1. هر بار ذهنت میره سمت بدترین سناریو، یه سناریوی “معمولی” هم بنویس.
نه بهترین، فقط “معمولیترین حالت ممکن”.
2. روزی ۲ دقیقه سهتا چیز معمولی که خوب پیش رفت رو بنویس.
نه مثبتنگری مصنوعی؛ فقط چیزایی که واقعاً اتفاق افتادن.
3. به خودت یادآوری کن: «این فقط یه فکره، نه واقعیت.»
ذهن این طرحواره خیلی قانعکنندهست، اما همیشه درست نمیگه.
4. یه نفرِ مطمئن پیدا کن که وقتی گیر افکار منفی افتادی، واقعیت رو یادت بیاره.
انگار یه نفر بیرون ذهن کمک میکنه ترازوی دیدت تنظیم بشه.
5. کارهای کوچک ولی قابلپیشبینی انجام بده.
موفقیتهای کوچیک کمک میکنن ذهن کمکم از حالت “همیشه خطر هست” خارج بشه.
من یه زمانی که سرکار میرفتم هروقت سرکار غش غش میخندیدم بعدش پله برقی های مترو ارم سبز خراب میشدن، خیلی هم طولانی بودن فاجعه بود
یبار سرکار کلی خندیدیم بعد یادم به این موضوع نبود اصلا ولی وقتی رسیدم به مترو، پله برقیاش خراب شده بودن. دیگه حواسمم نبود کائنات برام درست میکردن و پله ها خراب میشد
حتی ازدواج کردم اومدم شرق تهران بازم این اتفاق تکرار میشد
من هروقت خوشحال و بیخیال میشم ی درد میاد سراغم از دهنم درمیاد واقعا بعد بهش فکر میکنم ب این نتیجه میرسم ،یا میترسم مثبت فکر کنم ناامید شم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.