که بدی براش دیگه دلیلی نداره بخواد ناراحت شه، اگ یهویی بی محلی کنی بهش بدون دلیل و توضیح ممکنه دلخور شه بگه چیشده یهو!!

عزیزم نیازی نیس همسایه برات مهم باشه. بلاکش کن آرامش خودت و بچت مهم تر.

توقع نیس دوست داره ارتباطش باهات حفظ کنه

سوال های مرتبط

مامان گل پسر و تودلی مامان گل پسر و تودلی ۵ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔
مامان نیلی مامان نیلی ۵ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون
مامان rasta مامان rasta ۴ سالگی
مامانا من دخترم رو می فرستادم پیش دبستانی یه پسره بود آخر از همه از تو یه پیش دیگه اومد بعدرفتارش جوریه که همه رو میزد ۶بار بچه منو زد یبار گذاشته بود تو کمرش با کفش بچه های دیگه هم زده بود چند بار گفتم به مدیر مدرسه هربار یه بهونه آورد وبه همه مادرا که شاکی بودن گفته بود بچه شما اذیت میکنه به من هم همینو گفت در صورتی که دختر من دست بزن نداره بعد یبار دیگه زده بودش دخترم به من نگفت تا اینکه تو حمام دیدم پهلوش کبوده با هزار وعده ویعد از زیر زیونش کشیدم که همون پسره زدتش معلما و مدیر مدرسه بهش گفتن نگو تا سه شنبه هفته پیش که رفتم دنبالش دیدم لباساش خیسه گفتم چی شده گفت خیس شدم بعد از شبش دیگه نتونست خودشو نگه داده و ادرارش میریخت پدرش که ازش پرسید گفت بردیا آب ریخت روم هولم داد با کمر اومد رو زمین بهم گفتن بهتون نگم ما زنگ زدیم مدیر مدرسه ولی زیر بار نرفت که نرفت امروز هم نزاشتم بره چون هموز نمیتونه خودشو نگه داره حالا بنظر شما چیکار کنم تو این شرایط بزارم بره یا نه
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۵ سالگی
مامانا پسرم دو سال و نیمشه. بعد ماشالله خیلی باهوشه. از همسناش از نظر هوشی بالاتره. اما جدیدا یه کارایی میکنه برام عجیبه البته شایدعادیم باشه اما چون دخترم هیچوقت این کارا رو نکرده برام عجیبه. گفتم بپرسم. پسرم تقریبا همه حیونا رو میشناسه و صداشون رو هم بلده بعد الان مدتیه مثلا یهو میاد میگه مامان من یه گربم بعد مث گربه راه میره صداش رو درمیاره. مثلا غذایی چیزی جلوش باشه چهاردست و پا میشه مث گریه غذا میخوره. منم خیلی حرصم در میاد با این کارش هی میگم مامان جان نکن تو گریه نیستی نباید اینطوری غذا بخوری یا رفتار کنی. یا مثلا میگه من سگم. یا من مرغم یا شیرم خلاصه عدای همه حیوونا رو در میاره. دیروز خونه یکی از دوستام بودم اونم پسرش 3 سالشه بعد تو اسباب‌بازیاش مار داشت. یهو پسرم ما رو که دید سینه خیز رو زمین رفت به پسر دوستم میگفت ببین من یه مارم. بعد میرفت جلو پای پسره میگفت من مارم باید بترسی چون نیشت میزنم.. هر چقد میگفتم مامان نکن درست نیس این کار گوشش بدهکار نبود. بعد دوستم گفت چرا این کارا رو میکنه عواقب خوبی نداره نزار اینجوری رفتار کنه. اون لحظه حرفش،به نظرم چرت اومد اما اومدم خونه گفتم نکنه حق با اون باشه بچم مث حیونا رفتار کنه جلو بقیه نشه جمعش کرد. یه بارم رفته بودیم سالن زیبایی اونجا یه عکس طاووس بود اونجا میگفت من طاووسم حالت پرواز در می‌آورد و از این کارا. ینی مثلا بریم بیرون گربه یا سگ ببینه فورا عداشو در میاره