مامان آقا آریو مامان آقا آریو ۱۵ ماهگی
مامان ماهور مامان ماهور ۱۲ ماهگی
مامان کیهان مامان کیهان ۹ ماهگی
مامانا دردو دل
داداش من از اون دسته از ادماست ک تو دلش هیچی نیست ولی دمار از روزگار آدم درمیاره،زنش یاد میده این اجرا میکنه،دوسال پیش ک خونه خریدن ما رفتیم خونشون چون دومادمون پول نقد نداشت گفت دفعه ی بعد اومدنی کادو میدم اصلا ما برا شب نشینی رفته بودیم،منم دیدم خواهرم نداد گفتم زشته بزرگتره بمونه بعداً باهم کادو میدیم،زنداداشم سر اون چندماه با ما حرف نزد حتی عروسی دخترخالم اصلا مارو محل نزاشت و همه متوجه شدن درحالی ک بخدا ما قرار بود کادو ببریم،جنگ و دعوا که اینا کادو ندادن در حالی ک خودش منو پاگشا نکرده اصلا،مامانم اینا فرش خریدن،فرشای نشیمنو انداختن اتاق و سه تا فرشم اضافه اومده دوتا شیش و ی دوازده متری،امروز اومده ک من میخوام فرشارو ببرم مامانمم گفت آره اضافه اومدن ببینم هرکدومو خواستی ببر،گیر داد بند کرد ک نه من این فرشی ک انداختی اتاق یا انداختین تو هالو میخوام،مامانم گفت خونه ی ما رفت و آمد زیاده بزار اینا اینجا بمونن،گیر داد ک نه من نمیدونم اینارو میخوام،یا میگه پایین خونه رو مغازه نکنین من میخوام بیام اونجا خونه رو بدم مستاجر یا میگه مغازه کنین مفتی میخوام بیام اونجا برای منه،هرروز هروز تکرار میکنه ایندفعه جوابشو دادم دعوا شد بیچاره پسرم اونقدر ترسید و گریه کرد که میخوام بمیرم فقط😭خدا نگذره از زنداداشم ک انقد پول دوسته این زن
موچی موچی قصد بارداری