مامان مامان دوقلوها مامان مامان دوقلوها ۱۰ ماهگی
مامان منم نی نی دارم مامان منم نی نی دارم ۱ ماهگی
مامان آواو امیر👑👑 مامان آواو امیر👑👑 ۱۶ ماهگی
پارت ۱۳
آهان رسیدیم جای حساسش😛خواهرم گفتم یه گوشی گرفت اینو دادبهم از یکی خریده بود .منکه گفتم فاطمه(اسم خواهرمه)آقام پول داده بریم واسم گوشی بخریم (اینا همش ظاهرم بودا ولی از تو ویران بودم تو این مدت هم تقریبا با عمم اینا بهم زدیم دیگه ارتباط نداشتیم عمم میگفت از روی داداشم خجالت میکشم بیچاره اونکه گناهی نداشت)خلاصه فاطمه گفت ببین چه واسه ته تغاری ولخرجی میکنن دانشگاه آزادو کلاس رانندگیو و گوشی نو خلاصه ته دلش هیچی نبود ولی زبونش تند بود هنوزم اینجوریه.خیلی دوسم داره😍گفت بریم از اون پسر تپله بگیریم خیلی باانصافا من دو سه بار رفتم مغازش گفتم بریم.خواهرم تو راه داشت تعریف میکرد که از این پسره گوشی گرفتم چند بار یه بار بهم شماره داد گفت شما خیلی زیبایید من گفتم نامزد دارم دیگه حتی سرشم بلند نمیکنه نگام کنه هنوز مشتریشم و اینا همینجور حرف زدیم تا رسیدیم مغازش تا رفتم داخل یکه خوردم خواهرم گفت تپله نگفت انقد چاق😂😂😂 ولی جذاب بود سبیلم داشت تازه مد شده بود زیر لبشم یه کوچولو مربع ریش داشت موش کم بود و خلاصه شبیه آدم حسابیا بود(شبیه خرپولا😆)ولی معلوم بود مذهبیه تسبیح بود تو دستش و زیر شیشه پیش خوان پر از عکساش تو حرم تو کربلا یه کتیبه محرمم دور مغازه کشیده بود.یه عطر خاصیم تو مغازه پیچیده بود سلام دادیم بلند شد و سلام و احوالپرسی کرد همینجور سرشم زیر بود (قدش نزدیک ۲ متر میشد)من گفتم یا ابلفضل خواهرم با سقلمه زد پهلوم پسرم نشست گفت بفرمایید خوش اومدیدو درخدمتم.....