۶ پاسخ

دقیقااااااا مادر شوهر منم همینجوریهههه وااااای حرف دل من بود
من طبقه بالام اون پایین از پایین پله ها ک میاد همونجوری صدا میزنه مهدیه مهدیه هر پله ی بارم میگه مهدیه میرسه دم در همونجوری در میزنه من بچم رو پامه جواب نمیدم ک بیدار نشه اون همونجوری در میزنه با اینکه بهش گفتم وقتی جواب نمیدم ینی بچه خوابه دستم بنده

قطعش کن

متاسفانه وضعیت هرروز منه😂🤦‍♀️

سیم رو بکش از برق صداش نیاد

باز نکن همون پشت دربمونه ک دیگ نیاد وقت و بی وقت

یا خدا آدم زبون نفهمه

سوال های مرتبط

مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۱۲ ماهگی
مامانا شما هم مثل من دیگه مثل قبل حوصله اطرافیان تون رو ندارید.
مامانایی که دو یا چند تا بچه کوچیک دارن میدونن چقدر سخته.
مسئولیت دوتا بچه کارای خونه نگرانی و دغدغه ها خدا میدونه من یه ثانیه هم برا خودم وقت ندارم.
این وسط مامانم هم قفلی میزنه رو یه چیزی روانم بهم میریزه.
مثلا چند وقت پیش گفت نمیخوای برسا رو ختنه کنی گفتم حقوق شوهرم رو بدن ختنه میکنیم یه هفته هر روز زنگ میزد برسا رو کی ختنه میکنید؟
تصمیم گرفتید ختنه کنید؟
حقوق شوهرتو دادن بچه رو ختنه کنید؟
آخرش گفتم منکه یک هفته است میگم میخواییم ختنه کنیم مگه دست منه که حقوق ندادن.
ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم.
بخدا منم آدمم خودم به اندازه کافی فشار روم هست
یا امروز بهش گفتم بهراد میره تو حیاط با بچه های ساختمان مون بازی ولی دیگه نمیزارم بره بعضیا شون بی ادبن گفت دعواشون کن که نیان دنبالش.
تا آلان سه بار زنگ زده میگه بچه ها رو دعوا کردی؟
جدی باهاشون دعوا کن
آخرش دوباره گفتم مگه بیکارم بشینم دم در هر میاد دعواش کنم.
میدونم اونم مادره
از من بیشتر زحمت ما رو کشیده.
خودم عذاب وجدان میگیرم
ولی بخدا منم آدمم
مغزم دیگه نمیکشه چی بگم بهش.