سوال های مرتبط

مامان پسر وروجک مامان پسر وروجک ۲ سالگی
#ادامه طرحواره ها:
طرحواره های مربوط به نیاز محدودیت های منطقی:
طرحواره استحقاق:
بچه هایی که براشون محدودیت های منطقی گذاشته نشه دچار طرحواره هایی میشن که ازشون نظم گرفته میشه و نامنظم میشن بدون قرار و قائده که هر کاری دلش میخواد میکنه
این طرحواره برای بچه هاییه که بیش از اندازه و مفرط از والدین توجه گرفتن
در بزرگسالی چی میشه: از همه طلبکاره چون خودشو تافته جدا بافته میدونه
چه باوری در کودکی براش شکل گرفته: من متفاوته و دیگران تحت امر من هستن و هرچی میگم باید انجام بدن
پس این افراد در بزرگسالی پر توقع هستن و سر و کله زدن باهاشون خیلی سخته در نتیجه تو روابطشون دچار مشکل میشن
پس بچه ها رو رفاه زده نکنیم رفاه زده یعنی چی؟ بچه هایی که فراوان در رفاه هستن و قبل از اینکه بخوان براشون همه چی فراهم می شه کلی اسباب بازی داره تفریحات های کلاس و به اصطلاح لاکچری داره جایزه هاش عجیبه رفاه زده اند
چیکار کنیم؟ بزاریم بچه ها خودشون بخوان بزار براش صبوری کنه و بعد بدست بیاره نگو تو خوشگلترین دختر دنیایی نگو یاهوشترین پسری میخوای تعریف کنی بگو قربون چشمای زیبات برم فکر کنم فرق زیباترین چشم وبا چشم زیبات برای همه معلوم باشه و نیاز به توضیح نباشه
نگو همه چی بخوای برات میخرم چون به جایی در زندگی می رسه که از داشتن هیچ چیزی در زندگیش راضی نیست
مامان پسر وروجک مامان پسر وروجک ۲ سالگی
#ادامه طرحواره ها
طرحواره منفی گرایی:
این طرحواره یعنی یه جور «عادت ذهنی» که باعث میشه بیشتر چیزای بد رو ببینی تا چیزای خوب.
نه اینکه آدم بخواد منفی باشه؛ نه!
ذهنش ناخودآگاه هی دنبال خطر، مشکل، اشتباه یا خراب شدن اوضاع می‌گرده.

چطور خودش رو توی زندگی نشون میده؟

یه کار خوب می‌کنی، اما فقط همون یه ایراد کوچیکش تو ذهنت می‌مونه.

خبر خوب می‌شنوی، فوری می‌گی: «خب حالا ببین آخرش چی میشه!»

رو چیزایی که ممکنه خراب بشه بیشتر تمرکز می‌کنی تا چیزایی که ممکنه خوب پیش بره.

وقتی بقیه خوشحالند، تو تو ذهنت می‌گی: «خیلی ذوق نکنید، هنوز معلوم نیست…»

برنامه‌ریزی برات سخت میشه چون همیشه فکر می‌کنی یه اتفاق بد وسطش می‌افته.
ریشه‌اش کجاست؟
معمولاً از اینا میاد:
خونه‌ای که توش زیاد نگران بودن («مواظب باش! خطر داره!»).

والدینی که همیشه بدبین بودن.
تجربه‌های سخت مثل بیماری، فقر، ناامنی یا اتفاقات ناگهانی.

یا اینکه از کودکی بهت یاد دادن «زیادی خوشحال نشو، چشم می‌خوره، خراب میشه.»
چرا اذیت‌کننده‌ست؟

چون حتی وقتی اوضاع خوبه، ذهن ولت نمی‌کنه و می‌گه:
«نه… یه چیزی درست نیست.»
در نتیجه لذت بردن سخت میشه، انرژی کم میشه و زندگی همیشه یه مقدار سنگین حس میشه.
چی می‌تونه کمک کنه؟

بدون حرفای کلیشه‌ای و درمانی خشک، یه سری کارای کوچیک اما مؤثر:

ادامه زیر تاپیک لایک کنین بالا بمونه ممنون