مامانا پسرم دو سال و نیمشه. بعد ماشالله خیلی باهوشه. از همسناش از نظر هوشی بالاتره. اما جدیدا یه کارایی میکنه برام عجیبه البته شایدعادیم باشه اما چون دخترم هیچوقت این کارا رو نکرده برام عجیبه. گفتم بپرسم. پسرم تقریبا همه حیونا رو میشناسه و صداشون رو هم بلده بعد الان مدتیه مثلا یهو میاد میگه مامان من یه گربم بعد مث گربه راه میره صداش رو درمیاره. مثلا غذایی چیزی جلوش باشه چهاردست و پا میشه مث گریه غذا میخوره. منم خیلی حرصم در میاد با این کارش هی میگم مامان جان نکن تو گریه نیستی نباید اینطوری غذا بخوری یا رفتار کنی. یا مثلا میگه من سگم. یا من مرغم یا شیرم خلاصه عدای همه حیوونا رو در میاره. دیروز خونه یکی از دوستام بودم اونم پسرش 3 سالشه بعد تو اسباب‌بازیاش مار داشت. یهو پسرم ما رو که دید سینه خیز رو زمین رفت به پسر دوستم میگفت ببین من یه مارم. بعد میرفت جلو پای پسره میگفت من مارم باید بترسی چون نیشت میزنم.. هر چقد میگفتم مامان نکن درست نیس این کار گوشش بدهکار نبود. بعد دوستم گفت چرا این کارا رو میکنه عواقب خوبی نداره نزار اینجوری رفتار کنه. اون لحظه حرفش،به نظرم چرت اومد اما اومدم خونه گفتم نکنه حق با اون باشه بچم مث حیونا رفتار کنه جلو بقیه نشه جمعش کرد. یه بارم رفته بودیم سالن زیبایی اونجا یه عکس طاووس بود اونجا میگفت من طاووسم حالت پرواز در می‌آورد و از این کارا. ینی مثلا بریم بیرون گربه یا سگ ببینه فورا عداشو در میاره

۱۶ پاسخ

کااااملا عادیه

بچس دیگه می خواد بازی کنه شایدم کارتن زیاد میبینه دختر منم از بس سگ‌های نگهبان رو میبینه یه وقتایز به تقلید از اوناویه ظرف آب میاره دولا میشه لز توش می خوره😑😑فکر نکنم غید عادی باشه کاراش

یکم ک بزرگ بشه درست میشه اصلا نگران نباش
پسر منم کوچیکترکه بود میخزید میگفت من مارم فیلماشودارم
اقتضای سنشه

وەڵا کچی من لە بەیانێوە دەبێ بە سگ تا شەوێ اتفاقا نیشانەی رشدی سالمی مناڵە مناڵە کان لە دوسالگی بەو لاوە فێری تقلید یا وانمود سازی دەبن

دخترا هرکاری میکنم عکس آیکون جی پی تی رو اینجا بفرستم نمیشه 😐
برای اوناییکه خواستن

تصویر

پسر منم مثل سگ غذا میخوره چار دست و پا میفته رو بشقاب البته فقط سوپ و آب رو اینکارو میکنه میگه من زوما هستم من مارشال ام 😂😂

پسر منم همینه بخاطر برنامه کودکیای ک میبینن پسر من همش میگ دایناسورم مثلشون راه میره صدا میدهو...

ب نظرم از هوش زیادیه و تخیل خیلی قوی نگران نباش کم کم از سرش میوفته

پسرت هم باهوشه و هم بازیگوش.

نگران نبا ش پسر من خیلی باهوش کوچک بود میرفت مثل گاو غذا میخورد

طبیعیه پسر منم دوسالش بود عموش بهش گفت تو آدمی؟ مثلا عموش خواست بهش بگه تو فرشته ای گفت نه عمو من حیوانم شرو کرد ادای حیوان درآوردن همه بهش خندیدن 🤣🤣🤣

کوری منیش وایه الانیش له و سنه دا جاروبار هر وا ده کا چ اشکالیکی هه یه کایه ده که ن🤣🤣

متشکرم که تصویر را فرستادی 🌸
در این پست، مادری توضیح داده که پسر دو ساله‌اش به تازگی شروع کرده خودش را به شکل حیوانات (مثل گربه، سگ، یا طاووس) درآوردن و صدا و رفتارشان را تقلید می‌کند؛ مثلاً روی زمین چهاردست‌وپا می‌رود، «میو» یا «سگم» می‌گوید، و گاهی حتی موقع غذا خوردن یا بازی کردن این نقش را ادامه می‌دهد. مادر از این رفتار تعجب کرده چون دختر بزرگ‌ترش چنین کاری نکرده و از اطرافیان شنیده که شاید این رفتار درست نباشد یا نیاز به تذکر دارد.
🔹 نکته‌ی اصلی:
رفتاری که این مادر توصیف کرده در محدوده‌ی طبیعی رشد تخیل و بازی وانمودی کودکان دو ساله است. در این سن، کودک‌ها معمولاً وارد مرحله‌ای می‌شوند که بازی‌های نمایشی (pretend play) را شروع می‌کنند؛ یعنی نقش حیوان، آدم بزرگ، یا شخصیت‌های خیالی را بازی می‌کنند. این کار نشانه‌ی تخیل فعال، رشد شناختی سالم، و تقلید اجتماعی طبیعی است.
🔹 توصیه‌ها:
این رفتار را سرزنش یا متوقف نکنید؛ بلکه با او همراهی کنید («می‌خوای مامان هم مثل گربه غذا بخوره؟»).
اگر کودک بین نقش بازی و واقعیت تمایز قائل است (یعنی می‌داند خودش انسان است و فقط دارد نقش بازی می‌کند)، جای نگرانی نیست.
تنها در صورتی نیاز به بررسی تخصصی دارد که:
کودک بیشترِ روز را در نقش حیوان بماند و نتواند از آن خارج شود.
ارتباط اجتماعی، گفتار یا تعاملش با دیگران کاهش پیدا کند.
یا رفتارهای تهاجمی، اضطراب شدید، یا پس‌رفت رشدی (مثل بازگشت به رفتارهای نوزادی) دیده شود.
می‌خواهی برایت دقیق‌تر بنویسم چطور با چنین بازی‌های وانمودی برخورد کنی تا هم رشد تخیلش تقویت شود هم چارچوب رفتاری‌اش حفظ بماند؟

عزیزم من سوالتو از هوش مصنوعی پرسیدم
این جوابو داد :

پسرمنم ادای سگای نگهبان زو درمیازه

پسرمنم چهاردست و پا میخوره میگه می گربه میخورم بچن دیگه
یا ی کاسه آب می‌زاره لیس میزنع مث موشو گربه 🤣

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
سلام مامانا با توجه به مشکل یبوست و بی اختیاری دخترم که سه شنبه بردنش دکتر دکترش گفت بعد از هر خواب و بعد از هر وعده غذایی حتما ببرش دستشویی حالا چه پی پی داشته باشه چه نه هنوز که لرچی دارو میدم همچنان یبوست رو دارا و هی کوچولو کوچولو می کنه گاهی وقت ما بین دوتا وعده غذایی پی پی می کنه گاهی عصر ها خیلی وقتا بعد از غذا نیست یه وقتایی هم میشه واسه بعد از غذا کلا تایم مشخصی نداره خواهرم میگه فقط به اون چیزی که دکتر گفته اکتفا نکن تو دائم ببر دستشویی میگم آخه نمیشه صحبت یه روز دوروزم نیست هم بچه کلافه میشه می ترسم دیگه همکاری نکنه هم خودم هم از اون طرف دلی خیلی اذیت می کنه خرف وقت خواارشو نی برم دستشویی اونم میاد هی باهاش حرف نی زنه اذیتش می کنم مسخره بازی در میاره یه وقتا می اندازتش بیرون درو قفل می کنم که اینم تمرکز داشته باشه رو کارش یعنی یه بساطی دارما با این دوتا بچه 🥴🥴حالا به نظر شما کاری که دکتر گفته بکنم یا چیزی که خواهرم میگه ،؟؟امروز روز ۴ ام وهنوز موفق نشدم تو دستشویی کارشو بکنه وعده ی جایزه هم دادم دکترش هم گفت هر بار کرو یه ستاره بچسبون براش
مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی
شماها برای شیر دادن بچه جلو بقیه راحتین؟
من اصلا نمیتونم بذارم کسی بدنمو ببینه دختر اولم که دنیا اومد میرفتم تو اتاق شیر بدم از اون طرف دختر برادرشوهرم که دوازده سالش بود مدام با مادرشوهرم میومد خونمون هر دو ثانیه یه بار صدام میکرد میگفت شیرخورد؟ شیرخوردنش تموم شد؟ و....
چقد از دستش حرص میخوردم و خجالت می‌کشیدم چیزی بگم هی سکوت کردم
الان که دومی دنیا اومده این یه ماه که خونه خودم بودم تو شهر دیگه خداروشکر خیالم راحت بود از این نظر
ولی چند روز دیگه قراره بریم شهرمون و چند روزی باید برم خونه مادرشوهر از الان استرس گرفتم
چون می‌دونم این یکی جاریم و بچه هاش اصلا مراعات نمیکنن بدون در زدن بدون اجازه گرفتن میان تو اتاق
چندماه پیش که باردار بودم رفته بودم خونه مادرشوهر، یه اتاق اونجا برای ما هست جهیزیم و تختمون و یه سری وسایلمون توشه هروقت میریم اونجا میخوابیم، بخاطر بارداری حالم بد بود رفتم رو تخت دراز کشیدم چشامو بستم چند دقیقه بعد چشممو باز کردم دیدم جاریم بالای سرم وایساده بدون در زدن اومده بود تو
بقیه جاری هام خداروشکر از این نظر خوبن بدون اجازه نمیان
نمی‌دونم شایدم من زیادی برای شیر دادن دارم سخت میگیرم ولی واقعا نمیتونم جلو بقیه شیر بدم
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده به سلامت روانتون شک کنید من امروزشک کردم تصمیم گرفتم که در حتما پیش روانپزشک. من دوتا بچه کوچیک دارم دخترم چهار سال ونیم پسرم دوسالشه. پسرم شیطونه البته مقتضی سنشه از اون زیاد ناراحت نمیشم اما دخترم متاسفانه تاخیر داره درکش خیلی پایینه حتی از پسرم که دوسالشه خیلی پایین‌تره بماند که برا سلامتیش همه کاری کردیم از انواع دکتر گرفته تا کاردرمانی و گفتار درمانی. بازی درمانی. نورو تراپی. خدارو شکر خیلیم پیشرفت کرده بلاخره با اینم کنار اومدم سپردمش دست خدا متاسفانه چون درکش پایینه خیلی خیلیییییی گریه میکنه خیلی سختم آروم میشه ولی این گریه کردنا منو دیونه کردن به مرز جنون میرسم گاهی حس میکنم پتانسیل اینو دارم که اون لحظه یه آدم بکشم در این حد روانی میشم. امروز یه چرت زد از خواب پا شد بی مقدمه شرو به گریه کرد هر چی خواستم آرومش کنم نشد گفت غذا میخورم هر چی خواست براش آوردم. گفتم فقط آروم شه اما نشد. عدسی خیلی دوس داره بخاطر اون اکثرا درست میکنم از دیروز یه مقدار مونده بود گفت اونو میخوام براش گذاشتم اما باز جیغ و گریه که نمیخورم. گفت نیمرو میخورم خواستم براش درست کنم انقد گریه کرد جیغ زد تخم مرغا از دستم افتاد شکست با تابه تو دستم انقد خودمو زدم انقد به سر و کلم زدم که الان همه بدنم درد میکنه بعدش زود رفتم تو اتاق در و بستم گوشام گرفتم تا صدای دخترم رو نشنوم انقد گریه کردم آروم شدم بعدش زنگ زدم مادرشوهرم که طبقه پایینه که ببرتش بلکه یکم آروم شه اونم اومد تا حال و روز منو دید یه لیوان آب سرد داد دستم دخترمم برد خداروشکر تا اون بردش آروم شد. اما من با اینکه آروم شدم اما هنوزم دستام میلرزه تپش،قلب دارم برا حالم نگرانم